گالری مانی

گالری مانی

دوشنبه ۲۰ دی ۱۴۰۰

گالری مانی

تندیس شماره‌ی ۲۲۸، ۲۷ تیر ۱۳۹۱

گالری مانی در زمستان ۱۳۵۳ به همت و سرمایه گذاری ژاله پورهنگ در سمت مدیر و به یاری پری آل داود و سعید یزدانیان در خیابان پهلوی (ولی عصر کنونی)، چهارراه امیر اکرم، ساختمان کوروش، طبقه‌ی سوم پایه‌گذاری شد و پس از اخذ مجوز از وزارت فرهنگ در ۶ اردیبهشت ۱۳۵۴ رسماً افتتاح گردید. قصد گردانندگان گالری بر این بود که نمایش آثار نقاشان تازه‌کار را در دستور کار قرار دهند. به‌همین‌علت اغلب نقاشانی که در این گالری نمایش داشتند، شهرستانی بودند و پس از چند نمایش گروهی این نخستین‌بار بود که در یک نمایش انفرادی شرکت می‌کردند. ساعت کار گالری از ده صبح تا دوازده و از پنج بعداز‌ظهر تا هشت شب بود. تقریباً هیچ هنرمند حرفه‌ای در مدت کوتاهی که این گالری فعال بود، در آن شرکت نکرد. باوجود عمر کوتاهی که داشت اما نمایش‌هایی برگزار کرد که امکان رؤیت‌شان در گالری‌های دیگر نبود. در شرایط فرهنگی به وجود آمده در نیمه‌ی اول دهه‌ی ۵۰ مانی می‌توانست سخنگوی مهمی از صدای نقاشان حاشیه‌نشین و مردمی کشور باشد. این نوع نگرش به‌جز گالری تخت جمشید دیگر در تاریخچه‌ی گالری‌های تهران تجربه نشد. 

۱۳۵۴، اردیبهشت: از روز ششم با نمایش نقاشی های ژاله پورهنگ شروع به کار کرد. عنوان این مجموعه «موسیقی در نقاشی» بود. پورهنگ که ۱۳۲۰ در تهران به دنیا آمده بود، ۱۳۴۷ از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شد. یک سال بعد انتشارات روزن، «پریا» از احمد شاملو را با تصویرسازی او چاپ و منتشر کرد. در این سال او که استاد «انستیتو مربیان امور هنری» بود این نمایش را برگزار کرد. نخستین نمایش انفرادی آثار ژاله پورهنگ اردیبهشت ۱۳۵۱ در تالار قندریز بود. سال بعد در نمایش گروهی این گالری شرکت کرد و سپس در نمایش گروهی جشن فرهنگ‌وهنر آبان ۱۳۵۳ در دو شهر تبریز و شیراز حضور داشت. از بیست‌و‌پنجم نقاشی احمد ایمانی پاینده (زاده‌ی ۱۳۲۸، تبریز) به نمایش درآمد و تا اوایل خرداد وقت دیدن داشت. او که در مدرسه هنرهای زیبای میرک تبریز درس خوانده بود، نخستین‌بار در ۱۳۴۸ و در نمایش گروهی کاخ مرکزی جوانان تهران آثارش دیده شد.
خرداد: از روز دهم برای بیست روز نقاشی‌های عباس خلیلی (زاده‌ی ۱۳۲۳، تهران) بود. خلیلی تحصیلات آکادمیک نداشت و از کودکی نقاشی می‌کرد. نخستین‌بار در نمایش گروهی دانشکده خدمات اجتماعی (۱۳۴۷) آثاری از او دیده شد. سپس در سال ۱۳۵۲ در نمایش گروهی سازمان پیشاهنگی و به مناسبت جشن‌های فرهنگ‌و‌هنر حضور داشت و نیز در نمایش گروهی هتل هایت مشهد در این سال شرکت کرده بود. این نخستین نمایش انفرادی آثار او در گالری مانی بود.
