;

رخداد

نمایشگاه انفرادی

جمعه ۸ تیر ۱۴۰۳ تا چهارشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۳

هنرمندان نمایشگاه

بیانیه

میخواهی بدانی من واقعا به چه چیزی فکر میکنم؟
باید بگویم به هیچ چیز.
من اگر بخواهم بعنوان یک هنرمند دغدغه مند باشم و بر اساس دل مشغولیهایم کاری را تولید کنم باید بگویم که از آن عاجزم.
چون در جغرافیایی زندگی میکنم که هر روز من لبریز از دغدغه های بزرگ است.نمیتوانم در آن واحد هم دغدغه فروپاشی اقتصادی  را داشته باشم هم  نگران آلودگی های زیست محیطی را. نگران حریم شخصی و آزادیهای فردی ام باشم یا دغدغه مند سیاست های جهان سیاسی باشم.اینها همگی بر دوش من سنگینی میکند. از این روی تصمیم گرفته ام بی دغدغه باشم. در مورد هیچ چیز مباحثه نکنم و روزهایم را به گوشه ای پناه ببرم و مانند کودک هشت ساله ای با خمیر و کاغذ و چسب و رنگ بازی کنم. موسیقی بی کلام گوش دهم و از جهان بی رحمی  که خود را هرلحظه بر من تحمیل میکند فاصله بگیرم. حجم هایی میسازم و در روند ساختن با آنها زندگی میکنم. این مجسمه ها در ابتدا مانند نوزادی نارس هستند بعد  کم کم با من رشد میکنند.پس میتوان گفت که من در شروع کار حتی هیچ ایده ای هم برای تولید آثارم ندارم و این حجمهای نارس با رشد گاه سریع و گاه فرسایشی به من میگویند که چه میخواهند، چه هستند،به چه فکر میکنند، چه بر سرشان آمده و چه آرزویی در سر دارند.
بدیل شکل است که بیشتر این مجسمه ها صورتک های ساده ای هستند که معنای عمیقتری را در درونشان حمل میکنن  زندگی ای در درونشان جریان دارد که با ایجاد شکافی عمیق مانند یک جراحی میتوان آن را در لایه های درونی این صورتها جستجو کرد.معناهایی پیچیده تر گاه امیدبخش و در بیشتر مواقع حامل زخمهای اساسی هستند که سالهاست بر پیکر نوع انسان تحمیل شده.
)تکه سنگ خارایی  را دیدم، فرشته ای در آن محبوس بود ، اضافه هایش را تراشیدم و فرشته را آزاد کردم)این جمله معروف را روزی شنیدم، باخود فکر کردم اگر امروز میکل آنژ از گور بیرون می آمد آیا درون داوودش چیز دیگری میدید که با کندن ااضافه هایش آن را نیز آزاد کند؟
پس میتوان گفت فضای منفی هر حجمی در فضا میتواند زیستگاه یک تفکر عمیق تری باشد. همان گونه که یک دانه تصویر یک درخت تنومند را در دل دارد ، یک درخت میتواند تصویر یک قایق یا خانه را در دل داشته باشد و هر قایق یک سفر و هر خانه یک زندگی و ....
بهمین دلیل است که من بدون آنکه از قبل چیزی بدانم شروع به ساختن پرنده ای میکنم که آن پرنده خمیر کاغذی رازی در دل دارد که آن را بوسیله من فاش میکند.
آن راز میتواند زندانی در سینه اش باشد یا تجلی رویای یک پرواز.

آثار

در حال بارگذاری تصاویر loading
علیرضا امدی
علیرضا امدی
علیرضا امدی
علیرضا امدی
علیرضا امدی
loading

نمای چیدمان

در حال بارگذاری تصاویر loading
تصویر چیدمان مرتبط یافت نشد.
loading

مجله

در حال بارگذاری تصاویر loading
مطلب مرتبط یافت نشد.
loading

ویدئو

در حال بارگذاری تصاویر loading
مطلب مرتبط یافت نشد.
loading
جهت استفاده از امکانات سایت ابتدا وارد شوید.
عضو گالری‌اینفو هستید؟ ورود به گالری اینفو
عضو گالری‌اینفو نیستید؟ ثبت نام در گالری اینفو
مشکلی به وجود آمده است
اثر از آرشیو شما حذف شد اثر به آرشیو شما اضافه شد هنرمند از آرشیو شما حذف شد هنرمند به آرشیو شما اضافه شد گالری از آرشیو شما حذف شد گالری به آرشیو شما اضافه شد نمایشگاه از آرشیو شما حذف شد نمایشگاه به آرشیو شما اضافه شد