;
نمایشگاه گروهی عکس – به کوشش هوفر حقیقی و با عنوان « موزه ی میهن پرستی» از سوم لغایت سیزدهم شهریورماه در گالری مهروا برگزار می شود.
هوفر حقیقی در بیانیه ی این نمایشگاه که با حضور بیست و چهار عکاس شکل گرفته است ، نوشته :
حکومتها - در همهجای جهان - تمام ابزار و امکانات خود را به کار میگیرند تا با تهییج احساسات عمومی به حفظ خاک و پرچم، اتحاد و یکپارچگی را به گفتمان غالب جامعه و کشور تبدیل کنند. تقویت حس ملیگرایی، ابزاری قوی و ترفندی کارآمد در دست حکومتها است، برای دفاع از بنیانهای قدرت خود، مرزها، ارزشها و احتمالا مردمان خود.
تقریبا در همهی کشورها، نزدیکترین، کمهزینهترین و سطحیترین چیز، برای بستن دخیل وحدت به آن، پرچم آن کشور است. پرچم هر کشوری برای ساکنانش نمادی از استقلال خاک، خودباوری ملی و عشق به سرزمینمادری است. وسیلهای برای یادآوری آرمانهای دستنیافته و بهانهای برای آبادانی قلمروی ویران به ارث مانده. پارچهای رنگین که قرار است به تنهایی حامل کل آمال و آرزوهای یک ملت باشد و هنگامی که به آن زل میزنیم، به تمام رشادتها، پایمردیها، شیرزنیها و فداکاریهای تاریخ مردمان آن ملت، به یکباره پی ببریم. به همین منظور پرچم تکثیر میشود، در ابعاد مختلف و بر روی مواد متنوع نقش میبندد. در کوچهها، خیابانها، میدانها، جادهها و صدها جای دیگر نصب میشود و در معرض دید عمومی قرار میگیرد تا مبادا کسانی یادشان رود کجا زندگی میکنند و ملزم به رعایت چه اصول و حفظ چه ارزشهایی هستند. سعی برای اهتزاز هویت جمعی واحد از یک سو و اشتهای سیریناپذیر جامعه برای تمسکجویی به چیزی، شهر را تبدیل به موزهی میهنپرستی میکند. موزهای که ورود به آن برای عموم آزاد و رایگان است.
اما.. شهرها در لوای توسعه، در لحظه در حال دگرگونیاند. زمان همه چیز را تغییر میدهد. چشماندازهای شهری، جلوی چشم ساکنانش رنگ میبازند و فردای آن روز رنگ جدیدی به خود میگیرند. چیزها جایشان را با یکدیگر عوض میکنند. لایههای جدید روی هم تلنبار میگردند و در این دگردیسی معیوب، همنشینیهای جدیدی از آهن و سنگ و نقوششان پدید میآید. در پس آن، مفاهیم نیز در هم ادغام میگردند و تولید معانی جدید، چندگانه و بعضا ضد و نقیض میکنند. کلمات، علائم، تابلوها، اسمها، اعداد و .. پس و پیش هم میآیند و در پرسپکتیوی تخت، خود را در کادر ما میگنجانند. شهر هر روزه در حال پوستاندازی است ولی هیچگاه پوستهی قبلی را رها نمیکند تا به سراغ پوستهی جدیدی برود. بلکه این پوستهها روی هم میغلتند، روی هم متولد میشوند و روی هم میمیرند. این بیماری رایج شهرهاست. این تاوان سر به مهری است که شهر از جیب ساکنانش میپردازد. شهر در محاصرهی جنونی تحمیلی قرار میگیرد و هویتش در گسل میان دو ویرانی به آن الصاق میگردد. در این بین تمایز میان سراب و آرمان دشوار میشود و میراث گذشتگان مبدل به امانتی رفو شده میگردد برای آیندگان.
هوفر حقیقی