;
عادت داریم تاریخ هنر را به عنوان یک رشته تحصیلی در نظر بگیریم؛ یک پیکره مشخص و دایرهالمعارفی از دانش «درباره هنر» در اعصار، سبکها و تمدنهای مختلف آن. اما اگر تاریخ هنر اقیانوسی از تنها، صورتها، نامها، خون، اشکها، جشنها، جنایات، لذت و نفرت، یادها و فراموشی بود چه میشد؟ اقیانوسی که در آن مدام محکوم به تغییر جهت، میانبر و معادلات نامعقول باشید. درست مانند چیزی که ابی واربورگ (۱۸۶۶-۱۹۲۹) «مورخ تصاویر» آلمانی، پیش از همه آن را با پروژه سه سالهاش از سال ۱۹۲۶ تا ۱۹۲۹ با عنوان اطلس منهموزین پیشنهاد داد. مجموعهای از ۷۸ صفحه تصویری ساختهشده از چاپهای سیاه و سفید آثار هنری، که به شکل «صور فلکی» دستهبندی و در دانشگاه هامبورگ جمعآوری شده است. پیچیدگی و اشتیاق سوزان او برای تکثیر آنها به یک پروژه علمی ارجاع دارد: ایجاد ابزاری برای سهولت حرکت و جهتیابی بین «تمام حافظه بصری جهان»، که میتوان آن را به عنوان پیشبینی عصر صفحهنمایش دیجیتال و شرایط حافظه پروتزی ما برداشت کرد. واربورگ که نشانههایی از اسکیزوفرنی حاد داشت، با اطلس به عنوان یک روند بیپایان برخورد میکرد. دریایی از تصاویر که در دوران پیش از دیجیتال به معنای واقعی کلمه از میان آنها راه میرفت و او را به ورطه ارواح خبیث درونی میانداخت، و هم مایه رستگاریش در بیرون راندن آنها بود. در سال ۱۹۳۳، چهار سال پس از مرگ واربورگ، که با تهدید نازیسم مجبور شدند آرشیو او را به لندن منتقل کنند، که هنوز هم همانجا در موسسه واربورگ نگهداری میشود، ۶۰ هزار کتاب از تمام رشتههای انسانی و علوم و ۲۵ هزار چاپ از آثار هنری وجود داشت. در سال ۲۰۱۸ در حالیکه ابی واربورگ اولین قدم را به ایران میگذارد، به نظر میرسد که ما بیش از هر زمان دیگری در معرض سندروم منهموزین قرار گرفتهایم و در حافظه تمامنشدنی تصاویر آنلاین جهانی گم شدهایم. سه هنرمند ایرانی مهاجر در گالری آب-انبار تهران گرد هم میآیند تا به تفسیر نسبت خود با میراث اطلس منهموزین (بین فیلم و چیدمان) بپردازند. سیما خاتمی با سندروم استغراق، فری شمس با سندروم انتقال و میترا فراهانی با سندروم اعتراف. آنها تاریخ هنر را نه به مثابه یک مکان فیزیکی حفظ و نگهداری میبینند و نه به عنوان فضایی مجازی خارج از زمان، بلکه آن را وضعیتی پرخروش و سرزنده برای انقلاب ذهنی میدانند، اینجا و حال