تیر: از هفتم نقاشی علی اکبر ابراهیمی‌نژاد (زاده‌ی ۱۳۳۲، دامغان) به نمایش درآمد و تا بیست‌و‌پنجم وقت دیدن داشت. او که فارغ‌التحصیلال  رشته‌ی معماری داخلی بود، در چندین نمایش گروهی و انفرادی تا این سال شرکت کرده بود. در این نمایش بیشتر به عناصر مذهبی پرداخته بود. فریده خالقی در شماره‌ی چهارشنبه، ۱۱ تیر ۱۳۵۴ روزنامه‌ی رستاخیز درباره‌ی این نمایش نوشت: «ابراهیمی‌نژاد بیست‌و‌سه‌ساله و فارغ‌التحصیلال رشته‌ی معماری داخلی است. او از فرزندان جنوب شهر است و با تکیه بر این مسئله کارهایش بازتاب فرهنگ و سنتی است که او را پروراند. فرهنگی که جنبه های مثبت و انسانی آن را می ستاید و با همه‌ی وجود در نگهداری آن می‌کوشد و جنبه‌های منفی و بازدارنده‌ی آن را به گونه‌ای بارز می‌نمایاند تا غیر‌منطقی بودن آنها بیشتر به چشم بخورد. خرافات به گمان او عامل بازدارنده است که بر اندیشه و حتی روابط آدم‌ها در منطقه‌ای که مورد نظر اوست، حکم می‌کند. ویژگی کارهای او رنگ مات و پرده‌مانندی‌ست که تابلو را می‌پوشاند. نقاش با بهره‌گیری از ضرب‌المثل‌ها، اعتقادات خرافی و سنن اجتماعی موضوع‌ها را می‌یابد. او اعتقادات و گمانه‌های قدیمی را به طرزی نو می‌نمایاند و با آمیختن کهنه و نو، روش زیبایی به وجود می آورد. در بعضی از تابلوها نمایشی از برخورد و درگیری های دو نسل را می بینیم. نقاش خواسته است با بیانی موفق این برخورد را نشان دهد. بسیاری از کارهای او با طرح‌های خوب محتوایی که ریشه از یک حقیقت اجتماعی دارد، جالب و امیدبخش است».
مرداد: گالری تعطیل بود.
شهریور: از روز دوم آثار نقاشی محمد کاظم رکنی (زاده‌ی ۱۳۲۴، گرگان) به نمایش درآمد و تا بیستم وقت تماشا داشت. او تحصیلات دانشگاهی نقاشی نداشت. در رشته‌ی درودگری درس خوانده بود و در انستیتو تکنولوژی ونک در رشته‌ی رنگ تحصیل کرده بود. این نمایش از سی‌و‌هشت تابلو مربوط به سالهای ۵۳ و ۵۴ تشکیل می‌شد و بیشتر با رنگ گواش کار کرده بود. در اغلب آثار اسب سمبل شده بود زیرا که زادگاه او از مراکز مهم پرورش اسب به حساب می آمد.
سپس از بیست‌و‌دوم، بیست‌و‌دو مینیاتور پشت شیشه از فریدون تیموری (زاده‌ی ۱۳۱۳، کرمانشاه) و بازیگر تئاتر دیده شد و تا دهم مهر وقت تماشا داشت. او در این نمایش کپی‌هایی از آثار زاویه و بهزاد مینیاتور را بر پشت شیشه آورده و از اشعار حافظ و خیام الهام گرفته بود. تیموری در ابتدا روی بوم کار می کرد اما از شش سال پیش شیشه را انتخاب کرده بود. او که سال‌ها از بیماری قلبی رنج می برد این آخرین نمایشی بود که گذاشت؛ چراکه در نیمه‌ی شهریور سال بعد بر اثر عارضه‌ی قلبی درگذشت. در طی سال ها روی پارچه و کراوات نیز مینیاتور کار کرده بود.
مهر: از دوازدهم نقاشی ایرج حضرتی (زاده‌ی ۱۳۲۰، سنندج) بود و تا سی‌ام وقت دیدن داشت. او از انستیتو مربیان هنری فارغ‌التحصیلال شد و به‌عنوان معلم پرورشی به استخدام وزارت فرهنگ درآمد. در این نمایش بیست‌ویک تابلو در معرض دید قرار گرفت. این آثار نقاشی از طبیعت با شیوه‌ای سوررئالیستی بود.
