گالری هنر جدید
تندیس شماره ی ۲۱۶، دی ۱۳۹۰
هنر جدید از نخستین گالریهای پایتخت بهشمار میآید. با این که به طور مداوم و پیوسته برقرار نبود، اما از فعالترین گالریهای تهران بود. مدیر گالری، سیدعلی طباطبایی (معروف به ژازه تباتبایی) در جوانی دانشکده حقوق را ترک کرده و به نمایش و سینما پناه برده بود. سپس رو به نقاشی و مجسمهسازی آورد. این گالری ابتدا در خیابان بهار، ایستگاه طبا شکل گرفت و آنجا خانهای بود از عموی ژازه که از خلبانان هیتلر در جنگ آلمان بود. کمی پس از فعالیتها در کوچه طبا، به چند صدمتر پایینتر، خیابان تختجمشیدشرقی (طالقانی فعلی)، کوچه طباطباییمقدم، کوچه پاییز، که خود شخصا بهعنوان گالری ساخته بود، نقل مکان کرد. در کنار نمایش آثار، شبشعر تشکیل میداد، جشنتولد یا عروسی برگزار میکرد و روزهای تعطیل، کلاس نقاشی و هنرهای نمایشی برای کودکان میگذاشت. یک واحد انتشارات نیز در همین گالری تأسیس کرد که جدا از کاتالوگ نمایشهای برقرار شده، کتابهایی منتشر کرد. روزهای جمعه تعطیل بود. در ابتدا، ماهی یکبار نمایش عوض میکرد، بعد کمتر و بیشتر نیز شد. شیفتگی او به هنر عامیانه در دوره ابتدایی نمایشهای خیابان بهار محسوس است. بعدتر در شمال اسپانیا یک نگارخانه تأسیس کرد و این سبب میشد بهطور مداوم در تهران نباشد. اولین آموزشگاه هنرکودکان در این گالری شکل گرفت. سفرهای پیدرپی مدیر گالری به خارج از کشور سبب گردید بهطور مدام و هرماه نمایشی برگزار نشود؛ اما هرچند گهگاه و سالی گالری تعطیل و به محض بازگشت از سفر نمایشهایی در این مکان برقرار میشد. به واسطه ارتباطات ژازه با اغلب هنرمندان نقاشی، تئاتر و سینما؛ این مکان از پرترددترین مجموعههای فرهنگی دهههای ۳۰، ۴۹ و ۵۰ محسوب میشود.
۱۳۳۴، در خیابان بهار ایستگاه طبا شروع بهکار کرد. در سه سالی که در این مکان بود چند نمایش گروهی و چند اختصاصی برپا کرد.
پس از نمایشهای گروهی، در سومین نمایشگاه، مجسمههای آهنی و نقاشیهای وینچنزو بیانکینی را برای یکماه بهتماشا گذاشت. نه تابلو از این مجموعه از دکتر هاکوپیان (ریاست اداره روابط بینالمللی و انتشارات) و سیمین دانشور (مدیر مجله نقشونگار) بود. مجسمههای آهنی بیانکینی، که از میلههای مستعمل بود، بعدتر اساس مجسمهسازی ژازه تباتبایی شد. در کاتالوگی که برای این نمایش درآمد، مطلبی از بیانکینی به نقل از مجله «اخبار» دانشگاه تهران و مطلبی از فوسکو مارائینی و بریدههایی از مطبوعات بود. این کاتالوگ بیستوچهارصفحه و به مبلغ دهریال فروخته میشد.
پس از آن مجسمههای خمیری زندانیان زندان قصر تماشا شد. این مجموعه از باقیمانده خمیر نان روزانه زندانیان ساخته شده بود. در خمیر کمی سریش و در برخی محلهای آناتومی از شاخههای نازک چوب استفاده میشد. مجسمهها با رنگهای گلی و ایرانی و تعدادی نیز رنگهای روغنی ارزان قیمت و اکلیل، که در روزهای ملاقات زندانیان میفروشند، تزئین شده بود. مدیر گالری برای گرد آوردن چنین مجسمههایی سه جایزه بین زندانیان گذاشت. در کنار این مجموعه، طرحهایی نیز از ژازه تباتبایی درباره زندان و زندانیان نمایش شد. مقدمه کاتالوگ را ژازه نوشته بود.
۱۳۳۸، با نمایشی گروهی مکان جدید را در خیابان تختجمشید افتتاح کرد. تابلوهای حسین محجوبی در این نمایش، تفاوت بسیار با آثار تثبیت شدهاش در سالهای بعد داشت.
آبان؛ از بیستوسوم تا چهاردهم آذر رنگ روغنهای لوئیس لدرر نشان داده شد.
۱۳۳۹؛ از شانزدهم مرداد آثار پرویز تناولی بود. همین سال در شماره نخستین مجله «کاوش» (شهریور ۱۳۳۹) دو تابلوی رنگی از نقاشیهای او با عنوان «عقاب» و «اسب» به صورت کارت پستال منتشر شد.
