;
قدمهایم بلندتر و مقیاس زمین زیر پایم به نظر کوچیکتر میامد. ولی همچنان همان حس بی پروای کودکانه را داشتم، همان حس جستجوگرانه که به دنبال کشف دنیای پیرامون است، همان حسی که دلهره و ترس جدا شدن از پدر و مادرم و پا گذاشتن به دنیای بزرگترها دلم را آشوب میکرد. بازگشت به پارک زمان کودکیام و عکاسی از آن به صورتی پیش رفت که گویی دختر بچه ای بعد از ۲۰ سال دوربین به دست تمام حس و حالهایش را ثبت میکند.
پوستههای متحرک ۱
خیابان و آدمهای خیابان برایم معنای دیگری دارند. به جزئیات افراد نگاه میکنم و در مورد شخصیتشان فکر میکنم. با عبور رهگذران هر لحظه فضایی جدید ایجاد میشود. دیگر نه انسان بدون لباس و وسایل و حضورش در خیابان و نه خیابان بدون انسان میتواند هویت خود را معنا بخشد.
تاریخ طبیعی زوال
انسان تنها موجودی است که به انتخاب خود دست به جدایی از طبیعت میزند. او را رها میکند. به شهرها میآید. زندگی ماشینی را تجربه میکند. طبیعت پیرامونش را نابود میکند و در این خلأ پیشآمده دستوپا میزند و به دنبال چاره است. این در حالی است که همواره میداند تنها راه پر کردن خلأ به وجود آمده و خلاصی از وضعیت پیش رو بازگشت به طبیعت است. طبیعتی که همواره به دست او آسیبدیده و در طول زمان دستخوش تغییر شده. این مجموعه در طول زمان و در مکانهای مختلف با محوریت انسان و طبیعت ثبت شده است.