;
سهند بیجه [کلام] زنجانی
فکر نمیکنم این افراد از بدنه جامعه نیستند بلکه برعکس بخشی پنهان نشده و شاید "واقعیتری" از جامعه هستند. آنها "دیگران" یا "بقیه" نیستند بلکه بخشی از فرهنگ اجتماعی ایران هستند.
در ابتدای پروژه، با طراحی از شخصیتهای منفور جامعه شروع کردم. تصویر چهرههایی که اغلب در اخبار و فضای مجازی منتشر میشدند. در حالی که، در فضای هنرهای تجسمی به آن شدت دیده نمیشوند.
بعضی از این چهرهها مربوط به شخصیتهایی میشوند که اغلب آنقدر منفورند که ارتباط گرفتن با آنها تقریباً ممکن نیست. اما با بعضی از آنها نه تنها میشود ارتباط گرفت بلکه گاهی با الفاظ زرنگ یا قلدُر یا باهوش مورد تمجید دیگران قرار میگیرند. در هر حال، عموماً صاحب این چهرهها یا عضوی از جامعه به حساب نمیآیند یا عضوی کوچک از جامعه به حساب میآیند.
من بر این باورم که اگر در شرایط آنها زیست میکردم و در خانواده آنها بزرگ میشدم و در مناسبات زندگی آنها قرار میگرفتم، امکان داشت مرتکب اعمال آنها میشدم. به عنوان مثال، به جای میلیاردها شاید یک یا دو میلیارد از رانتی که بعضی از این چهرهها داشتهاند به جیب میزدم. یا در قبال پولی، شهر را به آشوب میکشیدم و بر حرکت سیاسی-تاریخی دورهای تأثیر میگذاشتم.
لذا فکر نمیکنم این افراد از بدنه جامعه نیستند بلکه برعکس بخشی پنهان نشده و شاید "واقعیتری" از جامعه هستند. این افراد "دیگران" یا "بقیه" نیستند بلکه بخشی از فرهنگ اجتماعی ایران هستند. در بستر اجتماعی و فرهنگی ایران زیست کردهاند و فرصتِ شدن داشتهاند. به عبارت دیگر محصول این بستر هستند. بخشی که به مناسبتهای مختلف سیاسی، اجتماعی-اخلاقی یا ضرورتی تاریخی پوشیده نشدهاند.
جربهای مشابه بین شخصیتهای طراحی شده با مخاطب ممکن است پیدا شود. میتواند خیلی چیزها باشد. از آنجایی که اینان زندگی روزمره تقریباً مشابهی با مابقی جامعه دارند. صبح از خواب برمیخیزند، بعد از صرف صبحانه، لباسهای خود را مـــــــتیپوشند و شب استــــــــــراحت مـــــیکنند.
سهند حشمتى افشار
گالرى "طراحان آزاد"
افتتاحیه جمعه 13 مرداد
ساعت ٤ تا ٨ عصر
میدان فاطمى-میدان گلها-میدان سلماس-جنب بانک پاسارگاد-شماره ٥
تلفن : ٨٨٠٢٧١٨١ - ٨٨٠٠٨٦٧٦
Sahand Heshmati Afshar - Charcoal on Paper - 2017
I don’t think that they are not in the body of society, but rather, on the contrary, are uncovered and more “real” members of it. They are not “others” but a precise portion of Iran’s social culture.
At the front-end of this project, I started by drawing society’s obnoxious characters. Their images have often presented on news and social media; but not quite often in visual arts community.
Portion of these characters are too repulsive which it’s hardly possible for one to compare her/himself to them. But with some of them, not only one can find similarities but also they are praised by some people for being wit, strong or genius, occasionally. Anyways, characters of these side face drawings, are not taken as the member of society or counted for so small group of it.
I believe, if I had lived in their conditions, grown up in their families and been in their terms, I would have committed their actions. For instance, not billions but perhaps I would have embezzled one or two billons of tomans by economic rent, which some of these characters have or had; or ruined a city and made an effort on a historical and political movement of a period.
Hence, I don’t think that they are not in the body of society, but rather, on the contrary, are uncovered and more “real” members of it. They are not “others” but a precise portion of Iran’s social culture. They have lived in Iran’s socio-cultural context and had the opportunity of becoming. They are the products of this context. A portion which by political, socio-ethical or historical necessities has been unfolded.
A common experience might be found between the characters and the audience. It could be so many things since they have ordinary life most of the time and nearly similar to the rest. They get up in the morning, finish their breakfast, put on their similar cloths and rest at night.