;
مرد جوانی که در دههی شصت میلادی از تهران وارد نیویورک شد، اکنون در آستانهی هشتاد سالگی یک هیپی تمام عیار است که گویی تابستان عشق در زندگی او تمامی ندارد. وقایع مؤثر بر نوعِ نگاهِ هادی هزاوهای به زندگی و هنر، گسترهی وسیعی از وودستاک تا اتفاقاتِ معمولِ روزمره در جهان تازه را در بر میگیرد.
حالا و با وجود گذشت نیم قرن نمیتوان هادی هزاوهای را مهاجر دانست، چراکه نه در ایران است و نه در امریکا. زیستگاه پارهوقت هرگز جایگزین زادگاه نشد. او کوچ میکند؛ پس هم ییلاق را خانه میداند هم قشلاق را. او همواره در میان راه است، با این یادآوری که در این مدت مکانهای سوم هم در میان بودهاند. هزاوهای سالهاست که در فرار مدام، فضایی دنج و ویژه را جستجو و بلافاصله ترک میکند. این گونه است که هویت برای او برخلاف اغلب هنرمندان مهاجر مسئله نشد. احساس دو گانگی در کارش به وجود نیامد و فاصله در تعلقخاطر او مانعی ایجاد نکرد. حرکت دائم خصیصههای ذاتیاش را عوض کرد اما هزاوهای را در جایگاه تمایز نسبت به هنرمندان داخلی قرار نداد. نوع نگاه و تمامی آثارش وابستگی مستقیم به قلمروی شرق-ایران دارند. مرزناپذیری نگاه او حاصل نیم قرن در میان بودن است.
اکرم احمدی توانا