هنر همیشه بخشی جدایی ناپذیر از زندگی من بوده است. در دوران کودکی وقتی افکارم توسط محیط اطرافم شکل می گرفت و بعداً در زندگی که هنر را به عنوان شغل اصلی خود انتخاب کردم، نقش مهمی داشت. جاده من سفری پر فراز و نشیب برای کشف خودم بوده است. این راهی است که مطمئنم بسیاری از هنرمندان پیش از آن که به آنچه که خودشان معتقدند حقیقتشان است، بپیوندند. و حالا من اینجا هستم.
آثار من را می توان بازنمایی زنده آدم های اطرافم دانست. هر قطعه مانند هر فرد در دنیای واقعی شخصیتی واضح و متمایز دارد. هر اثر داستان خود را برای گفتن دارد. داستان هایی که ممکن است روزها درباره آنها فکر و بحث شود. هر اثر شامل نکاتی از وقایع و درام زندگی است که آنها به این دنیا آمدند و چگونه زندگی کردند.
خلوص رنگ در برخی آثار بیشتر مورد تاکید قرار گرفته است و از نظر من نه تنها یک تمایز زیبایی شناختی بلکه یک فرمالیت هدفمند است. من سال ها از آبرنگ به عنوان رسانه هنری خود استفاده کردم. این به دلیل شفافیت طبیعی آن بود که به عنوان مجرای ارتباط ذهنی و فیزیکی من عمل کرد. به نظر من شفافیت حقیقت گوی آبرنگ آنقدر قوی و قدرتمند است که اگر با آن رک ورو راست نباشم، رسانه مرا طرد می کند و به من اجازه نمی دهد که خودم را بیان کنم.
منتقدان اغلب به اهمیت رنگ و انتخاب خطوط، خط های شکسته یا سایه ها و فرم ها در آثار من اشاره کرده اند. برای من رنگ ها و خطوط اهمیت ویژه ای دارند. خطوط وقتی شکل می گیرند زنده می شوند. من در مواقعی بر فضاهای خاص تاکید ویژه ای دارم و به نظر می رسد خطوط به نوعی در آثارم معنای متمایزکننده ای پیدا می کنند. در برخی از آثار من خط قرمز شکل خودآگاه من را به خود می گیرد. این نماد هویت من و نماینده معتبر خود من می شود.
دنیای بیرون اغلب برای من آشفته است. سعی می کنم به این هرج و مرج، بی نظمی و ناهماهنگی، نظم جدیدی در دنیایم بدهم. این تعبیر برداشتی آگاهانه یا ناخودآگاه مانند کانت از رویدادهای جهان واقعی است. به این ترتیب ، من با این ناهنجاری مبارزه می کنم تا تفسیر خود را از جهان واقعی ارائه دهم.