مجموعهای نیز از نقاشی رنگ روغن حسن قائمی تماشا شد. او متولد ۱۳۱۴ در محله سهماهبیجار رشت بود. تا سوم ابتدایی درس خواند و بعد از آن به کفاشی پرداخت. این کفاش در نقاشیهای خود زندگی مردم گیلان را ترسیم میکرد و اطلاع چندانی از عالم نقاشی نداشت. آثار او در دهه ۳۰ مورد اقبال بسیاری قرار گرفت. در کاتالوگی که در اینباره در شب نمایش چاپخش شد، بریدهای از گفتار ژازه تباتبایی، ناصر اویسی، جلیل ضیاءپور، مارکو گریگوریان و نادر نادرپور درباره او دیده میشد.
۱۳۴۰؛ در این سال بخشی با عنوان «واحد انتشارات» در گالری تأسیس شد و کتابچههایی درآمد. نخستین کارت پستالهای داخل جعبه در ایران را در همین سال گالری منتشر کرد. واحد انتشارات سبب شد کاتالوگ نمایشها کیفیت یابد، چنانچه گاه کاتالوگ تبدیل به کتابی جمعوجور میشد.
شهریور؛ از بیستونهم آثار نقاشی و طراحی ژازه تباتبایی بود.
مهر؛ ادامه نمایش آثار ژازه بود.
۱۳۴۱؛ شروع به نمایش آثار کودکان کرد. سیصدوپنجاه تابلو از نقاشیهای کودکان را نشان داد. اوایل آبان همین سال به عنوان گرداننده نمایش سیار نقاشی کودکان ایرانی (از طرف هنرهای زیبای کشور) به اروپا رفت و در آتن، وین و فرانکفورت نمایش گذاشت. این مجموعه در مونیخ، لندن و تل آویو نیز نشان داده شد. از میان آثار، ایرج مصباحزاده (دوازده ساله) رتبه اول را از آن خود کرد.
۱۳۴۲؛ مردادماه نخستین و آخرین مجموعه شعر خسرو سینایی (سینماگر) را واحد انتشارات این گالری با عنوان «تاولهای لجن» در صدوچهلوچهارصفحه و در قطع جیبی منتشر کرد. این کتاب با طرحجلد محمدتقی حریری و نظارت ژازه چاپخش شد. در مقدمه با عنوان «خواننده عزیز»، سینایی نوشته بود: «اقدام به چاپ تاولهای لجن، اولین گام من است در راه جدی گرفتن شاعریم. گرچه، بدون قصد به شکسته نفسی بیمورد، اعتراف میکنم که نه خود را شاعر میپندارم و نه قطعات این مجموعه را شعر حقیقی؛ اما لازم دانستم که با چاپ منتخبی از «شعرواره»هایم آنها را در معرض قضاوت همگان، بهخصوص آنها که هنوز در دنیای موشکها وقتی شان برای شعر و شاعری مانده، بگذارم ......» سینایی، که در این دوره معماری و آهنگسازی میکرد، بهعلت سفر اروپا دیگر شعری منتشر نکرد. در شب رونمایی از کتاب، نادر نادرپور، رضا براهنی و عدهای دیگر حضور داشتند.
آذر؛ از روز سوم نقاشیهای عامیانه محمود زنگنه تماشا شد. او مستخدم هنرستان پسران بود و این نخستینبار بود که در گالری، آثار خود را نمایش میداد.
دی؛ از هفتم نقاشی اصغر معصومی (زاده ۱۳۱۲ کنگاور) بود. آثار این نمایش را به مهدی رضاقلی زاده تقدیم کرده بود. تلفیقی از مینیاتور و نقاشی عامیانه با رنگهای شاد ایرانی و عناوینی چون زن و بز، رقاصه، زن کرد ایلامی، زن و شمعدانی، مادر و بچه سنندجی، چشمه، رستم و خورشید خانم خصوصیات نقاشیهای او را برملا م کرد. در مقدمه کاتالوگ درباره این مجموعه نوشته بود: "این کارها را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: دسته اول، کارهایی است که با تأثیر گرفتن از هنر غرب صرفا به منظور آگاهی و مطالعه - که ضروری به نظر می رسید - انجام گرفته. دسته دوم، کارهایی است که میتوان آنها را اصطلاحا و تا حدودی مینیاتور نامید. این است راهی که دنبال میکنم: به وجود آوردن شیوهای که قادر به نشان دادن زندگی مردم ایران به جهانیان باشد و دنیا هم آن را با تمام خصوصیاتش متعلق به محیط ایران بداند ... آیدین آغداشلو در گزارش نقاشی" شماره بهمن 1342 مجله "اندیشه و هنر" به ناهماهنگی طرح و رنگ و نور در اغلب تابلوها اشاره کرد و با تأکید بر نکته مهمی که بعدتر آثار معصومی را از بیراهه نجات داد، نوشت: «مینیاتور - که نقاشی ایرانی هم اصطلاحش کردهاند - هنری است شاید ملی و اما در این که این هنرملی حالا چهقدر به کار میآید: باید دانست که نقاشی ایرانی (مینیاتور) مکتبی است نه رئالیست و نه علاقهمند به نشان دادن احوالات روحی و اجتماعی محیط؛ به عبارت صحیحتر زیباست و تزئینی و رنگین و بیشتر خیالی است و ذهنی تا مادی. در خدمت نشان دادن ظرافت و جلال است و در قید پرداختن به نقوش گوناگون بر متنهای مختلف …» نمایشی نیز از نقاشی کودکان جهان در این سال برپا گردید.