آبان: از روز سوم بیست مجسمه‌ی سفالین از پری آل داوود (زاده‌ی ۱۳۲۷، مشهد) به نمایش درآمد و تا بیست‌و‌دوم برقرار بود. آل داوود ابتدایی و متوسطه را در مشهد خواند، سپس در ۱۳۵۱ از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران فارغ‌التحصیلال شد. این سال استاد مجسمه سازی انستیتو مربیان هنری بود و این نخستین نمایش آثارش محسوب می شد. موضوع فرهنگ خانواده بود و به حذف پا و سر فیگورها پرداخته بود. در مقابل پرسش خبرنگار گاهنامه‌ی هشتمین جشن فرهنگ‌و‌هنر که از او پرسیده بود: «انسان‌هایی که شما در آثارتان ترسیم کرده‌اید اغلب یک پا دارند، منزوی و غم‌آلوده و عبوس هستند و از آن گذشته سر ندارند، قسمت‌هایی از اندام‌هایشان حذف شده است. آیا بیان خاصی را در نظر داشتید؟» پاسخ داده بود: «کسی که به دنبال هنری می‌رود، باید پایه‌ی دانشگاهی داشته باشد و بعد اگر آفرینشی در آن است، می‌تواند به آن بپردازد. اگر من سر انسانی را حذف می‌کنم بیشتر به این دلیل است. هنگام کار به جایی می‌رسیم که احساس می‌کنم اگر بیشتر از آن جلو بروم، به کارم لطمه می‌خورد؛ اینست که رهایش می‌کنم. من از کلاسیک به مدرن می‌رسم و اگر قسمت‌هایی را حذف می‌کنم، بیشتر به جهتی است که گفتم ... اصلاً بگذارید رازی را برای شما بگویم و آن اینکه اگر قسمت بالای کارم را رها کرده‌ام و باز‌گذاشته‌ام، قصدم این بود فضایی را که ترسیم می کنم جالب باشد، بیننده را به اندیشه وا‌دارد و هرکس بنا به برداشت خود قسمتی از حرف‌های مجسمه - یعنی مرا - بداند». از بیست‌وپنجم نقاشی‌های آبرنگ کمال اخباری (زاده‌ی ۱۳۲۷، نیشابور) و کارمند بانک به نمایش درآمد و تا سیزدهم آذر وقت دیدن داشت. او در مشهد شاگرد استاد پیراسته بود و از ده سالگی سیاه قلم کار می‌کرد. فضای نمایش برگرفته از طبیعت بود. او همین سال در بانک تهران (محل آمفی تئاتر بانک تهران، خیابان پهلوی (ولی عصر کنونی)، نرسیده به چهارراه شاهرضا (انقلاب کنونی)) نیز نمایشی داشت. اما این نخستین نمایشی بود که در تهران و گالری مانی برگزار می‌کرد. رامین صدیقیان در شرحی بر این نمایش در روزنامه‌ی رستاخیز نوشت: «نقاش به شیوه‌ی کلاسیک کار کرده و آبرنگ را بسیار ماهرانه به کار گرفته است. بیشتر آثار او از طبیعت الهام گرفته و آنها را دقیقاً نقاشی کرده است. احساس گریز از زندگی ماشینی و عشق به فضای روستایی در کارهایش بسیار به چشم می‌خورد؛ به‌طوری‌که تمامی موضوع تابلوهایش را شامل می شود».
آذر: از هفدهم مجسمه‌های گلی منیژه آرمین (زاده‌ی ۱۳۵۴، تهران) در رابطه با زندگی روستایی بود و تا چهارم دی وقت دیدن داشت. او دانش‌آموخته‌ی دانشکده ادبیات، هنرهای زیبا و دانشگاه تربیت معلم بود. ۱۳۴۹ از دانشگاه تهران لیسانس روان‌شناسی گرفت و ۱۳۵۳ فوق‌لیسانس مشاوره از دانشسرای عالی را داشت. در همین سال که نخستین نمایش مجسمه‌های گلی‌اش برگزار می‌شد یک لیسانس هنرهای تجسمی از دانشگاه تهران نیز گرفت. در کاتالوگی که به همین مناسبت گالری چاپ و پخش کرد، آمده بود: «کوچه‌ها با دیوارهای بلند و کوتاه، درها از ساده‌ترین تا زینت یافته، بام‌ها و دودکش‌ها و نورگیرها هریک در موقع بهار و پاییز و به هنگام باران و آفتاب در سحرگاه و یا شامگاه هردم شکل تازه‌ای به خود می‌گرفتند. این‌ها نه‌تنها محل بازی کودکانه‌ام بود بلکه انگیزه‌ی ابتدایی‌ترین تفکرات من در جهان مادی اطرافم به شمار می‌رفت. در روی بام‌های کاهگلی جای دست انسان را می‌دیدم و بادبادکی برایم پیامی از آزادی و تحرک داشت. بعدها دریافت‌های مادی و معنوی خود را که ابتدا سیر جداگانه‌ای داشت، با منطق و تجربیاتی که پیدا کردم وحدت بخشیدم و به نوعی بینش رسیدم و در این دوره بود که از تاریخ دیدار کردم. من تاریخ را نه‌تنها در کتاب‌ها بلکه در شهرها و روستاها و در آدم‌ها خوانده‌ام؛ در زمان و مکانی که انسانها را به سقوط و یا شکوفایی گرایش می‌دهد».
