گالری زروان
تندیس شمارهی ۲۱۹، اسفند ۱۳۹۰
در زبانهای اوستایی و پهلوی، «زروان» همان زمان و دَهر است؛ یعنی زمان بیکران و تحولی که دائمیست و این در مقابل زمانی است که میماند و تغییر نمیکند. گالری زروان از پی همین ذهنیت اسطورهای، شکل گرفت و برای اینکه زبان فارسی نارساست، جملهای از والتر بنیامین این مفهوم را تشریح میکند: «همانگونه که لوکاچ بر مبنای "زمان تاریخی" میاندیشد، اساس اندیشههای کافکا زمان بی کران است». هنر، همیشه در ایران از اندیشهای کافکایی تبعیت کرده است؛ هرچند ما تاریخنویسان به آن لوکاچی نگاه کنیم.
گالری زروان، آذر ۱۳۵۲ در خیابان کاخ شمالی (فلسطین کنونی) - میدان کاخ، خیابان ابتهاج، شماره ۳۹ - توسط غلامرضا مقدم تأسیس شد. این گالری، مجهز به یک کارگاه کوزهگری و سفالسازی در طبقهی زیرین خود بود که توسط خانم سوسن لیآلنبرگر (ورجاوند)، مدیر گالری، به وجود آمده بود. آلن برگر در ۱۹۴۱ در بروکلین آمریکا به دنیا آمد و پس از فارغالتحصیلی از هنرهای زیبای دانشگاه کالیفرنیا با پرویز ورجاوند ازدواج کرد و ۱۳۴۳ شمسی که به ایران آمد، در مدرسهی «پارتین» به تدریس هنر و کارهای دستی مشغول شد. در ۱۳۵۲ به قصد آموزش هنر و کارهای دستی و نمایش آثار، گالری زروان و کارگاه نقاشی، سرامیک و کوزهگری را در تهران راهاندازی کرد. کارگاه سرامیک و کوزهگریِ این گالری در طی ایامی که برقرار بود، بسیار فعالیت داشت و شاگردانی که در این مکان به آموزش فوتوفن کوزهگری میپرداختند، غالباً فرنگیان مقیم ایران بودند. استاد آموزشگر کارگاه خانم النا سورتین میو بود و در دههی ۵۰ بسیاری از خاندان اعیان پایتخت از ظروف و اجسام تزئینیای که او میساخت، در خانههای خود استفاده میکردند. در اوقات صبح و عصر فعال بود و به سرعت از مهمترین کارگاههای سفالگری خصوصی تهران آن سالها شد و این در حالی بود که کارگاه خصوصی یا نبود یا کم بود و جز یکی دو کارگاه که وزارت فرهنگوهنر در محل وزارتخانه و یکی دو جای دیگر داشت، جایی برای آموزش کسی نمیدید. برآورد هزینهی اولیه برای ایجاد وسایل کار و لعاب و لوازم گِلسازی در ۱۳۵۲ بالغ بر پنجاه هزار تومان برای گالری رقم برداشت و این برای آن سالها رقم بالایی بود. به مرور کلاسهای مختلف هنری (مثل عکاسی و مجسمهسازی علاقهمندان زیادی را به این گالری آورد.
