;
حضور و غیاب بیوقفه اشیاء در بطن تصویر و توجه به وجه درونی و انحصاری آنها، فرصتی برای نگریستن به شئوارهها از زوایه دیگر است. فرصتی که برای بازسازی آنها از درون به شکلی منحصر به فرد آغاز میشود.
آدمها و اشیاء، تکثیر و تکرارشان، تمثیل بیجانهایی اند، در پیِ رهایی از انتظارِ مدامِ آمدن، رفتن و رخ دادن. ما همه چیزی شبیه این تصویرها را زندگی کرده ایم. تصویری از وجودمان که دنیا روی آن خط زده و آن را پاک کرده است. اکنون نیز چون به عقب بازمیگردیم، چیزی جز درهمپیچیدگیهای مکرر و تکثیر شده نمیبینیم .
اینگونه، همانند بورخس، با نگاهی خودساخته ایدهها را مقدم بر اشیاء و عامل به وجود آورنده اشیاء میدانیم. به دیگر سخن با امری نامرئی میآغازیم تا به نقطه آغاز درک هستیمان برسیم.