;
چه شیرین است خاب
و چه شیرین تر سنگ بودن
میکل آنژ
آن سالها، آخرهای دهه هفتاد خورشیدی نوعهایی از متنهای آوانگارد فارسی را در محاق میخاستند آنها که «شعر دهه هفتاد» بودند!
در اولهای دهه هشتاد خورشیدی اما هنگام هادیی محیط - در فرم و محتوا - بی تکرار ماند. میماند آنچنان که بعد تر: آقاتوکا و طوطی مگ او
هادیی محیط شاعر، از همان هنگام در فضای تجسمی قدم میزد؛ یا تجسم فضا الف بای شعر و تجسمی را در ربط هم شناخته بود در شعرهاش روایت را انتزاعی میخاست و میساخت؛ و در نقاشیهاش برعکس او، آن جا در نقاشیهاش از رنگ به نفع پرسپکتیو و ایجاد فضا - فضایی ایرانی - عرفانی - بهره میبرد؛ و در تداوم آن فضاها با عبور از طول و عرض حجمهای او را نام و نما میدهند
هادیی محیط، آن جا و این جا سویی غایب و غریب از مجسمه سازی مدرن ایران را قریب میسازد: حجمهایی آهنین و آهنگین؛ هم راه ظرافتهایی برخاسته از هندسهای اقلیدسی و نزدیکیهایی با ریتمهای ریاضی؛ که تن و طنین میسازند - حجمهایی که موسیقی آهنند؛ و در خود میرقصند و نور میشوند؛ یا جایی برای عبور؛ یعنی در خود، عرفان میکنند؛ عرفانی ایرانی.
این رفتار، نطفه از برداشتهای هادیی محیط از معماری ی باستانیی ایران، در ترکیبی دقیق با معماری آرت دکو، دارد: بهره جستن از متریالی سخت، تحت محتوایی مهربان؛ که از دانش معماری ی کلماتیک او برخاسته است: آنگونه که در شعهاش، آشنا و آشناز داست؛ و این گونه که حجمهاش، صفت تاریخ ند، اما بی تاریخ میمانند؛ شبیه چهار عنصر.
در ٠٠۹۸۲۱ ، حج مهایی کیهانی، چش مهای تماشا را ا کسیدم یکنند؛
و هی چکس، بهجز هادیی محیط، نم یتوانست مجبورم کند که بگویم: این، نمایشی ازآهنها و احساسَ ست.
خشایار فهیمی
آذر ۱۴٠۳