۱۳۵۲: از نهم دی با چهل اثر سیلکاسکرین از حسین زندهرودی (زادهی ۱۳۱۶ تهران) گالری به طور رسمی افتتاح شد و تا دهم بهمن وقت دیدن داشت. زندهرودی که از فرانسه به ایران آمده بود، از دوم تا بیستوچهارم همین سال نمایشی در انجمن فرهنگی ایران و آمریکا برقرار کرده بود که علیرغم استقبال کمنظیر، به علت اختلاف نیمهکاره آثار خود را از دیوار گالری انجمن برچیده بود. در گفتوگویی جنجالی و تعجبانگیز دربارهی نمایش آثارش در گالری زروان (تماشا، شمارهی ۱۴۶، ۶ بهمن ۱۳۵۲)، وقتی مخبر مجله درباره مخاطب پرسید، گفت: «مردم اصلاً از نظر من اهمیتی ندارند. به نظر من آنها مثل کورهایی هستند که به نمایش آمدهاند. من نقاشی برجسته نمیکشم؛ پس طبیعی است که کورها آن را نفهمند یا نبینند. دوازده سال پیش که به ایران آمدم حس کردم که تنها شش یا هفت نفر هستند که کارم را میفهمند و حس میکنند. حالا پس از دوازده سال فکر میکنم تنها دو سه نفر به این تعداد اضافه شده است». زندهرودی در این سالها تولید انبوه میکرد و صرفاً به دنبال ارائهی اثری دقیق یا حتمی یا نهایی یا کامل نبود. او تکنیک سیلکاسکرین را نیز به علت ارزان درآمدن کارها انجام داده بود تا بیشتر بتواند بفروشد. تعدادی از تابلوها از یک رشته حرف ه تشکیل شده بود که به صورت سر انسان در آمده بود و میگفت مربوط به ماجرای «سپتامبر سیاه» است. یکی از این نمونهها روی آفیش نمایش او دیده میشد.
بهمن: از بیستوهفتم نقاشیهای سیراک ملکونیان (زادهی ۱۳۱۰ تهران) نمایش و تا پانزدهم اسفند وقت دیدن داشت. ساعت بازدید بعدازظهرها از چهار تا هشت بود. نخستینبار آثار ملکونیان در ۱۳۲۹ و نمایشگاه گروهی سالانه انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی نشان داده شد. سپس تابلوهایی در باشگاه مهرگان از او به دیوار رفت تا بهار و پاییز ۱۳۳۶ در نمایش گالری استتیک رو به سبک خاصی آورد که او را شاخص کرد. یک سال بعد در نخستین بینال تهران برندهی جایزهی دربار شد و همان سال آثارش به بینال ونیز راه یافت. در طی سالها مُصر به کار خود شد و با خطوط تخت به ترسیم بافت عضلهای اندام در طبیعت پرداخت. در نمایش گالری زروان جدای از بافتهای عضلهای، درختهایی نیز نقاشی کرده بود. فرهنگ فرهی مقدمهی کاتالوگ نمایش آثار او را نوشت و در آن گفت: «...و اینک سیراک برای تخیل و اندیشهی پرولع خود راهی تازه گشوده است و با نگاه پرحرارتی که دنیا را میدرد و میبلعد و همهچیز را با هم پیوند میدهد و یا رشته آنها را در هم میگسلد، به طبیعت نگریسته است؛ کوهها و درختها نگاهی بارور و زاینده و عامل رنگ در این آثار، آفتاب و برهنگی و کویر و خشکی فلات سرزمین زادگاهش را در خود دارد و اگر که مضمونی تقریباً واحد در تابلوها تکرار میشود، تو گویی اشراق و بیخودی صوفیانه و رهاشدگی است که جریان مییابد».
۱۳۵۳: از بیستم فروردین بهمن جلالی سومین نمایش عکسهای خود را در این گالری نشان داد. این مجموعه سیاهسفید بود. تعداد نه فریم از عکسها مربوط به خانهی ویرانشدهی صادق هدایت در خیابان کوشک (بین لالهزارنو و سعدی) و بیستویک فریم دیگر به زندگی مردم در شهرهای مختلف ایران میپرداخت. در طول ده سالی که از عمر عکاسیاش میگذشت، پیوسته آثار غیراستودیویی خلق میکرد و به نور و ادوات غیرطبیعی در عکاسی اعتقادی نداشت. پوستر این نمایش را دوست و همکار مطبوعاتیاش حسن فوزی تهرانی ساخته بود و تا چهارم اردیبهشت وقت دیدن داشت.
