;
مثل سنگ در گلوی خاک همیشه آن کس که در چنین عکس هایی غیاب خودش را ضروری میبیند یک سارق تمام عیار است که نه تنها محکوم به نبودن نیست بلکه بیش تر از همیشه خواهان معنایی ثانویه است که تراژدی وسوسه را از معنای بیننده به خوانشی سخت و طاقت فرسا رهنمون کند آنجا که فاجعه امری صمیمی تلقی میگردد تا در بطن جامعه نطفه ببندد، اشتیاق دور شدن و فرار کردن یک رانه ی بی اختیار است. گریزی از پرسونای محوشده نخواهد بود و این نگریستن عبث ناک ما را مدام به سوی آتش فشان اندوه می کشاند......
آزاده شهریاری فر