گالری بورگز

گالری بورگز

دوشنبه ۱۶ خرداد ۱۴۰۱

گالری بورگز

تندیس شماره‌ی ۲۲۳، اردیبهشت ۱۳۹۱

در جریان‌شناسی هنر نوگرای ایران پس از تحولات نخستین بیینال تهران در ۱۳۳۷، گالری‌ها نقش عمده‌ای داشته‌اند. تا اواخر دهه‌ی ۳۰ تک‌وتوک گالری‌هایی که بود، یا آتلیه بود و یا برای دیدن بود. نیمه‌ی نخست دهه‌ی ۴۰ نیز که اداره‌ی فرهنگ تسهیلاتی در اختیار امور فرهنگی قرار داد؛ یکی دو گالری به قصد خریدوفروش آثار هنری شروع کردند اما به سرانجامی از جنبه‌ی اقتصادی نرسید. غالباً در نمایش‌های برگزارشده به‌جای فروش، بین خود هنرمندان آثاری مبادله می‌شد. 

بورگز، نخستین گالری فعال در ایران بود که در دهه‌ی ۴۰ شمسی توانست اقتصاد هنر را در سرزمینی به وجود آورد که تا پیش از آن فروش از طریق هنر، مختص به گلیم و فرش بود و نقاشی اگر به فروش می‌رسید مبتنی بر سفارش پرتره عین عکس بود. به همین علت از نخستین دهه‌ی شمسی تا اواخر دهه‌ی ۴۰ اغلب بساز‌وبفروش‌های نقاشی در خیابان منوچهری و یکی دو خیابان دیگر سردر دکان خود را به جای آتلیه، «گالری» می‌نوشتند. درواقع، فروش نقاشی تا نیمه‌ی نخست دهه‌ی ۴۰ انحصاراً در تملک شاگردانِ شاگردان کمال الملک یا نقاشان کلاسیکی چون برادران پتگر، ارژنگی، نجمی، هوشنگ پیمانی و عده‌ای از ارمنیان طبیعت‌ساز بود. 

محوریت گالری بورگز

گالری بورگز، با محوریت فروش و سودآوری، آثاری از هنرمندان جنبش نوگرای ایران را در فضایی که ساخته بود، به تماشا می‌گذاشت، معرفی می‌کرد و می‌فروخت. این مکان مهم‌ترین و نخستین عرصه‌ی مبادلات و فروش آثار هنری ایران به اروپاییان بود و سکوی پرش اغلب هنرمندانی شد که در همان دهه راه به بازارهای هنری جهان یافتند. سوا از فروش آثار، جنبش سقاخانه در این گالری عَلَم شد. مدیر آن خانمی فرانسوی با نام پولت بود که به‌خاطر ازدواج با کاووس بقایی - پسر تیمسار سرلشکر حسن بقایی - به ایران آمد و نام افسانه بر خود نهاده بود. وی خواهان هنر ایرانی با چاشنی هنر قدیم بود و در راستای فروش آثار به فرنگیان، تأکید داشت هویت و خاصیت تزئینی آثار، شرقی باشد. در کنار عرضه‌ی آثار نقاشان نوگرای ایران، میز و صندلی اسپانیایی نیز در همین مکان می‌فروخت. بعدتر با گشایش زیرزمین گالری یکی از مدرن‌ترین و متنوع‌ترین سمساری‌های پایتخت را به وجود آورد. این مسئله که در کنار نمایش آثار نقاشان، عتیقه و هنردستی و سنتی ایران نیز فروخته می‌شد، تا سال‌ها نقد اهالی مطبوعات به این گالری بود. 


وصل‌بودن گالری از طریق پدرشوهر خانم افسانه به دربار، سبب شده بود شخصیت‌های مهم سیاسی و درباری در این مکان تردد کنند. در‌واقع برای سال‌ها قسمت اعظم تزئینات و مبلمان خانه‌های منسوب به دربار و متمولین پایتخت از طریق این گالری تأمین می‌شد. درصد بیشتر بازدیدکنندگان و اغلب خریداران نیز اروپاییان مقیم یا مسافر در ایران بودند. افسانه بعدها از همسر اول خود جدا شد و با ادیب هویدا از خانواده‌ی نخست‌وزیر وقت ازدواج کرد. این جدایی، گالری را ابتدا نیمه‌فعال و سپس تبدیل به یک بوتیک کرد. 