اردیبهشت: از هشتم آثار طراحی و نقاشی محمدحسین شیددل (شیدل) تماشا و تا نوزدهم برقرار بود. او که ۱۳۱۸ در زنجان متولد شده بود، بیستویک ساله بود که از هنرستان هنرهای زیبای پسران وزارت فرهنگ و هنر یک بورسیه تحصیلی برای آشنایی با دکوراسیون در رُم دریافت کرد و به ایتالیا رفت. نخستین نمایش آثارش در همان سالها در مونیخ، رُم و چند جای دیگر بود. ۱۳۵۰ که از رُم به تهران بازگشت، دو سالی بود که در مکزیک زندگی میکرد. او از مهمترین فرسکسازان در تاریخ هنر نوین ایران است و اغلب آثار کلیسایی مکزیک، ایتالیا و سرزمینهای دیگر را در طول سالها مرمت کرد. در زمینهی سرامیکسازی نیز تخصص داشت. در تهران استاد هنرکدهی هنرهای تزئینی شد و این نخستین نمایش انفرادی کارهای او در ایران تلقی میگردید. این مجموعه به دو قسمت طراحی و رنگ روغن تقسیم شده بود. طراحیها غالباً در یک دایره و فضایی کروی تصویر میشد و با یک خط منحنی، زمینه را نشان میداد. در زمینهی آثار طراحی، عناوینی چون «وصلت در یک آینه»، «ما»، «حرکت و نگاهها» نوشته شده بود. اتودهایی نیز که برای نقاشی دیواری کلیساهای مکزیک و ایتالیا کشیده بود، دیده شد. مجموعهای از عکس فرسکهای کلیساهایی که تعمیر، بازسازی یا تصویرسازیاش کار او بود، نیز برای بینندگان در گالری گذاشته بود. پوستر این نمایش الهامگرفته از یکی از طراحیهای او با عنوان ما بود و تا نوزدهم وقت دیدن داشت.
کمی پیشتر از فصل تعطیلات گالریها، زروان در تعطیلات تابستانی بود و کمی بیشتر از معمول گالریهای دیگر، در ماه آذر فعالیت جدید خود را شروع کرد.
آذر: از نهم نقاشیهای ابراهیم احراری (زادهی ۱۳۱۷ رضائیه) به دیوار رفت و تا دهم دی برقرار بود. او که تا دورهی متوسطه در رضائیه زندگی میکرد، به آلمان رفت و از دانشکدهی دولتی هنرهای تجسمی برلین در رشتهی طراحی گرافیک و گرافیک دیزاین مدرک گرفت. از ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۴ چندین نمایش انفرادی و گروهی در برلین، هامبورگ، فرانکفورت، پاریس، آمستردام، کلن، مونیخ، آنکارا و استانبول گذاشت. اولین نمایش آثارش در تهران (۱۳۵۲) و در انجمن فرهنگی ایران و هلند بود. یک سال بعد (شهریور ۱۳۵۳) در نمایشگاه آثار هنرمندان معاصر ایران (به مناسبت هفتمین بازیهای آسیایی تهران) که به اهتمام وزارت فرهنگ و هنر در ساختمان شمارهی ۳ فرهنگ و هنر (خیابان تخت جمشید) بود، شرکت کرد. او که تازه به ایران بازگشته بود، ثمرهی نه ماه کار خود با مداد و تکنیکهای متنوع دیگر در فضای سوررئالیستی را در گالری زروان نمایش داد. احراری در تکنیک مونوگرافی، لیتوگرافی، سیلکاسکرین و حکاکی مهارت داشت. او در این دهه آثار بسیاری خلق و نمایشهای متعددی ارائه داده بود.
دی: تا دهم آثار ابراهیم احراری وقت دیدن داشت. سپس از چهاردهم تا بیستوپنجم آثار سوزی کرامر بود. سرژ آواکیان که از ۱۳۳۶ و در نمایش گروهی گالری استتیک شروع کرده بود، از بیستوهشتم آثاری به نمایش گذاشت که در کنار طراحی و نقاشی به دخیلکردن حروف و خطوط ارمنی پرداخته بود. او از شاگردان مارکو گریگوریان بود و به واسطهی او در اولین بینال تهران (۱۳۳۷) شرکت کرد. سپس به لندن رفت و در آنجا هنرهای تجسمی آموخت. در بازگشت (۱۳۵۳) به کار طراحی و گرافیک پرداخت و جدا از نمایش گالری زروان در همین سال در کلوپ ارامنهی تهران نیز نمایشی انفرادی داشت.
