;
روح زندگی در پیچ و خم های این شهر جریان دارد؛ پیچ و خم های معمارانه ای که مردمانی سرخوش بر مناره ها، دیوارها، نرده ها و گنبدهای آن در حال اتصال به جهانی دیگرند... جهان آرامش و جهان سکون در عین غوغا... این جهان رؤیاگونه ترسیمی از زنانگی هایی است که در نطفه خفه شدند و مدت ها دست و پا زدند تا متولد شده رخ بنمایند و جاری شوند بر سر و روی کاشی به کاشی و رج به رج آن.
مری پاپینز به اصفهان آمد تا رنگ ها و نقش های جادویی اش و این جهان گونۀ سرشار از شادی و خارق العادگی را به جهانیان بنمایاند...
جهان فراواقعی رخنه کرده در اذهان همان مردمان... جهان مردمان جاودانه که خودشان را از شدت آرامش و سرخوشی خفه می کنند. همان انسان هایی که برای جهانی آرام زیر خاک ها مدفون شدند و اکنون سر از خاک بر آورده تا جهان ساختۀ خویش را به تماشا بنشینند. سر از خاک بر آوردند اما هنوز نبض زندگی در وجودشان روان است. زندگی ای که آن را در تحقق رؤیاهای خویش با آتش وجودشان سوزاندند...
زنانی که در مسیر نیل به رهایی، سوررئالیته های ذهنشان را به واقعیت تبدیل کرده و دنیایی زنانه و سرشار از آرامشی بی پایان برای خود رقم زدند.. آ نها با صعود از نرده ها و برج های چارچوب گونۀ رخوت آلود از آنها مناره ها و گنبد هایی ساختند با پایه هایی از زندگی...
چرخ زوال را از حرکت باز ایستاندند و رنگ پاشیدند بر سرسرای تمام این مناره ها و گنبد ها تا عطر آرامش و سکون در تک تک این کاشی ها و سنگفرش ها رخنه کند...