دی: از ششم نقاشی رنگ روغن مجید آذرآبادی (زاده‌ی ۱۳۳۰، تبریز) بود و تا پانزدهم وقت دیدن داشت. او همین سال از هنرستان هنرهای زیبای میرک تبریز فارغ‌التحصیل شده بود. آثارش نخستین‌بار در نمایش گروهی گالری مهرشاه (۱۳۵۳) دیده شد. این نخستین نمایش انفرادی او در تهران بود اما در تبریز نمایش‌هایی پیشتر برگزار کرده بود. پرویز بشردوست در گفت‌و‌گویی با او (روزنامه‌ی رستاخیز، شماره‌ی ۲۰۳، چهارشنبه، ۱۰ دی ۱۳۵۴، ص ۶) وقتی در مقابل فضای سورئالیستی به وجود آمده در کار می‌پرسد «آیا لازم نمی بینید تا حدودی آن آگاهی را که در هنر نقاشی دارید واضح در کارهایتان به مردم القا بکنید...؟» آذرآبادی به مطلبی اشاره می‌کند که برای شناخت شخصیت نقاشانه‌ی او جالب به نظر می‌رسد: «اشکال عمده در این است که اگر یک هنرمند با یک نقاش در سطح مردم باشد مسلماً کارش در سطح مردم خواهد بود. باید دید نقاش قوی باشد تا تابلوهایش نیز غنی شود. اصولاً هنرمند باید دیدی نو داشته باشد. البته نو از این نظر نه که برای خودش انفرادی باشد؛ یعنی دید اجتماعی و جامعه‌شناسی قوی داشته باشد. البته این را اضافه کنم که من از احساس و ایده پشتیبانی می‌کنم. به‌عبارت‌دیگر پیرو احساس و ایده‌ی خودم هستم و الفبای نقاشی را از مردم گرفتم و آن را در ذهن خودم پخته کردم و با زبان خود و با بیان خودم آن را در تابلوهایم آوردم. پس وقتی که بخواهم احساس خودم را به بیننده القا بکنم باید الفبای تابلوهایم را به بیننده بدهم ولی مسئله‌ی مهمی هم مطرح هست. اگر در آن شرایط یک نقاش یا منتقد هنری که در واقع همان واسطه‌ی بین هنرمند و مردم است، بیاید و زبان هنرمند را از تابلوها بگیرد و به زبان عامیانه‌تر به مردم بدهد، کار هنرمند سبک می شود. ولی اگر این منتقد هنری هم نباشد که نوعی اطلاعات هنری به مردم بدهد و یا نتواند آن را بیان کند، باید خود نقاش درنمایشگاهش بیاید و الفبای کارهایش را به مردم بگوید. من آرزو دارم روزی برسد که احتیاجی نباشد که نقاش بیاید و توضیحی درباره‌ی کارهای خودش به مردم بدهد». از هفدهم نخستین نمایش گروهی گالری به زنان اختصاص یافت و مناسبت آن سالروز آزادی زنان در هفدهم دی بود و این کسان بودند: فرشته برقی (زاده‌ی ۱۳۲۲، تهران) فارغ‌التحصیل مدرسه جاو آکسفورد لندن، شیوا احسانی (زاده‌ ۱۳۳۲، تبریز) دیپلم هنرهای زیبای میرک تبریز، پروانه مرزبان (زاده‌ی ۱۳۳۶، ساری) دانشجوی