;
ارتباط نقاشی آبستره با روانکاوی، عمیق، پیچیده، و چند جانبه است. میتوان آن را در ارتباط با روان فردی و جمعی، هرکدام مجزا از یک دیگر بررسی کرد؛ این دو بخش نیز خود به شاخه های دیگری تقسیم میشوند. در نشست های این کارنما به برخی ازین زمینه ها خواهیم پرداخت.
نظریه پردازی فروید و بررسی های علمی روانکاوان پس از او در مورد وجود و جایگاه ناخودآگاهی در روان انسان تعریف «اثر» و «زیبایی شناسی» را با چالش جدی مواجه ساخت. هنرمند که تا پیش از این در مقام آفرینندة آگاه در پی بازنمایی و درگیری با موضوع بیرونی بود، نگاهش آهسته آهسته معطوف به درون و خویشتن شد، دیگر نه بازنمایی بلکه آفرینش مقصود او بود. درک ناخودآگاهی و جایگاه آن در روند خلق اثر گام مهمی بود زیرا اثر هنری زیبایی شناسی متفاوتی را مطرح ساخت که در آن موضوع سرراست و ساده جای خود را به ابهام و پیچیدگی داد. هنرمند تبدیل به خالق شد و از مخاطب خواست تا به جهانی که او ساخته وارد شود. هانس آرپ اثر هنری را به میوه ای که محصول انسان است تشبیه کرد و گفت: « ما نمیخواهیم طبیعت را بازآفرینی کنیم، میخواهیم خلق کنیم. همانطور که گیاه میوهاش را خلق میکند نه تقلید. ما میخواهیم آنی و بی واسطه خلق کنیم.» نقاشی تجسم رویای هنرمند و مخاطب، هر دو است. آن که میآفریند و آن که میبیند هر دو به یک روش ارتباط برقرار میکنند و در فرایند معنا سازی برابر هستند. نقاشی آبستره جایگاه تازه ای برای نقاشی و مخاطب ایجاد کرد که تفاوت بسیاری با گذشته داشت.
مریم علی نژاد