;
همیشه شوری داشته ام برای رهایی از باید ها و نبایدها، شکستن چهارچوب هایی که دیگر شوق برانگیز نیستند.
برای گریز از تکرارهای منظم و پایدار و هرآنچه که آن را عادت می خوانیم.
دز جستجوی معنایی نو هستم برای آزادی و رهایی از عادت های برآمده از روزمرگی های مان این مجموعه با عنوان شور رهایی، ممکن است نوعی اتفاق به نظر برسد، چون بی نظم، بی قاعده و غیر قابل پیشش بینی است، لیکن اتفاقی ست همراه با قطعیت.
چون برآمده از نظمی در درون من است، که سوی دیگری جز عادت ها و روزمرگی ها را نظاره گر است و می خواهد بوم دیگر چوب و پارچه ای در قفای اثر هنری نباشد، بلکه در پیش زمینه، آزادانه هنرنمایی کند.