از روز سیام آذر تا یازدهم بهمن نخستین نمایشگاه هنری بین المللی تهران به اهتمام انجمن ملی روابط فرهنگی در مرکز نمایشگاههای بینالمللی (خیابان پهلوی) برگزار گردید و در کنار نمایش آثار هنرمندان گالریهای فرانسه، آثار هنرمندان ایران نیز نمایش داده شد. از طرف گالری زروان ابراهیم احراری، سرژ آواکیان، منصوره حسینی، حسین زندهرودی، محمدحسین شیددل، لیلی متین دفتری، سرکیس زاکاریانس (واسپور)، پرویز ورجاوند و سوسن ورجاوند شرکت کرده بودند.
بهمن: هفتهی نخست ادامهی نمایش سرژ آواکیان بود. از دوازدهم آثار مهدی حسینی تماشا شد.
اسفند: از ششم به مناسبت دهمین سالمرگ منصور قندریز نمایشی از آثار او برقرار و تا بیستم در تماشا بود. قندریز که ۱۳۱۴ در تبریز متولد شده بود، هفتم اسفند ۱۳۴۴ در مسیر راه شمال بر اثر انحراف اتومبیل و سقوط در عمق دره جان سپرده بود. این چهارمین نمایش آثار او پس از مرگش تلقی میشد. کریم امامی در مقدمهی کاتالوگ نوشته بود: «...سیر چندسالهی هنر قندریز، سیری از آزادی مطلق به سوی انضباط است. در ابتدا بلندپروازی و تکتازی او را میبینیم. قلم نقاش در این مرحله حد و مرزی نمیشناسد. دنیای افسانه، جهان فارغ از تمدن ابتدای خلقت و صحنهی سیال رؤیاها هرکدام چند صباحی این پرندهی دورپرواز را به خود مشغول میدارند. ولی پرنده سرانجام به زمین برمیگردد، بالهایش را میبندد و این بار سفری زمینی آغاز میکند ...». هرچند گالری زروان خوب شروع کرد و خوب هم ادامه داد اما ۱۳۵۴ سال خوبی برای آن نبود. آبان: سوسن لی آلن برگر و پرویز ورجاوند، زن و شوهری که مدیریت گالری با آنها بود، به قصد سفری ششماهه ایران را ترک کردند. مدتی گالری نیمهتعطیل شد و دانشآموختگان سرامیک و مجسمهسازی در زیرزمین آن گهگاه حضور مییافتند اندکی بعد برای همیشه درِ گالری به روی مخاطبان آن بسته شد.
۱۳۵۴: از هفدهم فروردین برای ده روز عکسهای ژان میشل خودتسیف برای نخستینبار در ایران به نمایش درآمد. او یک ایرانی متولد فرانسه بود و سالها از طبیعت و اشیاء عکاسی میکرد. یک نوع فضای وهمی، تنهایی و غم در عکسهای او مشاهده میشد. این نمایش به عکاسان طبیعتساز ایرانی در دههی ۵۰ جهت داد و بعدتر تکنیک خودتسیف در تجربههایی از عکاسان ایرانی سبک خاصی را به وجود آورد.
اردیبهشت: از شانزدهم نقاشیهای ویولت متحده به دیوار رفت و مخاطبین بسیاری به گالری آورد. متحده، نوجوان بود که برای ادامهی تحصیل به انگلیس رفت. مدرسه را در آنجا خواند و وارد دانشکدهی هنری لیدز (هنرهای زیبا) شد. چهار سال بعد که فارغالتحصیل شد، به آمریکا سفر کرد و دو سال در موزهی هنر شیکاگو در کنار کار همانجا درس نیز میخواند. در آمریکا با تکنیک حکاکی و سرامیک آشنا شد و بعدتر در همین حوزه به فعالیتهای مستمری پرداخت. نخستین نمایش نقاشیهای او در ایران در کاخ مرکزی جوانان تهران برای پنج روز در ۱۳۴۶ برگزار شد. سپس در انجمن فرهنگی ایران و آمریکا نمایش گذاشت (۱۳۴۸). از آن تاریخ به بعد در گالری سیحون، موزهی ایران باستان، گالری سولیوان، گالری قندریز، گالری مس و بیینال پاکستان آثاری از او دیده شد.
