;
اینک، شیرِ بادیه!
نگاهی به مجسمه های احسان طوسی در گالری شیرین
امیر سقراطی
احسان طوسی، هنرمند فعال و خوش فکری است که در زمینه مجسمه سازی در یک سیر منظم و متوالی، آثار ارزشمندی خلق کرده است. مجسمه هایش علاوه بر نمایش فردی در گالری ها، در فضای عمومی شهر تهران نصب و تماشا شده و او در سمپوزیوم بین المللی مجسمه سازی تهران هم خوش درخشیده است. از نمایشگاهش در گالری سیحون و نمایش آثارش با مفهوم «هَست» تا نمایش اکنون در گالری شیرین، پایبندی هنرمند به فرم و ایجاد انعطاف در ماهیت شکل مجسمه ها به خوبی قابل رویت است. احسان طوسی در اتودهای پرشماری که برای مطالعه فرم مجسمه هایش اجرا می کند، ایده ها را متناسب با انعطاف فرم برمی گزیند.
در نمایشگاه اخیر «شیر» نماد اسطوره ای فرهنگ ایرانی، بدل به فرمِ منعطف احسان طوسی شده است. از پنج هزار سال پیش تاکنون، شیر به عنوانی نمادی مهم در زندگی ایرانیان بوده است. شیر در تفکر ایرانیان باستان نمادی برای دلاوری، شهریاری، شجاعت، قدرت و استواری بوده و نگهبان و خانۀ خورشید و میراث دار قدرت است. در نمایش احسان طوسی بازنمایی این نماد اسطوره ای با وارونه سازی مفهوم آن شکل می گیرد. او شیر اسطوره ای را چه در بازسازی فرم و چه در بازتولید مفهوم عین به عین به خدمت نمی گیرد و تصویرگرِ صِرف یک ایماژ نمی شود.
آن شیر شَرزِه که نامدار به بُهت و ابهت بود همچون فردی در زوال روزهای روزمرگی و روزمره گی به وظایف جاری یک زندگی رخوتناک خو گرفته و به جای میدان داری، به خانه داری مشغول است! طنز ظریف درون آثار مفهومی عمیق و تامل برانگیز را پیش می کشد. هنرمند با دخل و تصرف آگاهانه و شجاعانه، و با تغییر در مفهوم سازی یک تابو، مفهوم اصلی آن را گوشزد می کند. اما این دخل و تصرف، به حرمت شکنی و هزل و یا هجو بدل نمی شود. بلکه کنایه های بصری و اندیشه ای در مجسمه ها، تاکید بر مفهوم اصلی این نماد باستانی است.
با این همه دیدن شیرهای احسان طوسی من را یاد کلمات حضرت مولانا می اندازد؛ آنجا که می گوید:
«کار نیکان را قیاس از خود مگیر / گر چه باشد در نوشتن شیر شیر
آن یکی شیر است اندر بادیه / آن دگر شیر است اندر بادیه
آن یکی شیر است کآدم می خورد / وآن دگر شیر است کآدم می خورد»
شیرهای این هنرمند چه آن شیر بادیه را در ذهن بیاورند و چه این شیر بادیه! اما مفهومی یگانه را به نمایش می گذارند؛ همچنان که تصویری از زوال ارایه می دهند، درونمایه ای از قدرت را به رخ می کشند و هنرمند همچنان که به دوران باستان و اسطوره اش می پردازد به امروز و بازنمایی اسطوره نظر دارد. نمایش زوال و قدرت، نمایش زندگی است؛ و هنر در سهمگینی روزگار اگر چه شکننده و ظریف می نماید اما نمایشگر فرازوفرود دوران ها است. تیزی هنر بر کُندی و رخوت دوران غلبه می کند. و اگر چه انسان همواره در رخوتِ میان زوال و قدرت در پی نام و ناموری است، اما تنها هنر است که بیرون از هر زوالی برای تمام دوران ها باقی می ماند!