;
نگاه به تهران از بالا، پدیدهای عجیب را فاش میکند. استخرهای خالی در نواحی اعیاننشین شهر، همچون حبابهای هوا یا جراحاتی کوچک و عمیق به چشم میخورند. در شهری با فضای محدود و چگالی بالا، در کمال تعجب، این استخرها، به ندرت تسطیح، پر شده و یا استفاده میشوند. در عوض، به نظر میرسد به عنوان جایگاهی برای حفظ خاطرات، در انتظار آیندهای غایب باقی میمانند که ممکن است هرگز فرا نرسد.
نازگل انصارینیا در آثار خود، با تیزبینی به محیط ساختهشده تهران، تأثیرات توسعه بیحدوحصر و تفکیک فضای عمومی و خصوصی میپردازد. برای او آنچه که از این پروسه به جا می ماند به همان اندازه مهم است که آنچه نابود و ویران میشود. در مجموعه آثار مرتبطِ در حال نمایش، هنرمند بر منطقه شمالی تهران، جردن، تمرکز کرده و از نقشهی شهرداری به عنوان نقطه شروع کار خود استفاده میکند. این منطقه به مساحت ۳ کیلومتر مربع، دارای بیش از ۱۱۰۰ استخر است که مساحتی حدود ۵۰۰۰ مترمربع را به خود اختصاص دادهاند و با عنوان «آبهای خصوصی» نامگذاری شدهاند. او این استخرهای خالی را که تقریباً همیشه آبی رنگ شدهاند، به عنوان فضاهایی میانجی میبیند که تمایل جمعی به نگهداری آب را بازنمایی میکنند. انصارینیا نیز از این میل جمعی بهره برده و محلهای را که استخرها در آن دوباره پر شدهاند، تصور میکند.
سری مجسمههای «استخرهای پیوسته» (۱۳۹۹) پنج یا شش استخر را - که ابعاد آنها به دقت از اسناد شهرداری گرفته شده است - در کنار هم قرار میدهند. افزایش بیرویه ساختمانهای بلندمرتبه و در نتیجه نبود حریم خصوصی، همراه با کمبود آب ناشی از تغییرات آبوهوایی و انحراف و مدیریت نادرست منابع، به این معناست که این فضاهای باز به طور عمده از زمان انقلاب اسلامی تاکنون بیاستفاده ماندهاند. گذر زمان در ویدئوی دو کاناله «استحاله» (۱۳۹۹) نمایان است. یکی از کانالها یک استخر شنای خالی را نشان میدهد که رنگ آن محو میشود، سپس ترکهایی برمیدارد با شکافهایی شبیه مصب سیلابی که به سرعت در حال ناپدید شدن در دریا است. سپس دوباره تبدیل به آبی پررنگ میشود. در کانال دوم، ما نمایی نزدیک از همان فرآیند را مشاهده میکنیم، اما در اینجا تصاویر به گونهای دستکاری شدهاند تا لرزشها و موجهای ناهمواری ایجاد کنند که به آب متحرک شباهت دارد. قسمتهای تاریکتر به شکل کپک یا لکه نفت آشکار میشوند.
این اثر رنگی در جدیدترین سری مجسمههای بزرگ و طراحیهای همراه آن از مجموعه «آبها فرو مینشینند، موجها برمیخیزند» (۱۴۰۱) بسط پیدا میکند. این مجموعه، تعداد بیشتری از حفرههای آبی محله جردن را به صورت دریاچههای مرکب و لانهزنبوری نامنظم گردهم میآورد. مانند استخرهای تهران و شاید کل کشور، این دریاچهها در مرز شکننده میان تر و خشک قرار دارند. در طول چند سال گذشته، به دلیل خشکسالی، آب از یک عنصر خیال انگیز حامل خاطرات به یکی از بحرانهای محیط زیستی تغییر شکل داده است که به مشکلات اقتصادی فراوانی منجر میشود. این آثار جدید از لحاظ شکل و پالت رنگی، به طور ویژه یادآور دریاچه ارومیه در شمال شرق ایران هستند که پیش از احیای اخیرش، به یک دهم اندازه خود کاهش یافته بود.
در حجمها و طراحیها جوهر از مرکز جاری شده و رنگهای مختلف به یکدیگر میریزند و همدیگر را پس میزنند تا فرمهایی چشمگیر و ارگانیک ایجاد کنند. این فرآیند، که لایهلایه شکل گرفته است، روند تشکیل و تغییرات یک منظره را به وسیله باد و باران و به مرور زمان بازتاب میدهد. لبههای زنگاری و خاکیرنگ مجسمهها، دیوارهها و تقسیمات استخرها، آبادیهایی بیابانی را که با حساسیت حفاری شدهاند به خاطر میآورد. اما همانند دریاچه ارومیه، به سختی میتوان گفت که آیا این بسترهای آب در حال خشک شدن هستند، یا آب - و به تبع آن، امید - از مرکز آنها سرازیر میشود.