پس از اتمام نمایش متحده، نقاشیهای رستم وسکانیان (زاده ۱۳۱۱) در تماشا بود. وسکانیان در دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران معماری خوانده بود و ۱۳۴۳ برای ادامهی تحصیل در همین رشته به پاریس رفت و در بوزار ثبت نام کرد. بعدتر از کشور اتریش نیز دیپلم معماری گرفت و به ایران که آمد، در کنار نقاشی و تدریس، به معماری و مجسمهسازی پرداخت. او سالها استادیار دانشکدهی هنرهای زیبا در دانشگاه تهران بود و مهندسی سازههای مختلفی را انجام داد که باشگاه فرهنگی ورزشی آرارات در تهران از آن جمله است.
هرچند در بیست سالگی و در باشگاه ارامنهی تهران در نمایش گروهی آثاری نشان داده بود اما نخستین بازتاب حرفهای او در نمایش گروهی گالری استتیک در ۱۳۳۶ بود. وسکانیان به واسطهی اینکه از شاگردان کلاس نقاشی گالری مارکو گریگوریان بود، توسط او در نخستین بینال تهران (۱۳۳۷) در کاخ ابیض شرکت کرد و مدال طلا جایزه گرفت.
خرداد: از روز سوم نقاشیهای آبستره از سونیا بالاسانیان (زادهی ۱۳۲۱، اراک) بود و تا بیستویکم وقت دیدن داشت. او در ۱۳۴۶ برندهی بورسیهای چهارساله شد و به فیلادلفیا رفت و پس از سه سال از آکادمی هنرهای زیبای پنسیلوانیا گواهینامهای گرفت. از ۱۳۴۶ در نمایشهای گروهی شهر فیلادلفیا شرکت کرد. در ۱۳۵۱ که به تهران بازگشت، معلم نقاشی در دانشکدهی هنرهای تزئینی وزارت فرهنگ و هنر شد. این مجموعه، نخستین نمایش انفرادی او در ایران بود و باعث تثبیت وی به عنوان نقاشی صاحبسبک و نوگرا در سالهای بعدتر شد. سپس آثار جلال شباهنگی (زادهی تهران) نشان داده شد. شباهنگی هرچند در دبیرستان به شیوهی بهزاد و کمالالملک نقاشی میکرد اما پس از رفتن به آمریکا، کارش دستخوش تحول گردید. سیزده سال در آمریکا ماند و از دانشگاه ایالتی کالیفرنیا، سنخوزه، فارغالتحصیل شد و این مدت کافی بود تا آموزههای سنتی نقاشی ایرانی را به پس و پشت ذهن خود ببرد. در ۱۳۴۷ که به ایران بازگشت، در دانشگاه تهران استخدام شد و در دانشکدهی هنرهای زیبا مشغول تدریس گردید.
تیر و مرداد: گالری تعطیل بود و بازدیدکنندگان احتمالی که برای دیدن نقاشی میآمدند، پشت در بسته قرار میگرفتند. در ویترین گالری به جای تابلو؛ سفالها و ظروف گلین گذاشته بودند.
شهریور: آثار گل و سفال معلم کارگاه گالری، خانم النا سورتینمیو در تماشا بود. او یکی از بهترین آموزشگران هنر سفالگری در میان خارجیانی بود که در ایران زندگی میکردند.
