;
پیکره هاى پیچان و معلق که به هم یا عناصر دیگر چسبیده اند. پیکره هایى که جنسیت و نژاد خاصى را نشان نمى دهند و انگار در حال تکوین یا تجزیه شدن هستند . عرفان شهیاد در مجموعه ى اخیر خویش مى کوشد کارکردهاى متفاوتى از پیکره را آشکار کند . او انسان هایى مجرد و در حال شدن را نقاشى مى کند و آنها را به مثابه ى اجزایى براى نشان دادنِ دلمشغولى هایى مانند وطن ، اشیاء تاریخى و تنهایى و کشمکش هاى گروهى به کار برده است . اجزایى که انگار ماده اى براى فکر در مورد مفاهیم انسانى اند .
بهنام کامرانى