نام «بورگز» که لغتی فرانسوی و به معنای ثروتمند بود و از بورژوا می‌آمد، منش رفتاری مدیر گالری را نشان می‌داد. این خانم فرانسوی علی‌رغم سودآوری که از فروش آثار به اروپاییان به‌دست آورد با فروش آثار هنرمندان جوان و پیشروی ایرانی، از نظر اقتصادی نقاشان بسیاری را مستقل کرد. صادق تبریزی، حسین محجوبی، ناصر اویسی و بسیاری دیگر در همین گالری نخستین آثار به تعداد زیاد خود را به فروش رساندند. 

فعالیت‌های گالری بورگز از سال ۱۳۴۳ تا سال ۱۳۵۰

۱۳۴۳: این سال در خیابان تخت جمشید (طالقانی کنونی) طبقه‌ی اول یک ساختمان محل گالری بورگز شد. سال بعد در همین خیابان به محل وسیعی واقع در ضلع جنوب غربی چهارراه ویلا و ثریا نقل مکان کرد. در مکان اولیه، نمایش آن‌چنانی برگزار نشد و یا در صورت برگزاری، حکم نمایش نداشت. بیشتر دکانی بود برای خریدوفروش اشیای هنری و عتیقه‌جات.

آذر: نخستین نمایش هنری به‌صورت گروهی برگزار و در آن آثاری از لیلی متین‌دفتری، رکنی زنگنه، آندره‌گو والوویچ، پرویز تناولی، ناصر اویسی، صادق تبریزی و مسعود عربشاهی دیده می‌شد. از میان چند تابلوی متین‌دفتری، تابلوی سماور و فنجان‌ها به مجموعه‌ی خصوصی ملکه‌ی ایران راه یافت. رکنی زنگنه به شیوه‌ی اروپایی چند تابلوی رنگ روغن و چند طراحی داشت. آندره‌گو والوویچ (زاده‌ی ۱۲۹۰، تهران) در ادامه‌ی سنت نقاشان کلاسیک به بازتاب طبیعت، درختان جنگل، برف و هوای طوفانی رو آورده بود. آثار پرویز تناولی به علت نوآوری و جسارتی که در این سال‌ها داشت معترضین بسیاری به وجود آورد. او با آثار این دوره‌ی خود ذائقه‌ی جدیدی در هنر مدرن ایران ارائه کرد. مجله‌ی فردوسی که در ظاهر روشنفکری‌تر از مطبوعات خبررسان آن سال‌ها بود در گزارشی از این نمایش نوشت: «پرویز تناولی در نمایشگاه، شکست درخشانی است از ته‌مانده‌ی یک استعداد نسبتاً ساده. انتخاب تناولی از هر لحاظ صفر است. تناولی به آمریکا کور رفته و کور برگشته است. در کارش یک نوع شارلاتانیسم دیده می‌شود. مشق «از آدم بی‌ادب بپرهیز» نشان می‌دهد که مغز تناولی خوب کار نمی‌کند و یا شاید نوعی تفنن در هنر راه انداخته است که در هر دو حال بد است». نمایش‌های بعدتر تناولی واکنش‌های دیگری نیز به وجود آورد. او یک پانل سرامیکی اجرا کرده بود و روی آن با خط نوشته بود: «از آدم بی‌ادب بپرهیز». اویسی از جهت فروش به‌علت دختران بالانس‌کرده‌ی قاجاری و خورشید خانم‌هایش موفق بود. تبریزی روی پوست کار کرده بود و نشان‌هایی از اشیای رزمی و مذهبی در کارش بارز بود. المان‌هایی که او در این نقاشی‌ها به کار برد بعدها از شاخصه‌های جنبش سقاخانه به شمار آمد. عربشاهی که چند نقاشی و کنده‌کاری روی گچ (نقش برجسته) ارائه داده بود، در همین سال با دو اثر در بیینال چهارم تهران شرکت کرده بود. چهارم تیر این سال، در افتتاحیه‌ی گالری ایران (قندریز) نیز حضور داشت و آثارش در کنار دیگر اعضای این گالری دیده می‌شد.

دی و بهمن: مجموعه‌ی گروهی بر دیوار بود. 