۱۳۴۳؛ در این سال مدیر گالری در سفرهای متعدد بود. در اوقات زندگی در تهران آثاری از تازههای خود را برپا میکرد. یک نمایش گروهی در این سال از کسانی که تا پیشتر از این در گالری نمایشی برگزار کرده بودند تماشا شد. بهمن بروجنی نیز در آن شرکت کرده بود.
۱۳۴۴؛ فروردین و اردیبهشت؛ با همکاری شرکتهای عامل نفت ایران مجموعهای از آثار شیرین بختیار (جاوید) تماشا شد. او دختر دکتر ابوالقاسم بختیار و هلن جفری بود و در نیویورک به دنیا آمد. دکتر ابوالقاسم بختیار سالها سمت رئیس بیمارستان زنان (امیراعلم) را بر عهده داشت. اولین بیمارستان خصوصی در تهران را ساخت و یکی از مهمترین پزشکان در تاریخ شرکت نفت ایران بود. به همین واسطه او سالها با خانوادهاش در شهرهای مسجدسلیمان و آبادان زندگی کرده بود. یکی از شیکترین کاتالوگهای این گالری مربوط به همین نمایش است. شیرین بختیار در کودکستان برسابه بود و بعد به هنرکده شینارد لسآنجلس رفت. در لسآنجلس، تهران (هتل هیلتون) و آبادان نمایشی از آثارش برگزار شده بود.
دی؛ از یکم برای دو روز آثار نقاشی آپآرت محمد صدیق (زاده ۱۳۱۰، خرم آباد لرستان) بود. اما وقتی دانشکده هنرهای زیبا در دانشگاه تهران را به پایان رساند، به امریکا رفت و این مجموعه حاصل بازگشت او از سفر بود.
مجموعهای از نقاشیهای کودکان ایرانی از سیزدهم تماشا و تا بیستوهشتم وقت دیدن داشت. ژازه، که از چهار سال پیش کلاسهایی برای تعلیم نقاشی به کودکان در گالری دایر کرده بود، توسط او در مسابقه بینالمللی ژاپن (۱۹۵۹) به مناسبت روز مادر سه جایزه و در همان سال در نمایش و مسابقه بینالمللی کودکان در شانکار هند پنج جایزه به کودکان ایرانی داده شد. این نمایشها با همکاری هنرهای زیبای کشور و گالری هنر جدید در هفت کشور اروپایی تماشا شد و این کودکان بودند: رضا شمشیری، سینا افخمی، محمد تهرانی، حمید ربوبی، مرتضی عراقچی، کامبیز یگانگی، انوشیروان جهانبانی، ایرج مصباح زاده، ناهید آذربایجانیگیتینعمتی، پرویز مصباحزاده، ماهرخسار برومندی، شهرام جلالی، منوچهر گوهرریزی، میترا طباطبائی، حبیب امیری، افسانه زیبا، معصومه مصدق، مهشید فاخته، افشین مبصر، ایون حلیمی، ایرج سرویان، اردشیر باقرپور، مریم حاتمی، فیروز شوقی، لیدا فیروزبخت، فرهاد حکمت، سیمین اکرامی، رحیم فرهنگی، منیژه خانلری، احمد حاکمی، نینی امیرمعز، فرید موسوی، بیژن خاضع، مهرداد ملکی، بهروز علوی، کامبیز اقدامی و داریوش کیامنش.
اسفند؛ نمایشی از نقاشی و مجسمههای دان جانسون تماشا شد. او یک آمریکایی (از اعضای کادر آموزشی مرکز هنری سنپول ایالت مینهسوتا) بود که دور دنیا سفر میکرد و به دعوت پرویز تناولی به ایران آمد. مدتی که در تهران بود، مدیر گالری در خانه خود به او جا داد و امکانی فراهم کرد تا در آتلیه گالری در شش ماهی که بود، آثاری به وجود آورد. تناولی به واسطه دوستانی که در اقصی نقاط جهان داشت، در این سالها بانی خیر بسیاری از این روابط شد. او بعدتر اعجوبه چاپ لیتوگراف، باب اورمن را نیز به ایرانیان معرفی کرد. مقدمه کاتالوگ این نمایش را پرویز تناولی نوشت. شعری نیز از ژازه در آن چاپ شده بود.
