نقشِ نقش بسته در چشم کره اسبی که هنوز نیمی از خود را در زهدان مادر دارد، برق دندان های زیبای دو چشم سبز تمساح و موج ها و قطره های سیمینِ آب بی رنگ است. خورشید هرگز طلوع نکرده است و نخواهد کرد؛ زمین، محزون این تعریفِ انسانی است. همانگونه که هیچ مادیانی نزائید و نخواهد زائید، حتی هرگز اسبی ندوید و نخواهد دوید. همواره ارزش ها در جبرِ تعریف، در تنگنا زیست می کنند و سست و نامطمئن، دقیق نخواهند شد. تساوی چیست؟ آیا برابری ممکن است؟ پیش از تدقیقِ تعریف تمام آنچه در دو سوی این ترازوی تراژدی قرار می گیرد؟ با گام های مردد، مسخِ نقشِ متغیرِ آنچه از خود در آینده می سازیم، به سوی نامعلومیِ ترسناک، به سوی شکل تقدیس شده ی خود پیشمی رویم. و تعریفی دیگر؛ حرکت، از دست دادن خودخواسته ی تعادل و بازیابی دوباره ی آن است. آیا نامتعادل در خود می تواند به تعالی با خارج از خود دست یابد؟ این دیگرانِ خارج از من، مترجمانِ هستِ من، در ازای انعکاس آنچه می خواهم باشم چه می خواهند؟ آیا خواست آن ها را پایانی هست؟ آیا از تصویر من به تعریفی دقیق در ذهن خود می رسند؟ آیا برای رسیدن به خواست خود تصویری فریب کار و دگرگون از من پیش روی من نمی آورند؟هیچتمساحی نتوانسته است اسبی را رام کند. اما می تواند آن را بگریزاند، ترسی بزرگ به ترس هایش بی افزاید. زخمی عمیق و درمان ناپذیر بر چهره اشبگذارد. یا آنکه آن را ببلعد.
مشکلی به وجود آمده است
اثر از آرشیو شما حذف شد
اثر به آرشیو شما اضافه شد
هنرمند از آرشیو شما حذف شد
هنرمند به آرشیو شما اضافه شد
گالری از آرشیو شما حذف شد
گالری به آرشیو شما اضافه شد
نمایشگاه از آرشیو شما حذف شد
نمایشگاه به آرشیو شما اضافه شد