;
سیمرغ که پرواز کرد،آتش از بال و پراَش خاستن گرفت و روزگار روشن شد.
حتا از دور دست هم سیمرغ به چشم می آید، سیمرغ به عنوان یک نماد دست نیافتنی، سایه ی سنگینی بر ادبیات، فلسفه و اندیشه ی فلات ایران دارد. مردمان این فلات در رویای خود چشم به نوک دماوند دوخته اَند، شاید روزی سیمرغ بخت شان از فراز ناکجایِ قاف به هوا بلند شود و گرد بخت یاری بر سرشان بریزد. غافل از آنکه خود بایست، هدهد پران باشند تا در منتها سیمرغ شوند. هر روز که می گذرد، این رویا دورتر می نماید. آخرین پرواز سیمرغ مدت ها پیش، جایی در اعماق تاریخ و در پنهان ترین لایه یِ رویای ایرانی به وقوع پیوسته است و دیگر امیدی به رخداداَش نیست.
سبا و گیم، از پس نگاهی دور به داستانی پر رمز، سیمرغی ساخته اند. اما، سیمرغ، ما ست. هر یک از ما در سیمرغ چندپاره خواهیم شد و دوباره یک تن خواهیم ساخت. سیمرغ، آیینه خواهد بود. به دور از تشریفات، به دور از تجمل و بدون تزیین. سیمرغ آن چنان خواهد بود که ما هستیم. هر چه باشیم او نیز به همان رنگ دیده خواهد شد. سیمرغ هست خود را فنایِ هست ما می کند و ما در جسم اَش رخ می نماییم. چرخه ای متعادل از هست و نیست جریان می یابد و بر آتش وجودمان می دمد. سرخ، گداخته و صیقلی...
آیدین خانکشی پور - تیرماه نودو شش
گشایش: جمعه ۱۶ تیر ماه ۱۳۹۶ از ساعت ۱۷ تا ۲۱
بازدید تا ۶ مرداد ماه همه روزه از ساعت ۱۵ تا ۲۰
شنبه ها نگارخانه تعطیل است
Saba Niknam and Guillaume Barth
When “Simorgh” flew, fire rose from its wings and feathers lightened the era, “simorgh” is seen from distance. As an unattainable symbol “Simorgh” had always overshadowed Iran’s literature, philosophy and cognition. The nation had stared to the mountaintop of Damavand in their dream, seeking their fortune bird to fly from an unknown peak of “Qaf” someday and bring them luck and happiness. Unaware that they have to be flying hoopoes themselves to become “Simorgh” at the end.
As the days pass this dream gets away. The last flight of “simorgh” had happened long ago somewhere in the deepest and most hidden layers of Iranian history and fantasy and there is no hope that happens again.
Saba and Guillaume made a “simorgh” from their vision of the mysterious story, but we are the “simorgh”. We break into pieces and form one body again. “simorgh” is the mirror with no decoration, it would be as we are, whatever we are form the “simorgh”. It devotes its being to let us be ourselves in its body.
A balanced cycle of existence and nonexistence blows to the fire of our entity, molten, polished and glossy…
Aidin Xankeshipour - July 2017
Opening: Fri. 7 Jul. 2017, 5 - 9 p.m.
Public Visit: 9 Jul. - 28 Ju. 2017, Sun - Fri. 3 - 8 p.m.
Gallery is closed on Saturdays.