;
درون همه ما جهانی پنهان نهفته است جایگاهی که هرگز به طور کامل در برابر چشمان دیگران قرار نمی گیرد. جایی که درآن آوایی زمزمه میکند آوایی که سرشار از رازها و حقایق ناگفتنی است. در سکوت و تمرکز عمیق؛ لحظاتی که تمام آشفتگی های ذهن آرام میگیرند و انسان فرصت خودشناسی و بازیافتن خویشتن را پیدا میکند در این لحظات است که میتوان به عمق وجود رخنه کرد و با «غول خاکستری» درونی خویش رویارو شد.
این غول خاکستری همان بخشی از ماست که فراتر از هر تصویر و تعریف ظاهری قرار دارد. او همواره در حال دگرگونی و تحول است او آینه ای است که ما را به خودمان بازمیگرداند اما نه آن خود متعارف و آشنا بلکه آن خود ژرف و ناشناخته.
گام نهادن در سرزمین درون گذر از جنگل انبوه باورها و پیش فرض هاست آنجا که همه چیز ممکن است آنجا که هیچ چیز به صورت مطلق نیست. تنها در این سکوت درونی است که حقیقت خلوص خود را عیان میکند و انسان میتواند خود را در آیینه ماورای ظاهر ببیند.
با تأثیرپذیری از داستان های شاهنامه میتوان کشمکش های درونی انسان را به مثابه نبردی میان قهرمانان و نیروهای متضاد در نظر گرفت این نبرد، نمایانگر تلاش فرد برای دگرگونی و تحول است.
طیف رنگی سیاه و سفید به عنوان نمادی از سفر به درون حقیقتی را نشان میدهد که فراتر از پیرایه ها و تزئینات دنیوی است. این رنگ ها بیانگر تلاشی عمیق برای دستیابی به اصالت و اتصال به نظم هستی شناختی ای هستند که در ماورای زوال و تغییرات ظاهری قرار دارد و به ما یادآوری می کنند که هر انسان میتواند با پذیرش تضادهای درون ،خود به درک عمیق تری از وجود خویش دست یابد.