;
مجموعه ی پیش رو بر پایه ی تکه هایی از خاطرات شخصی هنرمند شکل گرفته است. سوژه های خاموش و لطیف اما دست نیافتنی وی از زندگی روزمره برگرفته شده اند و حسی از حسرت و دلتنگی را در سراسر مجموعه جاری میکنند حیدرزاده در تجسم این خاطرات از آرشیو عکسهای شخصی اش بهره گرفته و آنها را در ترکیبهایی لایه لایه و هم پوشانیهایی ظریف چیده است؛ لحظاتی که گویی درست آن سوی دسترس معلق مانده اند شفافیت رزین این تصاویر را در هم محو و نرم کرده چنان که از میان مهی از زمان دیده شوند. این درهم نشستگی تصاویر بازتابی است از چگونگی انباشتگی خاطرات بر یکدیگر آنگاه که لحظات منفرد در گذر زمان به اشکالی مبهم و در عین حال تمایز ناپذیر در می آیند این گونه ماده و حافظه در هم تنیده میشوند نه برای حفظ گذشته به همان شکلی که بود بلکه برای پذیرش زوال ناگزیر آن. این مجموعه در عین اتکا به حافظه ی فردی دعوتی ست به فراخواندن تجربیاتی مشترک از لحظاتی آغشته به احساس تا شاید پژواکی از حسی فراموش شده را در ذهن مخاطب زنده کند.
من بر این باورم که ما تمام زندگیمان را وقف دوباره زیستن گذشته تنها برای یک لحظه به همان شکلی که تجربه اش کردیم میکنیم انگار که تمسک به خاطرات تنها راه حفظ هویتی ست که در گذر ایام شکل گرفته با این حال در این راستا نه تنها خود را مغروق در ترس از یاد بردن خاطراتم بلکه درمانده در ساختن تجربیات تازه نیز می یابم
رعنا حیدرزاده تابستان ۱۴۰۴