اسفند: آثاری از ایران درودی (زاده‌ی شهریور ۱۳۱۵، مشهد) به نمایش درآمد. او دوره‌ی دبیرستان را در تهران گذراند و بعد به فرانسه رفت و در دانشکده‌ی هنرهای زیبای پاریس (بوزار) و آکادمی ژولیان به تکمیل تحصیلات هنری خود پرداخت. نخستین نمایش آثار او ۱۳۳۹ در تالار فرهنگ بود. در این سال نمایشی نیز از مروا نبیلی تماشا شد. او از شاعران موج نو در دهه‌ی ۴۰ بود که بعدتر به سینما رفت. مروا همان است که در آغاز دهه‌ی ۴۰ فریدون رهنما بر نخستین شعر چاپ‌شده‌ی او و بیژن الهی در جُنگ طرفه (جُنگ دوم، آبان ۱۳۴۳) یادداشتی با عنوان «دو نوزاد باورکردنی» نوشت و آنان را به ادبیات مدرن ایران معرفی کرد. 
 

۱۳۴۴: شروع واقعی گالری در مکان جدید، خرداد این سال بود. بعدتر خرداد هرسال که سالگرد برگزار می‌شد، این سال را مبدأ تأسیس قرار می‌دادند. مکان چهارراه ویلا و ثریا، شماره‌ی ۷۸ بود. 
خرداد: از روز هشتم آثار ۱۴ نقاش به‌عنوان افتتاحیه به دیوار رفت. سهراب سپهری پنج تابلو به نمایش گذاشت، صادق تبریزی از پوست دباغی‌شده و صفحه‌ی کتاب‌های قدیمی استفاده کرده بود، طرح‌هایی از حسین کاظمی بود و آثاری از ناصر اویسی، شیرین بختیار، صادق بریرانی، پرویز تناولی، ایران درودی، ژازه تباتبایی، مسعود عربشاهی، سیما کوبان، لیلی متین‌دفتری، حسین محجوبی و نیوره دیده می‌شد. 
تیر، مرداد و شهریور: ادامه‌ی نمایش گروهی بود. 
مهر: مجموعه‌ای از نقاشی‌های سهراب سپهری برای بیست روز به دیوار رفت. او که سال گذشته در سفر هند و پاکستان بود تجربیاتی از ذن بودیسم به کارش آمد که در آثار این دوره و چند ماه بعد در شعر «صدای پای آب» دیده شد. کاتالوگ نمایش را دوست او ابراهیم گلستان نوشت و در آن گفت «سهراب سپهری یک نقاش مستقل است، یعنی دنبال کسی نمی‌رود. اسیر ادا نیست، به خود صادق است. برای همین است که یک نقاش باهویت است. هویت او ایرانی است. مقصودم از ایرانی، دارنده روح فرهنگ ایرانی است و الا دنبال کسی نرفتن و اسیر ادا نبودن و به خود صادق بودن از رسم‌های روزگار ما نیست. سپهری ایرانی‌ترین نقاشی است که من می‌شناسم، بی‌آن‌که آبی را از کاشی گنبدی بگیرد و یا شاخه و جویبار و تپه در کارش ته مانده مینیاتور باشد ...». 
آبان: از دوازدهم مجسمه‌ها و نقاشی پرویز تناولی بود. کولاژهایی ساخته بود از اشیای مختلف و متضاد: قطعات خوشنویسی، ظروف مسی و پلاستیکی، قطعات فرش، لامپ فلورسنت و چیزهای دیگر. این مجموعه، شروع جریان جدیدی در هنر چیدمان و هنر مفهومی معاصر ایران بود. پنجاه سال بعد، تجربیات او در کار دیگران به عنوان «هنر جدید مفهومی» به کار رفت. اما در آن سال‌های تهران، واکنش‌هایی سبب شد بعد از دو سه روز کارها از گالری برچیده شود. تناولی سال‌ها بعد در ذکر خاطراتی از این نمایش می‌نویسد: «نمایشگاه با واکنش‌های شدیدی مواجه شد. بخشی از این واکنش‌ها در همان شب اول به صورت کلمات زشت و رکیک در دفتر زیبا و نفیسی، که خانم صاحب گالری برای مهمانان مدعو گذاشته بود، نقش بست. این نوشته‌ها وی را به شدت متوحش کرد؛ به ویژه که بسیاری از این کلمات به زبان خود وی (فرانسه) نوشته شده بود. هنوز دو روزی از نمایشگاه نگذشته بود که مجبور به خارج کردن برخی از کارها، به ویژه چندتایی که در آنها آفتابه کار گذاشته بودم، شدم. یکی دو روز پس از آن بی سروصدا نمایشگاه را برچیدیم. بیشتر این تابلوها ویا مجسمه‌ها در اثر مرور زمان از میان رفته و تنها شمایی از آنها در خاطرم مانده است، که شاید بتوانم برخی را به توصیف درآورم. از جمله در یکی از تابلوها، حاشیه و ترنج میانی فرش ظریفی را بریده و آن را در وسط تابلو چسبانده بودم و به جای حاشیه، آفتابه‌های پلاستیکی را با رنگ‌های تند شبرنگ، کشیده و محل ترنج را از تخم کدو انباشته و رویش را شیشه کار گذاشته بودم». 
آذر: از روز دهم مجموعه‌ای از درخت‌ها که در میان آن خانه‌های گلی‌پوش بود از حسین محجوبی (زاده‌ی ۱۳۰۹، لاهیجان) دیده شد. کارت کوچکی به اندازه‌ی کارت ویزیت پخش شد و روی آن با حروف درشت «گالری بورگز» آمده بود و در زیر با حروف ریزتر نوشته شده بود: «شما را به دیدن نمایشگاه نقاشی آقای حسین محجوبی که افتتاح آن روز چهارشنبه، دهم آذرماه در ساعت ۵ بعدازظهر می‌باشد، دعوت می‌نماید». کاتالوگی نیز در دو برگ مقوایی سوابق هنری محجوبی را نشان می‌داد. در نوشته‌ای که گالری در این کاتالوگ آورد، شیوه‌ی معرفی آثار هنری توسط مدیر آن تشخیص داده می‌شود: «آقای حسین محجوبی، فارغ‌التحصیل دانشکده‌ی هنرهای زیبا، از نقاشان مستعد و پرکار معاصر است. از سال ۱۳۲۵ تاکنون آثار او در نمایشگاه‌های فردی و اجتماعی به معرض نمایش گذاشته شده و برنده‌ی چندین جایزه‌ بوده است. محجوبی با آنکه از نهضت‌های نوین نقاشی بیگانه نیست، در آثارش بیشتر به شیوه‌ی توصیفی نظر دارد. علاقه‌ی او به موطنش گیلان و مناظر دلکش آن سرزمین و زندگی مردم آن در آثار محجوبی منعکس است و به بسیاری از پرده‌های او لطف شاعرانه می‌بخشد».

