;
ما همه معیاریم
عرض درب ورودی ساختمان باید استاندارد باشد.
فاصله ی سقف از کف باید استاندارد باشد.
ابعاد اتومبیل باید استاندارد باشد.
ابعاد میز باید استاندارد باشد.
ابعاد یخچال باید استاندارد باشد.
ارتفاع صندلی باید استاندارد باشد.
غذا خوردنمان باید استاندارد باشد.
لباس تنمان باید استاندارد باشد.
کفشهای پایمان باید استاندارد باشد.
موی سرمان باید استاندارد باشد.
قاشق در دست راست و چنگال در دست چپ با پیراهنی که به رنگ سال آغشته است پشت میز نشسته و غذایی را که با دستور استاندارد تهیه شده تناول کرده و به ساعتی که در دست چپ بسته ایم نگاه میکنیم و به این فکر میکنیم که امسال باید
دکمه ی آخر پیراهنمان را باز بگذاریم یا ببندیم.
سراسر زندگیمان را استانداردهایی پر کرده اند که ما تعیینشان نکردیم و با چشم بسته به آن ها عمل میکنیم. فارغ از اینکه
معیار این استانداردها خودمان هسستیم. هیچ نپرسیده ایم ارتفاع درب ورودی ساختمان ها در ایران و آلمان باید یکسان باشد؟
ابعاد اتومبیل در آمریکا و فرانسه باید یکسان باشد؟ ارتفاع صندلی باید در ژاپن و ایتالیا یک سان با شد؟ آیا همه باید قاشق را در د ست
راست بگیرند؟ همه باید به یک رنگ لباس بپوشند؟ و بسیاری یکسانی ها که پذیرفته شده است . حتی چهره هایمان اس تاندارد شده
است.
یک بار هم که شده باور کنیم، دستور زبان را از روی زبان مینویسند.
باور کنیم،
ما همه معیاریم...
مهیار اسدی