;
او میکوشد تا ماهیت یک هسته محاط از سیلان عناصر بیشمار به عنوان شرایط، به معنای وسیع کلمه را دریابد. درحالی که خود به عنوان همان هسته درگیر یک ناشناختگی و یا تسلسلی نافهمیدنی از هجوم زحام بیرونی است. شاید با قبول انهزام در برابر حصر مفهوم هویت، میتواند آن را سادهتر حافظهای بداند ساختنی و لانهائی.
حافظه به عنوان یک غایت او را ترغیب به شروع زندگانی یک هویت تکرارناپذیر و نامیرا میکند.
و کوشش حاضر جمعی را دربر میگیرد که سعی در تصویر کردن کاوش خود در پیرامون واژه هویت دارند.
محمدرضا عربخزائلی
پاییز ۹۶