انستیتو مربیان هنری تهران، ژاله پوریان (زاده‌ی ۱۳۳۴، تهران) فارغ‌التحصیل  انستیتو تکنولوژی ونک و ربابه ملک قاسمی (زاده‌ی ۱۳۰۶) هنرجوی هنرستان کمال الملک. در کاتالوگی که در شب افتتاحیه چاپ و پخش شد، نوشته شده بود: «روزهایی چون این روز را گرامی می‌داریم و افتخار داریم که در بزرگداشت مقام زن ایرانی سهیم هستیم. نگارخانه‌‌ی مانی اولین نمایشگاه گروهی خود را، در موقعیتی استثنائی برپا داشته است. کار این گروه نمونه‌ای است از تلاش عظیم زن ایرانی در سطوح مختلف، تلاش خستگی‌ناپذیر در راه اعتلای فرهنگ و تمدن چندهزارساله‌ی این سرزمین. از زمان شرکت زنان در به‌حرکت‌درآوردن چرخ‌های پیشرفت و ترقی این مملکت بیش از نیم قرن نمی گذرد و می بینیم که چه بازده چشمگیری داشته است. چه غرور‌آمیز است که زنان ما پا‌به‌پای دیگر عوامل سازنده در جنب‌و‌جوش و در تحرک بوده و چه نام‌هایی که مرزها را شکسته و شهرت و اعتباری به همراه داشته‌اند. تأثیر مشارکت و آزادی زن ایرانی را بیش‌از‌هر‌چیز در هنر و ادب این سرزمین می‌توان دید. زنانی که از اندیشه‌های والا برخوردارند و دست‌هایی که سرشار از هنر است. نام‌ها فراوان‌اند ولی آنهایی که اینجا کنار هم آمده‌اند، کسانی هستند که به گروه بی‌شمار زنان هنرمند می‌پیوندند».
بهمن: از هشتم آثار نقاشی کریم عرش پورزارعی (زاده‌ی ۱۳۲۷، تبریز) بود و تا بیست‌و‌دوم وقت دیدن داشت. پورزارعی آموزش دانشگاهی نقاشی ندیده بود و این نخستین‌بار بود که آثارش در یک نمایش گروهی به دیوار می‌رفت. از بیست‌و‌هشتم برای یک هفته آثار نقاشان آماتور با همکاری سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران با عنوان چشم‌انداز هنر جوان ایران بود و تا پنجم اسفند ادامه یافت. آثار این کسان از شهرستان‌های گوناگون دیده شد: محمد آتشی اسکویی (تهران)، محسن علی بنام (تهران)، اقدس ریاضی (شیراز)، ایرج حضرتی (تهران)، عباس دریسی (شیراز)، مهدی آرام (تهران)، عباس اکبری (ساری)، رضا محمدی (تهران)، منصور شاهیلو (رضائیه)، طبیب زاده (شیراز)، بهرام پوربیژن (بابل)، غلامحسین صابر (شیراز)، محمد فردوسی (محلات)، احمد رویائی (شیراز)، محمد ترک‌نژاد (تهران)، امیر طوفا‌ن‌پور (تهران)، بیژن نیک‌پور (بندر پهلوی)، عباس خلیلی (تهران)، عزیز قهار شهری (تبریز)، و شرکت گروه نقاشان امروز وابسته به گالری مانی. همزمان این آثار در تئاتر شهر نیز به نمایش درآمد.
