;
رنگهای تند اشکال ساده شده و نقش مایه های آشنای کودکی در مجسمه های بیژن نعمتی شریف نیروی الزام آوری تولید میکنند که این آثار را متعلق به دنیای رنگارنگ کودکان رویاهای شیرین یا عوالم انیمیشن بدانیم. اما نسبت دادن این آثار به دنیای کودکانه به نظر برداشتی سطحی و عجولانه می رسد هم نشینی چنین عناصری که به ظاهر کاملاً بی ربط اند نیروی تداعیگری به مراتب مهیب تر از عوالم سرخوشانه و معصومانه کودکی دارد خصلت وهم آلود و سورنال این پیکرها با تمام شادی و درخشندگی شان غریب و تهدید کننده هم هست؛ پاها و دیگر اعضای بریده در جایگیریهای مختلف عروسکهای غول آسای قطعه قطعه شده ابعاد اغراق آمیز و تضادهای شدید
در تجسم و اجرای این آثار و تبدیل آنها به مجسمه نیرویی کاملاً آگاهانه دنیای هنر را نشانه گرفته است. این پیکرها با قدرت و سماجت بسیار بر مجسمه بودن خود حتی نقاشی بودن خود و تعلق شان به عالم هنر پای می فشارند با همه شباهتهای ظاهری آنها از جنس عروسکهای نمایش مجسمه پارکهای کودکان یا اسباب بازیها نیستند. شخصیت یگانه بیگانه و دور از دسترسی دارند که فخیم شان می سازد و با قدرت در طبقه هنر قرارشان میدهد؛ حفظ این جایگاه با این همه نزدیکی ظاهری به مظاهر شادی عامیانه آسان نیست.
روی هم رفته جذابیت کار نعمتی شریف امکان پذیر کردن امر مجسمه سازی است. تحصیلات آکادمیک او در این زمینه برایش محدودیت تکنیکی و اندیشگی ایجاد نکرده و محجوری این شاخه او را نمی ترساند. او مجسمه سازی را دشوار و دور از دسترس نمی یابد در بند جایگاه مجسمه هایش نیست و ساخته های غریبش لجوجانه جای خود را می یابند.