;
ژان بودریار معتقد است که در جهان امروز، تصاویر و نمادها دیگر صرفاً بازتاب واقعیت نیستند، بلکه خود به یک واقعیت مستقل و حتی غالب تبدیل شدهاند. به این ترتیب، پرترهها و تصاویر تنها منعکسکنندهی هویت نیستند، بلکه خود هویت را میسازند و تغییر میدهند. چنین است که مفهوم هویت و نسبت آن با تصویر عمیقتر و پیچیدهتر میشود، چندان که نمیتوانیم بین واقعیت و تصویر مرز مشخصی بیابیم.
ژاک دریدا نیز در تحلیلهای خود دربارهی هویت و پرتره، به این امر اشاره میکند که هویت مفهومی ثابت و پایدار نیست و همواره در حال تغییر و تحول است. او تأکید دارد که هیچ پرترهای نمیتواند به طور کامل هویت واقعی فرد را نشان دهد، زیرا هویت در تعامل با دیگران و شرایط، همواره در حال دگرگونی است. به این ترتیب، از نگاه وی پرترهها نه یک تصویر ثابت، بلکه نشانههایی سیال و در حال تغییر هستند.
بدین ترتیب پرتره نه فقط بازنمایی چهرهی انسان، بلکه گشودن پنجرهایست به هویت، زمان، مکان و رسانه. «پرتره در عدم» تلاشی برای بازاندیشی در ژانر آشنای پرتره است؛ از چهرههای شهری که در کوچه و پسکوچهها ثبت شدهاند تا آن دسته از پرترههایی که با تکنولوژی جدید و دیجیتال ساخته شدهاند. در جهانی که تصویر شخصی با سرعتی بیسابقه در شبکههای اجتماعی و رسانههای جمعی تکثیر میشود، گویی شناخت هر کدام ما از دیگری بسته به تصوری است مبتنی بر تصویر و شاید چندان واقعی نباشد. چنین است که پرتره دیگر فقط بازتاب چهره نیست و با اینکه خود به نشانهای در بستر اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بدل شده، اما روز به روز از معنا تهی میشود.
فرید جعفری سمرقندی