گالری هنر جدید در کنار فعالیتهای نمایشگاهی چند کتاب نیز منتشر کرد؛ از جمله ، «سرودهای راستین باد»، مجموعه شعری از مهدی تقوی، در قطع جیبی و ۱۰۲ صفحه (۱۳۴۲). رمان «شطرنج زندگی»، در قطع وزیری (۱۳۳۸) و دو مجموعه شعر به نامهای «ابلق» و «اجقووجق» از ژازه تباتبایی (۱۳۵۰) در قطع خشتی. کارت دعوت عروسی مهدی تقوی نیز در این واحد انتشاراتی چاپ شده بود. ساختمان خیابان تختجمشید در ابتدا حیاطی بود با دو اتاق کوچک که سالها ناصر اویسی و ژازه در آن زندگی میکردند. بعدتر ساختمان کنونی تأسیس گردید و گالری به سه قسمت زیرین، میانی و فوقانی تبدیل شد. اغلب، در کنار برگزاری نمایش؛ قسمتی مخصوص فروش آثار مدیر گالری دیده میشد. ژازه سالهای دهه ۳۰ در قسمت اداری شرکت هواپیمایی فرودگاه مهرآباد کار میکرد. مدتی نیز در مدرسه ایران و سوئیس به بچهها درس نقاشی میداد.
به مرور کارهای اداری را واگذاشت و متمرکز نقاشی و مجسمهسازی شد. تعطیلات بلندمدت گالری به علت سفرهای او و بعدتر به علت تأسیس یک گالری در شمال اسپانیا بود.
۱۳۴۵؛ شهریور؛ از نوزدهم برای یک هفته طراحی و نقاشی ویترای روی شیشه نازی عطری (زاده ۱۳۲۵ تهران) بود. دوازدهسال بیشتر نداشت که در مسابقه جهانی نقاشی مجله «شانگرز» دهلی نو، برنده اول از ایران شد. وزارت فرهنگ ایران جایزهای به این خاطر به او داد. یک سال بعد به انگلیس رفت و دوره دبیرستان را در این کشور درس خواند. در کالج سلطنتی انگلیس در رشته شیشه رنگی مدرک گرفت و نخستین نمایش انفرادیاش (۱۳۴۲) در سازمان آوا در تهران بود. در بیینالهای دوم و سوم و چهارم تهران نیز شرکت کرده بود. تجربیات او در کالج هنری و معماری هامر اسمیت (نقاشی دیواری) و دیپلم ملی در طراحی و نقش شیشه در آثارش دیده میشد.
آبان؛ به مناسبت «فستیوال فیلم کودکان» - اما با چند ماه تاخیر - نمایشی از نقاشی کودکان هفت تا چهارده ساله تهران به نمایش درآمد. این آثار مربوط به شاگردان آموزشگاه گالری بود و این کسان بودند: شیدان تسلیمی، کامبیز معتمد لاریجانی، لیلی فرامرزی، مریم محمودی، کامران نفیسی، تورج رکنی، لیلا وثوقی، شهریار قائممقامی، آناهیتا فیروز، الهه اخوان، ترانه میرقوامالدین، شیرین نیرومند راد، صحرا مشهور، کامران امینیراد، بهرام سمیعی، مهشید براتی و مسعود ریاحی.
آذر؛ از بیستوچهارم نقاشیهای مارگرت جهاندار، هنرمند سوئدی مقیم تهران، تماشا شد و تا چهارم دی وقت دیدن داشت. او در ۱۹۶۲ با سرهنگ علیرضا جهاندار ازدواج کرد و به ایران آمد. آثارش بازتاب زندگی در خیابانها و میادین تهران بود. مارگرت پس از دبیرستان به آلمان رفت و در دانشگاه مونیخ روانشناسی خواند.
آثاری نیز در این ماه از نقاشیهای محسن اولیاء تماشا شد. او در هنرهای زیبای رم صحنهسازی درس خوانده بود و با تکههای کاغذ، کولاژها و دکورهای جالبی بهوجود میآورد که «خانه برنارد آلبا» یکی از آنهاست.
۱۳۴۶؛ از سوم اردیبهشت برای ده روز نقاشیهای ایوان کوراخ تماشا شد. کاتالوگ نمایش را نادر نادرپور نوشت و در آن گفت: «ایوان کوراخ، نقاش روح بلازده انسانی است؛ نقاش دردهای بزرگ: جنگ، فقر، گرسنگی، پناهندگی و مرگ. کوراخ به منشأ این دردها اشاره نمیکند. نه حکیم است، نه اقتصاددان، نه جامعهشناس. نمیداند و یا نمیخواهد بداند که جنگ از چه برمیخیزد و فقر از کجا سرچشمه میگیرد و گرسنگی و پناهندگی حاصل چیست، او فقط آنچه را که میبیند، نقش میکند. اما میکوشد که در هر نقش، گوشهای از روح آدمی را بنمای».
