;
خانه را یک اتاق انتظار مى دانستم، جایى که باید میبودم تا بتوانم به جاى دیگرى بروم. بعد رفتم و دلم برایش تنگ شد.
راینر استافر
درتجربه ى اندک زیستى من خانه همیشه براى من مکانى بوده که نقش امنیت را گاها به خوبى بازى میکند. خانه آنجایى است که میتوان به آن بارها و بارها برگشت و زندگى را از سر گرفت. در سال هاى گذشته که سفر کردم فهمیدم گاها این مفاهیمى که به خانه نسبت داده ام مى تواند رنگ و بوى دیگرى بگیرد. میتواند اهرم فشارى باشد براى اینکه فرد دلتنگ آن نباشد و امنیت را درش جستجو نکند. آن پیر دخترى افتادم در روستایى دور افتاده، خانه برایش جایى بود که در خاک آن آرزوهایش را دفن کرده بود و یا آن پیرمردى که در کلبه ى خود مرگ عزیزترین هایش را دیده بود. تصویرهایى که از خانه ها ثبت کردم نگاه دوباره ى من به خانه هاست، مکان هایى شگفت که دیگر آن مفهوم کلى امنیت را بدرستى بازى نمى کنند و انتظار هیچ آدمى را به درون خود نمى کشند.
نرگس رنجبر 1402