;
هر انسانی حداقل دو نفر است. بنابراین ما دو مؤلف و دو مخاطب داریم. مؤلف و مخاطب خودآگاه و ناخودآگاه. مؤلف خودآگاه ترسیم میکند، از معلومات خود در هنر سود میبرد. مؤلف ناخودآگاه با تردستی، اشکال او را عوض میکند و در معانی غیرمتعارف به کار میبرد و سمبل های ناشناخته میآورد. مخاطب به قول خودش دارد اثر هنری را میبیند اما حواسش جای دیگری است، فرمی، صحنهای، وصفی دقایقی است که او را با خود برده است. امروزه بعضی از فوت و فن های ناخودآگاه را خودآگاه اعمال میکند، اما نباید پنداشت که دست ناخودآگاه رو شده است، ناخودآگاه مواضع خود را پنهانتر کرده و به حیطه های ناآشناتر و دورتری میرود. فروید معتقد بود انواع فعالیت های انسان، مخصوصا آنهایی که ماهیت هنری دارند، جلوه هایی از تکانه های نهاد(غرایز) هستند که به راه های خروجی جامعه پسند منحرف شده است. در همین راستا ، هنرمند سمبلیسم که حل تناقض میان دنیای مادی و روحی را هدف گرفته، در دنیای رویا سکنی می گزیند و در آنجا به جستجوی سرچشمه های پنهان و مرموز تفکر و تخیل آدمی میپردازد.