خرداد؛ نمایش آثار بیستوهفت نقاش معاصر در «کاخ مرکزی جوانان» توسط گالریهای هنر جدید، بورگز و سیحون برگزار شد و نقاشانی که از طرف گالری هنر جدید معرفی شدند این کسان بودند: نازی عطری، مارگرت جهاندار، ژازه تباتبایی، محسن اولیاء، ویکتور دارش، معالیا امیری، عبدالرضا دریابیگی، رضا تیمورخانی، محمد صدیق و هانیبال الخاص.
تیر، مرداد، شهریور، مهر، آبان و آذر؛ نمایشی برگزار نشد.
دی؛ مجموعهای از عکسهای هنری کشور رومانی شروع فعالیت تازه گالری بود.
بهمن؛ از دهم نقاشی دوشیزه لوت گاردمایر در تماشا بود. او ۱۹۴۱ در مونیخ متولد شده بود و این نخستین نمایش آثارش در ایران بود، اما پیش از این در پاکستان، هند و افغانستان نمایشهایی برگزار کرد. تا بیستودوم وقت دیدن داشت.
از بیستوسوم آثار حکاکی و طراحی سرکیس زاکاریانس (واسپور) برقرار و یک هفته ادامه داشت. او متولد ۱۳۰۱ تبریز و یکی از درخشانترین نقاشان و طراحان دهههای ۴۰ و ۵۰ بود. نخستینبار در نمایش گروهی انجمن فرهنگی جوانان ارامنه (۱۳۲۷) شرکت کرد، سپس در چند نمایش گروهی از جمله انجمن فرهنگی ایران و شوروی، انجمن فرهنگی ایران و آمریکا، بیینالهای دوم و سوم تهران و گالری صبا نمونههایی از آثار خود را عرضه کرد. در نقاشیهای خود بیشتر به زندگی جاهلها و توده مردم شهرستانهای ایران میپرداخت. عناوین طرحهای این نمایش، تمایل او را به زندگی توده نشان میدهد: «رستم و تهمینه»، «دو یَل»، «آخرین حمام»، «شرم»، «مادرها»، «چشمچرانی» و ... این مجموعه، نخستین نمایش انفرادی آثار او بود.
اسفند؛ از یکم برای دوهفته حدود سی اثر از نقاشیهای خانم گیزلا وارگا (سینایی) تماشا شد. او متولد ۱۳۲۳ مجارستان بود و در آکادمی وین درس میخواند که با خسرو سینایی ازدواج کرد و به ایران آمد. این نخستین نمایشی بود که نشان میداد و به جز یکی دو کار با تکنیک مدادشمعی و گواش، الباقی رنگروغن روی بوم بود.
۱۳۴۷؛ ماههای نخست سال، مدیر گالری در سفر بود.
تیر، مرداد و شهریور؛ اغلب گالریهای تهران با فرارسیدن فصل گرما نمایش برقرار نمیکردند. ژازه تباتبایی، در ایامی که تهران بود، این فصل را به نمایش گروهی اختصاص میداد.
مجموعهای از بیستوپنج نقاش و مجسمهساز ایرانی و هفت خارجی در طول تابستان در تماشا بود و کسانی چون سهراب سپهری، ژازه تباتبایی، وینچنزو بیانکینی، پرویز تناولی، حسین مجابی، عبدالرضا دریابیگی، هانیبال الخاص، رویین پاکباز، مرتضی ممیز، محمدرضا جودت، سیروس مالک، محمود اقدسی، کارت مایر، جانسون، ارژنگ، حسن قائمی، ... حضور داشتند.
در زیرزمین و در کنار این نمایش گروهی، مجموعهای خصوصی از ژازه تحت عنوان "پاپآرت کلاژ" در تماشا بود.
مهر و آبان؛ گروهی ادامه داشت.
آذر؛ در این ماه تعمیرات و تغییر دکوراسیون، گالری را تعطیل کرده بود.
دی؛ چند نقاش جوان، عنوان نمایشی بود که بعد از تغییر دکوراسیون دیده شد و این کسان بودند: نازی عطری، سوری شوقی، ژرژ فیلیپ، احدالله مظفری (کاکاوندی) و رضا تیموری.
بهمن؛ ادامه نمایش گروهی ماه پیش بود.
اسفند؛ نقاشیهای «آس» و «آینههای دیواری» احدالله مظفری (کاکاوندی) تماشا شد. طرحهایی کشیده بود روی صورتهای پاسور (آس) و آینههایی تزئینی ساخته بود.
