;
نفس شکل گیری گروه ، بر اساس یک علاقه ی مشترک درباره ی ساختن موقعیت های پویا و پارادوکسیال بود. اجرای نقاشی هایی که به چیزی فراتر از فرم متکی باشند و در این روند ، از مصالحی عینی به شکل تکنیکی ، استفاده ای معنا محور داشته باشند . ایماژهای ساخته شده اما ، بر موج یک پرسپکتیو تک صدایی سوار شدند و در خلال این حرکت به خوانشی شاعرانه و گاه غافلگیرانه بدل شدند . تضاد در اینجا ، دستمایه و ابزارهمیشگی ساختن نقاشی هایست که تجربه ی توجه به محتوا در تقابل با فرم را در اولویت قرار داده اند و تمثیل های دو پهلو ، بیان تفاوتها و تمایزها ، تمهیدهایی برای وارونه کردن قالب ها برای رسیدن به معنایی هایی دیگر بودند.
در نقاشی ها، مهارت های تکنیکی و اصرار بر بازگشت به وجوه بنیادین شیوه های نقاشانه ی "کلاسیک، رمانتیک" و در عین حال رفتارهای دلالت یافته بر بینش فضای معاصر ، جوهره ی انفعالی آنها را زیر بار جذابیت های اجرایی و دقیق ، پنهان کرده اند . آثاری که عمدتا لایه های فیزیکی و استعاره آمیز را توامان در تعریف موقعیت های موجود در نظر دارند . لایه های معنایی اما ، معطوف به بیانی تکمیلی ، منطبق بر یک چیدمان استعاری هستند ، که هراس ها ، رنج ها ، بازی ها و نوستالژی های زیستن را یادآوری می کنند .
همگرایی دیگر ، استفاده از سوژه ی زن و صحبت درباره ی یک رویکرد و خودآگاهی فرهنگی تازه است . در اینجا نوعی تفکر انتزاعی تحول یافته در قالب تاثیرات محیطی ، نگرش ها و واقعیت ها مرور می شوند . در واقع ، یک همذات پنداری نا خودآگاهانه در مواجهه با نقاشی ها و انعکاس واقعیت های موجود در ذهن مخاطب شکل می گیرد . انعکاس ها و دریافتها ، کدهایی برای سنجش دوباره هستند . نشانه ها و کلاژهای معنایی با ارزش گذاری های مجدد ، جایگاه ها را به چالش می کشند و گاه بر دشواری و یا سادگی واقعیت پیش رو تاکید می کنند و این نگاه معرف ویژگی ذاتی و آرمانی نقاشی های پیش روست .
سعید احمدزاده ، خرداد ماه 1395