;
گسیخته
مجموعه ی بر دیوار، حاصل درونیات فروخورده ایست که سالهاست به قعر وجودم نقل مکان کرده بودند. درونیاتی که نه با زبان، که با هیچ مدیایی جز ترسیم مجال بازگویی نمی یافت، تنها از این طریق می توانستم به عمیق ترین لایه های وجودم رسوخ کنم و تار و پود از هم دریده را پینه کنم. طراحی هایم از یک سو تصویر من است، که سعی در بازشناسی خود دارد، چنانکه سلف پرتره پیوند میان هنر و خودشناسی را به کامل ترین شکل عیان می کند و از سوی دیگر صورت زنانی شبیه به من است، وجه اشتراک من و این زنان فارغ از جنسمان، دردها، رنج ها و حرف های فروخورده ایست که قرن هاست در ضمیرِ خاک گرفته مان چال کرده ایم، دم نزدیم و شکایت نکردیم چون در واقع این ذات، درون مایه و جنس ماست که خود خواسته بار از دوش، زمین نمی گذارد. درون مایه انکارناپذیر زنانه که می بافد، می دوزد، وصله می کند، می زاید، حال آنکه خود از درون چون پارچه ای که بار هزاران سال قدمت را به دوش می کشد، پوسیده، فرتوت و از هم گسیخته است.