در این ماه مجله جوانان آثار بیش از سی نقاش را در این گالری به نمایش گذاشت.
۱۳۴۸؛ سال پر فعالیتی برای گالری بود.
فروردین؛ مجموعهای از آثار ژازه تباتبایی، عبدالرضا دریابیگی، رضا تیمورخانی، احدالله مظفری (کاکاوندی) و نازی عطری در تماشا بود.
اردیبهشت؛ ادامه نمایش گروهی ماه پیش بود و هانیبال الخاص و دان جانسون نیز به مجموعه اضافه گردید.
خرداد؛ نقاشی، لیتوگرافی و مجسمههای ژازه تباتبایی و ناصر اویسی برای سیروز در تماشا بود و به علت استقبال مردمی تا شهریور ادامه یافت.
مهر؛ از بیستویکم نقاشی و طراحیهای تازه ژازه تباتبایی بود.
آبان؛ از چهاردهم در نمایش گروهی مجسمه و نقاشی؛ شیرین جاوید (بختیار)، گیزلا وارگا (سینایی)، نازی عطری، سیمین خاکپور، عبدالرضا دریابیگی، محمد صدیق، احدالله مظفری (کاکاوندی)، سیروس مالک، محسن اولیاء، محمود سینا، سرکیس زاکاریانس (واسپور)، معالیا امیری و ژازه تباتبایی دیده شد.
آذر؛ نقاشیهای گیزلا وارگا (سینایی) برای بار دوم در این گالری به نمایش درآمد. این مجموعه، هیپیها و زنان چادری و زندگی اجتماعی مردم را در تهران نشان میداد. آثار به دو قسمت با عنوان «چهار فصل» و «هیپیها» درآمده بود. علاقه یک نقاش غربی به هویت و زیست انسان ایرانی در نظر گرفته شده بود. گیزلا مصرانه بر ترسیم هویتایرانی تلاش کرد و بعدتر در میان دهها زن نقاش غربی، که وارد حوزه تاریخی نقاشی ایرانی شدند، تنها کسی بود که تثبیت شد. تکنیک در این مجموعه، رنگروغن روی بوم بود.
دی؛ همچنان آثار گیزلا و نمایش گروهی در تماشا بود.
۱۳۴۹؛ مدیر گالری در سفر اسپانیا بود. مجموعهای از آثار سرکیس زاکاریانس (واسپور) بدون کارت دعوت و تبلیغات برای مدتی طولانی بر دیوار بود. سه ماه آخر سال، در بازگشت مدیر گالری عکس و تابلوهای هوشنگ بنفشه و حسن پزشکان دیده شد.
اسفند؛ نقاشیهای تازه احدالله مظفری (کاکاوندی) بر دیوار رفت و تا آخرین روزهای سال برقرار بود.
۱۳۵۰؛ فروردین؛ ادامه نمایش نقاشیهای احدالله مظفری (کاکاوندی) بود. پس از آن، به علت سفر ژازه تباتبایی، هیچ نمایشی در طول این سال برقرار نشد.
۱۳۵۱؛ گالری تعطیل بود و تنها یک نمایش از آثار نقاشی فرح نوتاش (زاده ۱۳۲۰ تهران) تماشا شد. او بیستوششساله بود که راهی لندن شد و پس سالها در آلمان و یکی دو جای دیگر به ایران بازگشته بود. نخستین نمایش انفرادی آثار او را شرکت نفت مسجد سلیمان در ۱۳۴۵ در این شهر برگزار کرد. بعدتر، به علت این که بدن خود را به رنگ آغشته میکرد و بر بوم میکشید، نقاشی پورنوگراف شناخته شد. مجموعه نمایش شده در گالری هنر جدید، مصور کردن اشعار فروغ فرخزاد، شعرهای خودش و چند شعر دیگر بود.
۱۳۵۲؛ ژازه تباتبایی در اسپانیا یک گالری تأسیس کرده بود و تمام سال در سفر بود.
۱۳۵۳؛ گالری تعطیل بود، اما دو مجموعه شعر از او با عناوین «ابلق» و «اجقووجق» جنجالی در این سالها در مطبوعات آفرید.
«ابلق» مجموعه شعری بود در قطع خشتی با طرح جلدی عجیب و متنی غریبتر! در واقع، متن، یک مرد در کنار تعدادی آجر را نشان میدهد؛ و شروع میکند به شمارش. کل کتاب شمارههایی است که مرد میشمرد. این مجموعه، در ادامه ذهنیت فانتزی ژازه، دارای اهمیت بود. او میخواست جریان غیر شعری را به شعر بیاورد و این تجربهای بود که در جنبش شاعران لتریست غربی دیده بود.