۱۳۴۵: فروردین و اردیبهشت با نمایش آثار نقاشی و طراحی دکتر وینچنزو بیانکینی، طبیب و شاعر ایتالیایی مقیم ایران، شروع به کار کرد. سپس در یادمان منصور قندریز مراسمی برگزار و آثار رنگی او به تماشا درآمد. کاتالوگ نمایش را کریم امامی نوشت. 
خرداد: به مناسبت نخستین سالگرد تأسیس گالری در مکان جدید، نیمه‌ی نخست ماه نمایش گروهی برگزار گردید و آثار منصوره حسینی، حسین زنده‌رودی، حسین محجوبی، کامران دیبا، ایران درودی، مهدی ویشکایی، صادق تبریزی، صادق بریرانی، مسعود عربشاهی، ژازه تباتبایی و منصور قندریز در تماشا بود. در شب افتتاحیه اغلب نقاشان و منتقدین هنرهای تجسمی تهران حضور داشتند. سپس ۴۱ تابلو از معصومه سیحون نشان داده شد. او به علت اختلافی که با مدیر گالری بورگز پیدا کرده بود، خود شخصاً دست به ایجاد یک گالری در طبقه‌ی دوم خانه شوهرش، مهندس هوشنگ سیحون، زد. مجموعه‌ای نیز از لیلی متین‌دفتری (زاده‌ی ۱۳۱۵) به دیوار رفت و این نخستین نمایش انفرادی آثارش بود. او تنها دختر احمد متین‌دفتری و منصوره مصدق، دختر دکتر محمد مصدق، بود. از ده سالگی به انگلیس رفت و از مدرسه‌ی هنرهای زیبای سلید، شعبه یوینورسیتی کالج لندن، در ۱۳۳۸ شمسی فارغ‌التحصیل شده بود. در همین سال نیز در نمایش «هنر معاصر ایران» در دهلی و بمبئی آثاری از وی به نمایش درآمد. 
مرداد: از سی‌ویکم تا دهم شهریور نقاشی‌های اساطیری هانیبال الخاص دیده شد. این نمایش ثمره بازگشت از سفر آمریکا بود. 
آذر: نقاشی‌های ناصر اویسی (زاده ۱۳۱۳، دروازه دولت تهران) به دیوار رفت. او، که فارغ‌التحصیل دانشکده حقوق دانشگاه تهران بود، از نیمه دهه ۳۰، نمایش نقاشی می‌گذاشت. از ۲۶ام به مناسبت روز مادر نمایش گروهی برگزار شد. ملکه در روز افتتاحیه حضور داشت و جایزه‌ای برای بهترین اثر در نظر گرفته شد. هیئت ژوری از مهندس فروغی، بیژن صفاری، اکبر تجویدی، دکتر مجتهدی، کریم امامی و متین‌دفتری تشکیل شده بود. بهجت صدر، منصوره حسینی، ناصر اویسی، پرویز تناولی، چنگیز شهوق، ژازه تباتبایی، مهدی ویشکایی، صادق بریرانی، صادق تبریزی، مسعود عربشاهی، معصومه سیحون، جواد حمیدی، فرامرز پیلارام، ماه مهر گلستانه و چند هنرمند دیگر در این نمایش حضور داشتند. جایزه‌ی اول به جواد حمیدی داده شد. در شب افتتاحیه پیش از ورود ملکه مجسمه‌ی «مادر و فرزند» از پرویز تناولی به خاطر متریالی که در آن به کار برده بود و امکان ذوق‌زدگی ایجاد می‌کرد توسط مسئول گالری به خارج از گالری برده شد. 
دی: از روز ۲۱ام ایوان اتونن ژیرار نقاشی‌های خود را نشان داد. در ۱۹۶۲ او از فرانسه به ایران آمده بود. یک سال بعد معلم گرافیک در هنرکده‌ی هنرهای تزئینی شد. بعد از رفتن میشل برونه، معلم کارگاه نقاشی در همین هنرکده می‌شود. اوایل دهه‌ی ۴۰ نمایش‌هایی در انجمن فرهنگی ایران و فرانسه و گالری صبا برپا کرده بود. این مجموعه، رنگ روغن و گواش‌هایی از پرتره، بدن لخت، فیگوراتیو و آبستره بود. از علامات نجوم و رمل و اسطرلاب کمک گرفته بود. در شب افتتاحیه حضور داشت و درباره‌ی