;
این روزها که شبیه هیچ روز از روزهای هیچ روزگاری نیست، تو گویی غبار نشسته بر همهی لحظه های ما، غبار که نه؛ دوده
این بار نه صرفن از سر آلودگی هوا - که آنهم هست - جانمان دوده گرفته . ذهنمان. قلبمان، روانمان . همه چیز این روزها، جوریست که شبیه هیچ روزی پیش از این نیست. هنرمند امروز هم اگر درد بشناسد (که اگر نشناسد چه کارش به هنر و هنرمندی...) لاجرم آثارش جور دیگریست از آنچه پیش از این میآفریده.
این روزهای خاکستری ماحصل ظلم انسان است بر انسان.
به این روزهایمان نگاه کنید.
تا پیش از این نقابها بر چهره هامان بود،
اکنون ماسک ها.
نه لب میبینیم نه لبخند.
بیماری دست ساز، همینطور از دستمان میبرد عزیزانمان را.
و ما دست بر روی دست که نه،
دندان بر دندان میفشاریم.
و رنج را . اندوه را، خشم را، فریاد که نه،
با رنگ بر بوم میگذاریم.
ببینید؛
هیچ چیز این روزهای خاکستری شبیه هیچ روزی از روزگاران پیشین نیست