رضا براهنی، منتقد جنجالی آن سالها، نخستین کسی بود که این کتاب را «مسخره» پنداشت و به تمسخر آن پرداخت و نوشت: «علاج این واقعه را فروید و یونگ - روانشناسان معتبر این جهان - به این صورت تعیین کردهاند که وقتی مریض مبتلا به عقدۂ خودابلقبینی با همان کلاه و شورت و پوتین در خلوتکده نشسته است و مشغول تفکر است، روانشناس باید با یکآجر ابلق در دست از پشت سر به او نزدیک شود و بیآنکه مریض بویی ببرد که عقدهاش چگونه گشوده خواهد شد، آجر ابلق را تا آنجا که میتواند بالای سر بیمار بلند کند و بعد در یک چشم برهم زدن آجر را درست روی سر مریض پایین بیاورد و کار مریض را یکسره کند».
ژازه در کتاب دیگری با عنوان «اجق و وجق» - در ادامه همان ذهنیت کتاب «ابلق» و در همان قطع خشتی - نخستین کتاب شعر و کلاژ ایرانی را منتشر کرد و در میان صفحاتی که از اخبار روزنامهها در این کتاب، کلاژ کرده بود، عکسی از دکتر رضا براهنی و مطلب او در روزنامه اطلاعات (سه شنبه، ۳ مرداد ۱۳۵۱) با عنوان «کتاب بیمصرفی که ابلق نام دارد»، چاپ و در آن صفحه نوشت: «در شهر اجق و وجق یکی بود که آرزو داشت و چون هرگز نتوانست یک شعر که شعر باشد بگوید، از شدت خشم و ناراحتی کپل دیگران را گاز میگرفت». روح ولتر شاد عقیده داشت: «منتقدین، خرمگسهای واخوردهای هستند که از کپل قاطرها تغذیه میکنند» .
از روی این کتاب، بعدتر در دهه ۷۰ شمسی با جریان شعر پست مدرن (که شخص براهنی از تبیینکنندگان آن بود) به انحای مختلف کپیها شد و هیچ یک از شاعران به یاد نیاوردند که روزی این رفتار در شعر برای دکتر براهنی عجیب تلقی میشد!
۱۳۵۴؛ از سوم اردیبهشت مجموعه تازهای از مینیاتورهای عباس جلالی سوسن آبادی (زاده ۱۳۱۶، اراک) دیده شد. او در ۱۳۴۱ از هنرستان هنرهای زیبای پسران دیپلم گرفت و کارمند وزارت فرهنگوهنر شد. تبحر او در مینیاتور، وی را از مهمترین هنرمندان این ژانر در طول صد سال اخیر کرده بود. نخستین نمایش آثارش (۱۳۴۱) در یک مجموعه گروهی در گالری گیلگمش بود. سپس در نمایشگاههای متعدد دولتی و خصوصی طی سالها شرکت کرد. در نهایت، دکان کوچکی در پاساژ برلیان خیابان استانبول گرفت و به فروش آثار خود میپرداخت.
۱۳۵۵؛ نیمه نخستسال ژازه در سفر بود و نمایشی در گالری برقرار نشد.
مهر؛ از بیستودوم آثار حسین فلاحی، مجموعهای از چهلوسه تابلو بود و این نخستین نمایش آثار او در ایران تلقی میشد. فلاحی، فلسفه، زبان انگلیسی و هنرهای زیبا در آمریکا خوانده بود و نمایشهایی در دانمارک، سنت لوئی، شیکاگو، نیویورک، پاریس، لندن و مونیخ گذاشته بود. کاتالوگی به دوزبان فارسی و انگلیسی در شب افتتاحیه چاپخش شد که در آن نوشته شده بود: «حسین فلاحی در تهران متولد شد. پس از اتمام دوره دبیرستان در سال ۱۳۳۳ شمسی/ ۱۹۵۴ میلادی برای ادامه تحصیلات به آمریکا رفت. سالهای اول را در دانشکده هنرهای زیبای شیکاگو گذراند و بعد به دانشگاه تنسی وارد شد و از همین دانشگاه پایاننامه خود را گرفت...». این کاتالوگ، مجموعهدارانی که در سطح جهان آثار فلاحی را در مجموعه خود داشتهاند، نیز نام برده بود. آثار به نمایش درآمده، قسمتی از کتابی بود به دو زبان فارسی و انگلیسی از اشعار خیام که طرحها و نقاشیهایش کار فلاحی بود. با تکنیک رنگروغن روی بوم در اندازههای بزرگ کار کرده بود و به مفهوم حالتهای مینیاتوری، فیگوری مدرن داده بود. به علت تعدد تابلوها، در دو طبقه گالری نمایش شد. یکی دو کار در کنار مجموعه خیام دیده میشد که تابلوی «شام آخر حضرت مسیح و حواریون» قابل تأمل بود.