آثار خود به پرسش‌ها پاسخ می‌داد. این نمایش تا اوایل بهمن در تماشا بود. سپس یک نمایش گروهی برگزار شد که قسمت اعظمی از آن را تابلوهای جدید صادق تبریزی در بر می‌گرفت. در این میان آثار سهراب سپهری، ناصر اویسی، حسین زنده‌رودی، صادق بریرانی، جمشید سماواتیان، ابوالقاسم سعیدی و منصوره حسینی نیز دیده می‌شد. در تابلوی آبستره رنگ روغن و آثار سرامیک گلچی پاکستانی نیز در این مجموعه قرار داشت. در زیرزمین گالری، طرح‌های آبرنگ و گواش ژازه تباتبایی و در یکی از ویترین‌های طبقه‌ی بالا «کوارتت» سیا ارمجانی برای نخستین‌بار در ایران دیده می‌شد. سیا ارمجانی مهم‌ترین هنرمند حجم‌ساز ایرانی تا آن سال بود و در مینیاپولیس آمریکا سکونت داشت و این کوارتت، چهار تابلوی رنگ روغن بود که مجلس رقص عارفانه‌ای را نمایش می‌داد. 
بهمن: ادامه‌ی نمایش گروهی نقاشان معاصر بود. 
اسفند: از روز یکم آثار فرامرز پیلارام (زاده‌ی ۱۳۱۵، تهران) تماشا شد. او فارغ‌التحصیل هنرهای زیبای پسران و دانشجوی دانشکده‌ی هنرهای تزئینی بود. اوایل این دهه در بیینال سوم تهران شرکت کرده بود و در ۱۳۴۲ نیز نمایش مستقلی در تالار فرهنگ داشت. سپس از روز سیزدهم نقاشی‌های مهری رخشا، از شاگردان اولیه‌ی دانشکده‌ی هنرهای زیبا بود. او از سال‌ها پیش در رم زندگی می‌کرد. درواقع، جزو نخستین نقاشان ایرانی بود که در ایتالیا ساکن شده بود. برای این نمایش، پس از ده‌ سال به تهران آمده بود و در شب افتتاحیه حضور داشت. در این مجموعه با رویکردی مدرن به جهان سنتی تصویر ایرانی از المان‌های شرقی با تکنیک غربی استفاده شده بود. تأکید او پس از سال‌ها زندگی در مهد نقاشی (رم) بر مقوله‌ی اصول هنر ایرانی، پرسش‌هایی پیرامون حیات هنری او به وجود آورد. در مقابل پرسش مجله‌ی بامشاد درباره تم این مجموعه که «تا چه حد اصول هنر ایران را در کارهای خود رعایت می‌کنید؟» گفت: «میدان برای اصول هنری ایران وسیع است. در ایران هنر تزئینی، عرفانی، استعاری و مانند آن بسیار است که مبحث بزرگ و دیگری است. ولی من از ظاهر هنر ایرانی پیروی نمی‌کنم، بلکه زیربنا و معنای هنر ایران را جالب می‌دانم. نقش و خط کوفی و صورت مینیاتور را تنها صورت و سطح می‌شمرم و پیروی از آن را تکرار دوباره می‌دانم. درون‌بینی در هنر را انتخاب کرده‌ام تا بتوانم مسئله‌ی زمان امروزه یا زمان ما را که غامض است، حل کنم... . سعی کرده‌ام تا در تابلو، ارزش‌ها را به طور یکسان رعایت کنم و هیچ تکه‌ای اعم از شخص و تزئینات پیرامونش کمتر از دیگری حساب نشده باشد و سعی کرده‌ام که از معرفی اشیاء و اشخاص به صورت مستقیم و روشن خودداری کنم چون نمی‌خواستم که رئالیست باشم؛ می‌خواستم یک سمبولیست باشم. برای اینکه در محیطی که زندگی می‌کردم، محیط نقاشی من نبود. دنیایی که در تابلو آورده‌ام دنیای ایدئال من است و روی اصل اینکه دور از ظواهر شرق آن‌ها را ساخته‌ام، درودیوار و نقش‌ها نمی‌توانند از حالت تخیلی و تصوری خارج شوند و درودیوار واقعی نیستند. چهره‌ها هم از این حکم خارج نیستند...».

