;
ثبت چهرهی هر زن ما را به لحظهای همدلی دچار میکند چرا که حسهای آشنا و متعددی در هر چهره تداعی میشود. چهرهی زنان همواره موضوعی جذاب و گیرا برای هنرمندان بوده است اما به جز نقاشیهایی که به قصد ثبت چهرهای خاص نقاشی شدهاند، چهرهی زنان در پردههای مختلف تاریخ هنر به عنوان عنصری تاثیرگذار از چند منظر؛ زیباییشناسی، هستیشناسی و مهمتر از آن موقعیت اجتماعی مورد توجه قرار گرفتهاند. آثاری با نگاه به زنان از اولین مجسمههای باروری (موسوم به ونوس) تا آثار مدرن و معاصر همیشه مورد کاوش و بررسی هنرمندان بوده است. این بررسی در هر زمان بر روی بُعد خاصی از زنان متمرکز شده و معمولاً نمایش برابری یا آزادی در هنر معاصر بیشتر با تمرکز بر وجوه زنانه همراه بوده است. چهرههایی که هر بار، حالتی آشنا از موقعیتهای مختلف زنانه را نشان میدهد. نمادینترین پرترههای زنان در طول تاریخ با آثاری از داوینچی تا گوستاو کلیمت، یوهانس ورمر و... جاودان شدهاند و هر یک – تا قرنها – موضوع جدال و بحثهای نظری قرار گرفتهاند. این آثار زنان را در لحظههایی به ثبت رساندهاند که میتوان به واسطهشان پرسشهای متعددی را دربارهی زنان و مضامین مختلف فلسفی مطرح کرد. آنچنان که لبخند محو مونالیزا نگاه پرسشگر هزاران نفر را به خود خوانده و هنوز هم بهشکل رازی در تاریخ هنر مانده است. امروز و در شرایط کنونی، پرتره یا همان تکچهرهنگاری از زنان بنا به شرایط اجتماعی و سیاسی زنان در کشور ما با یادآوری اندوهناکی توام میشود اما این موقعیت تذکری علیه فراموشی و لازم محسوب میشود. در نمایش گروهی پیش رو با عنوان «زن»، آثاری ارائه میشوند تا در محور این حسهای آشنا و شاید دردناک همچنان بیدار باشیم.