سپس مجموعهای از عکسهای حمید صدیقی تماشا شد. او از ۱۹۶۴ در آکادمی برلن عکاسی و فیلمبرداری و تاریخ هنر خوانده بود و نخستینبار عکسهایش در گالری نیازی توجه زیادی به خود جلب کرد. تکنیک او خاص بود، اما رویکرد به معماری ایران داشت. مجموعهای نیز در انجمن ایران و فرانسه نشان داد که نمایش مساجد قدیمی کاشان و اصفهان، حافظیه شیراز و آبانبارها و جغرافیای زیست محیطی ایران سنتی بود. صدیقی تمایلات عرفانی داشت و در هنر به دنبال عرفان میگشت. عکسهای نمایش هنر جدید اما دیگر وامدار معماری سنتی ایران نبود، بلکه مربوط به شهر پاریس بود و با فیلتر رنگ به عکسها، نما بخشیده بود. او با الهام از کاشیکاری اسلامی اغلب عکسها را در یک دایره اسلیمی (دایره قسمت) میگرفت و فضایی عرفانی و سوررئال پدید میآورد. او از دوسال پیش ناگاه عکاسی را کنار گذاشت و به نقاشی رو آورد.
آذر؛ تا ششم عکسهای صدیقی بود. سپس در آستانه بیستسالگی گالری و با همکاری اداره کل آفرینش هنری و ادبی وزارت فرهنگوهنر، از روز هفتم برای بیستروز گلچینی از نمایشهای گذشته برقرار و سیودو تن شرکت داشتند. بهعلت حجم زیاد آثار، هر سه سالن فعال بود و از آن میان این کسان بودند:
فرامرز پیلارام، حسین محجوبی، مهدی ویشکایی، حسین زندهرودی، سیروس مالک، احدالله مظفری (کاکاوندی)، ناصر اویسی، ژازه تباتبایی، پرویز تناولی، حمید صدیقی، مسعود عربشاهی، حسین فلاحی، محمدرضا جودت، بهروز گلزاری، سرکیس زاکاریانس (واسپور)، مرتضی ممیز، منصوره حسینی، نازی عطری، ماری شایانس، گیزلا وارگا (سینایی)، رضا بانگیز، فرح نوتاش، منصور قندریز، حسین مجابی، ارژنگ، شیرین بختیار (جاوید)، کاردان، هانیبال الخاص، سهراب سپهری، حسن قائمی و منوچهر شیبانی.
خسرو سینایی نیز در مراسم شب افتتاحیه این نمایشگاه، فیلمبرداری کرد.
دی، بهمن و اسفند؛ ادامه نمایش گروهی بود. تعدادی از آثار به فروش رفت. با این حال، عکسهای صدیقی و نقاشی و مجسمههای ژازه تباتبایی در سالنهایی جداگانه امکان دیدن داشت. درواقع، نمایش گروهی به نوعی «مهمانی خداحافظی» بود؛ چون پس از این، ژازه تباتبایی ایران را به مقصد اروپا و در نهایت شمال اسپانیا ترک کرد.
۱۳۵۶؛ مدیر گالری مدام در سفر، شهر به شهر اروپا را میگشت.
فروردین؛ آثار مجسمه و نقاشی ژازه بر دیوار رفت و به اغلب تابلوهای مانده در انبار از دیگران چوب حراج زده شد. تا تیرماه، در گالری برای خرید صدها تابلو و مجسمه از هنرمندان ایرانی و خارجی، که در آرشیو ژازه نگهداری میشد، باز بود.
پس از آن نمایشی برگزار نشد. انقلاب مردم در ۱۳۵۷ مدتی مدیر گالری را معلق مابین پاریس و اسپانیا سرگردان کرد. از پس شلوغیهای انقلاب، به تهران بازگشت، اما دیگر برای سالها گالری هنر جدید «خانهای» بود شلوغ برای مردی به شدت تنها.
گالری هنر جدید؛ هرچند ناپیوسته و کجدار و مریز سهدهه برقرار بود، اما نخستین مکانی بود که در تاریخچه گالریهای تهران، خصوصا برای نمایش آثار هنری و با معماری نگارخانه تأسیس شد. در هیچ یک از گالریهای تهران این همه وسیع به تاریخ هنر و ادبیات پرداخته نشد. جدا از نمایش آثار، نمایش تئاتر برای بچهها، کلاسهای آموزشی، شبهای شعر، تولدها و جشنهای متعددی برپا میکرد. گهگاه نیز کارتپستالهایی در واحد انتشارات چاپخش میشد که کارت دعوت عروسی دکتر مهدی تقوی از شادآفرینترین کارتهای تزئینی در تمام دوران پهلوی بود.
این اطلاعات خلاصهای بود از نوشتهی داریوش کیارس که برای نخستین بار دی ماه سال ۱۳۹۰ در شمارهی ۲۱۶ نشریهی تندیس به چاپ رسیده است.