۱۳۴۶: در این سال، به علت اختلاف و جدایی کاووس بقایی و خانم پولت (افسانه)، برای مدتی بورگز تعطیل می‌شود. در چند قدمی همین مکان خانم افسانه، گالری نگار را تأسیس می‌کند. فعالیت بورگز تا ماه تیر ادامه دارد، سپس نیمه‌تعطیل است. بعدتر فقط سمساری می‌شود تا در ۱۳۵۰ در هیئت یک بوتیک به فعالیت خود پایان می‌دهد. از تیر ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۰ فعالیت چندانی ندارد: در ۱۳۴۷ هیچ نمایشی برگزار نشد. در ۱۳۴۸ کم‌فعالیت بود. در ۱۳۴۹ و ۱۳۵۰ در دو سری؛ آثار صادق تبریزی را فروخت و سپس برچیده شد. مابین شروع اختلاف تا جاگیری جدید، خانم افسانه مدیریت گالری هنرهای زیبای هتل هیلتون را بر عهده می‌گیرد و چند نمایش در آن‌جا برپا می‌کند. در این سال گالری تبدیل به یک پاتوق روشنفکری شده است. اهالی سینما و تئاتر در آن تردد می‌کنند و فضا برای تنفس هر نفوسی مهیاست: دو مجسمه مدرن از چنگیز شهوق و ژازه تباتبایی در میان یک صندوق (هزاربیشه)، خاتم اصفهان، سرامیک‌های شهرضا، گلیم‌های شیرازی و بختیاری، روسری کلاغی‌های تبریز و تعداد زیادی ظروف منبت‌کاری شده به معرض فروش گذاشته شده است. 
فروردین: با مجموعه‌ای گروهی از آثار نقاشان و مجسمه‌سازان معاصر ایران شروع به کار کرد و همه کسانی که تا این سال با گالری کار کرده‌اند حضور داشتند. سپس نقاشی‌های شیرین بختیار (جاوید) به نمایش درآمد. او با رنگ‌های صنعتی جدید کار کرده بود و بافت سَیَلانی (آتش نشانی) ساخته بود. مؤسسه آمریکایی فولبرایت در اجرای این نمایش سهم داشت و بروشور آن نیز به زبان انگلیسی بود. 
اردیبهشت: عکس‌های پرتره هنرمندان و دست به قلمان ایرانی از احمد عالی به تماشا درآمد و تا روز هجدهم وقت دیدن داشت. عالی نمایش عکس را از تالار فرهنگ و از ۱۳۴۲ نشان داد. یک سال بعد دو نمایش در گالری قندریز تهران و اورشلیم (تل آویو) داشت. و این پنجمین نمایش عکاسی او بود. اغلب این عکس‌ها در لابراتوار گرفته شده بود. 
خرداد: آثار اردشیر ارژنگ به نمایش درآمد و تا ششم تیر وقت دیدن داشت. او با فلز برنج و چکش و قلم کار می‌کرد. چند دِسَن نیز در کنار این مجموعه دیده می‌شد. محور بر شخصیت‌های تاریخی بود. روی کاغذهای پوستی نیز کارهایی کرده بود. ارژنگ بیست‌و‌شش سال داشت و فارغ‌التحصیل بل آرت رم و در ایتالیا سرگرم به تحصیل بود. او برنده اول آخرین بی‌ینال تهران (۱۳۴۵) نیز بود.
تیر: گالری در این سال دیگر نمایشی نشان نداد. اما مجموعه آثار بیست‌وهفت تن از نقاشان معاصر ایران از سوی گالری‌های هنر جدید، سیحون و بورگز در کاخ مرکزی جوانان تهران برای سه ماه در تماشا بود. هنرمندان گالری بورگز در این نمایش این کسان بودند: مهری رخشا، ماری شایانس، ناصر اویسی، سهراب سپهری، حسین محجوبی، مهدی ویشکایی، فرامرز پیلارام، حسین کاظمی، اردشیر ارژنگ، وینچنزو بیانکینی و ایوان ژیرار.

