;

خواب واژه

نمایشگاه انفرادی عکس،

جمعه ۱۹ دی ۱۳۹۳ تا شنبه ۲۷ دی ۱۳۹۳

هنرمندان نمایشگاه

بیانیه


از کتاب ها و آدم ها
س. محمود حسینی زاد

... جرج پرسید "حالا می ری چوب بیاری. اون پشتِ درختا یک عالم چوبه که آب رودخونه آورده، برو بیار."....
(از موش ها و آدم ها – جان استین بک)
"... ماهیت هنر در این است که هم روند تولیدش و هم روند دریافتش فهم ناپذیر و توجیه ناپذیر است و ظاهرا پنهان از خود آگاهی کسانی که با ان سر و کار دارند..."
( ویگوتسکی – روانشناسی هنر.)
در همان اولین دقیقه بعد از دریافت عکس های مسیح موسوی " از کتاب ها و آدم ها" به ذهنم رسید.
شاید چون عکس ها بلافاصله "ادبیات" را به یادم آوردند. برای من یکی از شاخصه های مهم ادبیات، "روایت" است، و مسیح موسوی در این عکس ها روایت می کند، به نظرم. 
یاد ویگوتسکی هم افتادم که می گوید به سختی می توان یک تجربه هنری را با واژه ها بیان کرد. به نظر او علت و علل تاثیرات هنری، در ناخودآگاه جا دارند.
ادبیات و عنصر روائی این عکس ها، و آن ناخودآگاهی که هم در عکاس و هم در من هست، باعث شد تا این متن را بنویسم.
جذابیت این عکس ها برای من در همان " ناخود آگاهِ ویگوتسکی" است. عکاس بدون کمترین قصد و برنامه ریزی، "کتاب" را "آدم" دیده. مطمئن ام که عکس هارا سریع گرفته، چیدمان نکرده. صحنه پردازی نداشته. ابژه را دیده و عکس گرفته. چشم و دست از ناخودآگاه فرمان گرفته اند. ناخودآگاه عکاس سوژه را یافته، و حالا و ناخودآگاه من، عکس ها را آن طور که می خواهد، دیده. 
می توانیم عکس های موسوی را دم دستی و سرسری تفسیر کنیم، مثلا بگوئیم عکاس می خواهد:

کسادی بازار کتاب در ایران ،
دربند بودن و دست و پا بسته بودن کتاب ،
بی اعتنائی و بی تفاوتی نسبت به صنعت کتاب ،
بی مقدار شدن و گوشه ای خاک خوردن علم و دانش را نشان بدهد .

برای من این کتاب ها "آدم" اند! این عکس ها "روایت‌گر" هستند.
این "کتاب ها و آدم ها": 

همه جا در سایه – روشن، اند، در نوری گرگ و میش.
کنار پنجره هائی که پشتشان چیزی نیست ، منتظر، ایستاده و نشسته اند. 
در کوپه قطاری نشسته اند که انگار در پنجره اش طبیعت را نقاشی کرده اند.
زیر سقف هائی هستند کوتاه و نفس گیر.
دور هم نشسته اند برای شور و مشورتی، یا محاکمه ای.
منتظر باز شدن صندوق ها و قفسه ها هستند.
یا شاید منتظر که خودشان بزودی به صندوق های دربسته بروند.
نشسته اند روبروی پرده نمایشی که شاید بالا نرود.
دست و پا بسته اند، حبس اند زیر روانداز های سنگین.
ردیف اند کنار هم، افقی یا عمودی، اما دور از هم.
"پاره پوره ها" روی هم تلنبار اند و بعضا در بند، و "از ما بهتران" ، همه یکدست در فضای باز تر.

و بعد هم حال و هوا ی تمام عکس ها: حسرت است و نفس تنگی و پوسیدگی و مرگ.
همه این ها هم دور و بر ما.
... جرج پرسید " حالا می ری چوب بیاری. اون پشتِ درختا یک عالم چوبه که آب رودخونه آورده، برو بیار."....

تهران، شهریور
1393

آثار

در حال بارگذاری تصاویر loading
اثر مرتبط یافت نشد.
loading

نمای چیدمان

در حال بارگذاری تصاویر loading
تصویر چیدمان مرتبط یافت نشد.
loading

مجله

در حال بارگذاری تصاویر loading
مطلب مرتبط یافت نشد.
loading

ویدئو

در حال بارگذاری تصاویر loading
loading
جهت استفاده از امکانات سایت ابتدا وارد شوید.
عضو گالری‌اینفو هستید؟ ورود به گالری اینفو
عضو گالری‌اینفو نیستید؟ ثبت نام در گالری اینفو
مشکلی به وجود آمده است
اثر از آرشیو شما حذف شد اثر به آرشیو شما اضافه شد هنرمند از آرشیو شما حذف شد هنرمند به آرشیو شما اضافه شد گالری از آرشیو شما حذف شد گالری به آرشیو شما اضافه شد نمایشگاه از آرشیو شما حذف شد نمایشگاه به آرشیو شما اضافه شد