اسفند: از روز ششم نقاشی پرتو وحید (خسروی) تماشا و تا هجدهم وقت دیدن داشت. خانم وحید که ۱۳۱۳ در تهران متولد شده بود، پس از اتمام تحصیلات رشته‌ی نقاشی در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به آمریکا رفت و دو سال در مدرسه هنری کانزاس درس خواند. این نخستین نمایش او بود و در کاتالوگ مطلبی با عنوان خط و طبیعت آمده بود: این بار با آثاری روبه‌رو هستید که در آن تکنیک و اندیشه در یک خط جدید به کار گرفته شده است؛ جدید از دید ما و شما که بیننده‌ی این نگارخانه هستید. هنرمند دوره‌ی نقاشی را در دانشکده هنرهای زیبای تهران به پایان رساند و سپس در مدرسه هنری کانزاس آمریکا شیوه‌های تازه‌ی هنر غربی را فرا گرفت. به این جهت تحت تأثیر محیط ایرانی و تکنیک غربی کارهایش جان گرفته است. در غالب آثار طرح خطوط هندسی در اشکال مختلف با رنگ‌های متنوع به چشم می‌خورد و این برداشتی فیگوراتیو است با تکنیکی مجزا از رنگ که به وسیله‌ی کاغذهای رنگی (آسرین تی شو) با چسب‌های مخصوص این روش به روی چوب پیاده شد. این تکنیک قبلاً با رنگ‌های مختلف به‌وسیله‌ی نقاشان غربی روی مواد گوناگون اجرا شده بود و این بار نقاش با استفاده از کاغذ، افه‌های مورد‌نظر را به وجود آورد. در بیشتر کارها رنگ‌های تند شرقی که نمایانگر تأثیرپذیری نقاش از محیط زندگی است، به کار گرفته شد. به‌خاطر اینکه ذهن هنرمند از زمانی که در خارج از ایران بود از غرب متأثر شد بعضی از کارهایش شیوه‌های غربی را به یاد می‌آورد. پرتو وحید رنگ‌ها را ماهرانه به کار گرفته است و این نشان‌دهنده‌ی تسلط او بر فرم است. نکته‌ی قابل‌توجه در کارهای وحید کنار هم گذاردن خطوط خشک هندسی است. نقاش با تکرار و تنوع و انعکاس خطوط هندسی نظم پیچیده‌ای را ساخته که اساساً در سطح مطرح می‌شود و به‌وسیله و در کنار هم و در بعضی جاها روی هم قرار دادن کاغذهای رنگی هماهنگی چشم‌گیری از رنگ را به وجود آورده است. سپس از روز بیستم نمایش آثار نقاشی مجید دینداریان (زاده‌ی ۱۳۳۰، تبریز) بود و تا بیست‌و‌هشتم وقت دیدن داشت. او از طبیعت نقاشی کرده بود. 
در کاتالوگی که شب افتتاحیه پخش شد، نوشته شده بود: «تا آنجایی که می‌دانیم طبیعت - همیشه - در غالب هنرها، به‌ویژه نقاشی مطرح بوده است و این شاید به خاطر آن باشد که هنرمندان بیشتر زندگی را در طبیعت می یابند و می بینیم که هنوز کوه، درخت، دریا و دیگر پدیده‌هایی از این‌گونه دستمایه‌ی کار هنری است». مجید دینداریان، نقاش این نمایشگاه، بار دیگر طبیعت را مطرح می‌کند. در آثار این نقاش طبیعت به‌نوعی چشم‌نواز و برانگیزاننده ارائه شده است. در آثارش با رنگ‌های متفاوت روبه‌رو هستیم. کارها از یک تداوم زیبا و نه کسل‌کننده برخوردار است و رنگ‌ها، فصل‌ها را می‌گویند و عنصری که مظهر زیبایی طبیعی است؛ درخت. تابلوهای دینداریان - نقاشی که به نوبه‌ی خود آغازگر است - نوید دست‌هایی را می‌دهد که می‌تواند ماهرانه تخیل و واقعیت را با رنگ بر بوم بنشاند و بیننده‌اش را با خود به دنیایی دور از عوامل مادی نه فریبنده ببرد. آنجایی که موضوع تکراری شود، نقاش از عامل رنگ بهره می‌گیرد و تنوعی دلپذیر به وجود می‌آورد بدون اینکه تماشاگر را از کارها جدا سازد. رنگ‌ها ملایم و در پاره‌ای از تابلوها با نشان‌دادن فضایی متفاوت در ابعادی جدا از کادرهای معمول، نقاش دیدش را وسیع‌تر می کند و عوامل دیگر را، غیر از موضوع، به کمک می گیرد و این تسلط نقاش را در ترسیم و آنچه را که در اندیشه‌اش نقش می‌بندد، به آسانی نشان می‌دهد.

۱۳۵۵: در این سال قرار شد ماهی یک‌بار، پنج شنبه‌های آخر هفته، جلسات شعرخوانی در گالری تشکیل شود. مراسم فوق‌برنامه نیز در دستور کار قرار گرفت. همچون نمایش کارگاه مجسمه‌سازی نوشته و طراحی پرویز بشردوست با شرکت گروه تئاتر نگار که تشکیل می شد از: صدرالدین حجازی، جهانگیر الماسی، علی اصغر فخر‌الدین، شهلا درخشی، بهروز هنرفر، یگانه هنرفر، بهمن صنعتکار، رامین رمضانی و محمد حمیدی. طراح پوستر این نمایش مهرداد تدین بود.
