;
در جهانی که فرمها از خطوط آشنا جدا شده اند و به شکلهایی تازه و سیال درآمده اند چشمها هنوز ما را مینگرند؛ چشم هایی که انگار از درون حجم های نرم و پارچه ای بیرون زده اند تا یادآوری کنند جهان پر از تکه تکه هاست؛ هر کدام را باید با صبر و نخ و سوزنی به هم دوخت.
این مجموعه حاصل مواجهه ای است میان پارچه و خیال دوخت و روایت تجربه ای از «نقاشی با متریالهایی ملموس تر ،پارچه نخ دوخت و حجم رنگها از بوم نقاشی فراتر رفته اند و در تار و پود جان گرفته اند کار میان دیدن و لمس کردن معلق است؛ رد خاطره ای از بودن و نبودن که هنوز بر تن باقی مانده.
هر قطعه بی آن که مرز روشنی میان چهره و نقش آدم و پرنده خیال و واقعیت بکشد تکه ای است؛ از کابوس یا ،خواب از کودکی یا اکنون از هیچ کجا یا همه جا