مهر: از بیستودوم نمایش آثار الدنبرگ، نقاش معاصر آمریکایی، بود. این مجموعه پنجاه تصویر به شیوهی فتوافست را نشان میداد که یادداشتهای شخصی او تلقی میشد. عنوان نمایش «یادداشتهای کلاس الدنبرگ» بود و تلاش داشت اسنادی از هنر معاصر آمریکا به دید مخاطبان ایرانی بیاید. مجموعه به همت فریدون آو، از بهترین مجموعهداران هنر و نخستین نمایشگاهگردان به معنای واقعی در ایران آن سالها، شکل گرفته بود، که با همکاری چاپخانه پیترزبورگ برگزار گردید. آو، هرچند تحصیلات اولیهاش در انگلیس بود و از دانشگاه ایالتی آریزونا در رشتهی هنرهای کاربردی مدرک گرفته بود، از دانشگاه نیویورک در رشتهی فیلم فارغالتحصیل شد و این سالها در انجمن فرهنگی ایران و آمریکا در زمینهی طراحی صحنه و گرافیک و در کارگاه نمایش به طراحی لباس و صحنه مشغول بود.
آبان: از هفدهم تا بیستونهم طراحی-نقاشیهای پرویز شاپور (زادهی اسفند ۱۳۰۲، تهران) نشان داده شد. ساعت بازدید ده صبح تا دوازده و از پنج عصر تا هشت شب بود. طبق معمول از موش، گربه، سنجاق قفلی و ماهی الهاماتی گرفته بود. تکچهرههایی نیز از خود و دختری با گیس بافته در این نمایش دیده میشد. شاپور تحصیلات دبستانی، دبیرستانی و دانشگاهیاش را در مدارس دقیقی، دارایی و صنعتی و دانشکدهی حقوق تهران، رشتهی اقتصاد، گذرانده بود و از ۱۳۲۷ در استخدام وزارت دارایی بود. زندگی زناشویی با فروغ فرخزاد و سپس جدایی، او را برای همیشه منزوی و تنها کرده بود. شاپور خیلی دیر و از ۴۴ سالگی طراحی را شروع کرد. آثار موجود در گالری، نخستین نمایش او بود که به همت دوستش اردشیر محصص شکل گرفت. کتاب «کاریکلماتور» در ۱۳۵۰ و «موش و گربه عبید زاکانی» در ۱۳۵۲ از او منتشر شده بود. این نمایشگاه به نوعی جشن بازنشستگی شاپور از وزارت دارایی نیز بود. یکی از بهترین پوسترهای «تاریخ پوستر ایران» را علیرضا اسپهبد برای این نمایش ساخت. علیرغم اعلام تاریخ پایان نمایش در کاتالوگ و پوستر که بیستونهم آبان بود؛ تا دوازدهم آذر این آثار بر دیوار بود.
آذر: پس از اتمام نمایش آثار پرویز شاپور، به علت سفر ششماههی مدیران گالری، زروان تعطیل و اندکی بعد برای همیشه برچیده شد. این گالری از آنجا که مجهز به یک سیستم آموزشی هنر بود و توسط زن و شوهری نقاش و هنردوست اداره میشد، میرفت تا در دههی ۵۰ جریان متفاوتی از نمایش آثار هنری را برای مخاطبان به وجود بیاورد. همین مدت کوتاهی که برقرار بود؛ نمایشهای مهمی در آن برپا شد که بر روند بهبود شرایط ناهموار هنر مدرن ایران در دههی ۵۰ کم تأثیر نبود. موقعیت جغرافیایی آن نیز به علت واقعشدن در مرکز شهر، تماشاییان بسیاری به این گالری میآورد. بعدتر گالریهای دیگری تلاش کردند امکاناتی چون کارگاه گالری زروان تهیه کنند اما نشد. در جریانشناسی هنر نوگرای ایران، نمایشهای این گالری پرتأثیر بود. درواقع هیچ نمایشی برگزار نکرد که جزو اثرشناسی هنر معاصر ایرانی تلقی نگردد. روزی که کتاب «تاریخ هنر جدید در ایران» نوشته شود، هنرمندان گالری زروان صفحات متعددی از آن را به خود اختصاص خواهند داد.
*عکس های آقای نجومی، دارش و مالک در شمارهی ۲۱۷، مرحمتی آلبوم خانوادگی دکتر هادی هزاوه ای بود. همه سپاس برای او.