اردیبهشت: به مناسبت مراسم جشن دومین سال افتتاح گالری، از روز دوم برای یک ماه گزیده‌ای از آثار هنرمندانی که تاکنون با این مجموعه همکاری کرده بودند با عنوان مروری بر نمایش‌های مانی از بدو تأسیس تا به امروز برگزار شد. این مجموعه با همکاری اداره کل آفرینش هنری وزارت فرهنگ‌و‌هنر بود و این کسان شرکت داشتند: ژاله پورهنگ، ایرج حضرتی، احمد ایمانی، عباس خلیلی، منیژه آرمین، پری آل داوود، پرتو وحید خسروی، آلفته، کریم پورزارعی، ژاله پوریان، محمد آذرآبادی، کمال اخباری، فریدون تیموری، محمد کاظم رکنی، مجید دینداریان و مسعود غریبی. پس از این نمایش، گالری مانی تعطیل شد. با‌توجه‌به اینکه مدیر گالری در مصاحبه‌ای با مطبوعات، عدم حمایت مالی وزارت فرهنگ‌و‌هنر را دلیل تعطیلی ذکر کرده بود؛ اداره کل آفرینش‌های هنری وزارت فرهنگ اعلام کرد نگارخانه مانی در محلی مسکونی دایر شده بود و صاحب خانه شکایتی تسلیم دادگاه نمود و به همین علت حکم اخراج و تعطیلی مانی صادر شد. در همین ماه دومین نشریه از مجموعه انتشارات وزارت فرهنگ‌و‌هنر به مناسبت بزرگداشت پنجاهمین سال شاهنشاهی پهلوی کتابی شد در پنجاه‌و‌نه صفحه با عنوان «نگارخانه مانی» نوشته‌ی علی رمضانی که در شرکت کارتوگرافی ساجدیان و در هزار نسخه چاپ و پخش گردید. از طرف اداره کل آفرینش‌های هنری و ادبی وزارت فرهنگ پیش‌گفتاری در ابتدای این کتاب آمده بود بدین‌ترتیب: «اداره کل آفرینش هنری و ادبی به مناسبت برگزاری مراسم آئین ملی بزرگداشت پنجاه سال شاهنشاهی دودمان پهلوی، بررسی، تدوین، تألیف و انتشار کتاب‌ها و نشریه‌های گوناگونی را در زمینه‌ی هنرهای ملی، هنرهای تجسمی، شعر و ادب فارسی، انجمن‌های ادبی و هنری ایران به عهده گرفته است. این اداره همچنین با برگزاری جشن تأسیس ده نگارخانه تهران، جشن آغاز فعالیت‌های هنرهای ملی در عصر پهلوی و نمایش‌های هنری، برپاداشتن جشن‌های تأسیس و جلسات انجمن‌های ادبی، برگزاری شب‌های شعرخوانی برای گروه جوانان، چاپ و انتشار آگاهی‌نامه‌ها، بروشورها و پوسترها و به یاری همه‌ی رسانه‌های گروهی خواهد کوشید تا نمونه‌های ارزنده‌ای از هنر و ادب ایران را طی پنجاه سال گذشته عرضه نماید و بخشی از وظایف خطیری را که به عهده دارد با تلاش همه‌جانبه و پیگیر - به‌شایستگی - به انجام برساند. هرچند معتقد است این - کوشش‌ها - در واقع گام‌نهادن به راهی طولانی و دستیابی به کاری بس سترگ بوده و بدون آسودن، ماندن و از پا نشستن، این کنکاش‌ها، بررسی‌ها و پژوهش‌ها باید ادامه یابد. بدون تردید برگزاری مراسم آئین ملی بزرگداشت پنجاه سال سلطنت پهلوی می تواند آغاز نویدبخشی برای نیل به این هدف‌ها قلمداد گردد».

در حال بارگذاری تصاویر loading
جهت استفاده از امکانات سایت ابتدا وارد شوید.
عضو گالری‌اینفو هستید؟ ورود به گالری اینفو
عضو گالری‌اینفو نیستید؟ ثبت نام در گالری اینفو
مشکلی به وجود آمده است
اثر از آرشیو شما حذف شد اثر به آرشیو شما اضافه شد هنرمند از آرشیو شما حذف شد هنرمند به آرشیو شما اضافه شد گالری از آرشیو شما حذف شد گالری به آرشیو شما اضافه شد نمایشگاه از آرشیو شما حذف شد نمایشگاه به آرشیو شما اضافه شد