۱۳۴۷: نمایشی در بورگز برگزار نشد و تعطیل بود. جدایی مدیر گالری از همسر خود در سال گذشته سبب ایجاد یک گالری جدید در همین حوالی (خیابان ثریا، چهارراه ایرانشهر) توسط وی گردید. هر چند با ایجاد یک چایخانه در فضای بورگز و فروش مجلات هنری؛ این مکان داشت رونق می‌گرفت، اما جدایی کار خودش را کرد و اغلب هنرمندان بورگز به گالری جدید نگار رفتند. نزدیکی این گالری به رستوران کارتیه لاتن، که پاتوق هنرمندان بورژوای پایتخت بود و رفت‌وآمد مردم گران‌قیمت، بورگز را در حد یک بوتیک و فروشگاه گه‌گاهی و نیمه‌فعال نگاه داشت. از این سال به بعد، عدم مدیریت، مکان را از شیوه معمول یک گالری در آورد. بعضا در کنار آثار هنری هنرمندان، کاردستی و سرامیک‌های یزد به فروش می‌رفت. یا در زمانی که صنایع هنری اسپانیا فروخته می‌شد، بر دیوار گالری تابلوهایی از مهم‌ترین هنرمندان دهه 40 در تماشا بود. این عدم دقت هنری و شلوغی‌ها مخاطبین گالری را کم کرد و کمی بعد آنهایی که می‌بایستی با کارت دعوتی، که فرستاده می‌شد، به بورگز می‌آمدند، کمی آن طرف‌تر در گالری نگار دیده می‌شدند. 

۱۳۴۸: پس یک سال تعطیلی، از اواخر فروردین، در گالری گشوده شد و با نمایش آثار منصوره حسینی، بار دیگر گالری قدیم بورگز را به یادها آورد. 
اردیبهشت: چهل تابلوی گواش و حدود صدوچهل سفال از منصوره حسینی (زاده ۱۳۰۵، تهران) به نمایش درآمد. او بیست‌وهشت ساله بود که به ایتالیا رفت و در آکادمی هنرهای زیبای رُم ثبت‌نام کرد. ۱۳۳۸، که به تهران بازگشته بود، در تالار رضا عباسی، نخستین نمایش انفرادی آثارش را برپا کرد. این مجموعه از طرف شرکت ملی نفت در شهرهای مسجدسلیمان، آغاجاری و آبادان نشان داده شد. حسینی شعر می‌گفت، داستان می‌نوشت و از ۱۳۴۶ با نام دکتر اسد در روزنامه اطلاعات نقدهایی بر هنرهای تجسمی چاپ می‌کرد. تجربه او در داستان بعدتر و در ۱۳۵۰، مجموعه داستان «پوتین گلی» شد. اما از نیمه دهه 40 در مطبوعات شعر چاپ می‌کرد. مهر همین سال با عبدالرضا دریابیگی در تالار انجمن دوشیزگان و بانوان، نمایش گذاشت . کارهای این سال تحت تأثیر خطوط باستانی، از جمله خط‌های میخی و عبری بود و در تابلوهایی از او کلماتی چون "پدر" و "به‌به" به زبان آشوری دیده می‌شد. حسینی، که تا این سال هنوز همسر چنگیز شهوق مجسمه‌ساز بود، تمام آثار سرامیک خود در این نمایش، به جز یکی دوتا، را فروخت، اما تابلوها مورد استقبال قرار نگرفت و سی‌ونه تای آن به خانه‌اش بازگردانده شد. خرداد؛ در نمایشی گروهی، آثار مسعود عربشاهی، منصوره حسینی، ژازه تباتبایی، بهمن بروجنی، سهراب سپهری، صادق تبریزی و حسین محجوبی دیده شد. این آثار در نمایش قدیم این گالری نیز دیده شده بودند. برای چند ماه این مجموعه به صورت ثابت بر دیوار بود و در صورت فروش یک کار، اثر دیگری از همان نقاش جایگزین آن می‌شد. از ۲۹ام خرداد مجموعه‌ی تازه‌ای از حسین زنده‌رودی دیده شد. مقدمه‌ی کاتالوگ قسمتی از نوشته‌ی فرانک الگار بود که ۱۹۶۵ در بروشور نمایش زنده‌رودی، در گالری کامیل رنو پاریس، نوشته بود. یادداشت الگار نکات ظریفی از کار زنده‌رودی را برای مخاطب فرنگی بازگو می‌کرد: «در سال ۱۹۶۱، بیینال پاریس بورسی به زنده‌رودی داده بود. بعد به کمک بورس دیگری که دولت فرانسه در اختیارش گذاشت، زنده‌رودی توانست اقامتش را در جمع ما طولانی‌تر سازد. عکس‌العمل او در مقابل تماس با هنر غرب چگونه بوده است؟ آیا او هم مثل صدها نقاش دیگری که از سرزمین‌های دوردست خاور آمده‌اند فوراً به لهجه‌ی مونپارناسی‌ها یا سن‌ژرمن‌دپراه‌ئی‌ها به سخن درآمده و به لباس‌های آماده‌ی پوشاک‌فروشی‌های بزرگ ملبس شده است؟ شاید فقط معجزه‌ای باشد که زنده‌رودی کج‌گویی زیبایی‌پرستان آزادشده را نیاموخته و به احترام تخیل خود نخواسته است لباس‌های کاملاً پیش‌دوخته بخرد... زنده‌رودی که به معنی شریف و جهانی کلمه، نقاش تزئینی است از نور و فضا در‌عین‌حال غافل نیست. برای آنکه این هر دو را با نرمی و ظرافتی که لازم می‌داند بیرون بیاورد، دست به دامن متنوع‌ترین و غنی‌ترین مجموعه‌ای از رنگ‌ها شده است. در آثارش صریح‌ترین رنگ‌ها شانه‌به‌شانه کمیاب‌ترین و عالی‌ترین مایه‌ها می‌سایند، در وضعی که به نحو جدایی‌ناپذیری به ساختمان اثر پیوند خورده‌اند و با دانشی ذاتی از جلوه‌های متضاد و متشابه رنگ تقسیم شده‌اند و با شکوهی که از گفتنش باک ندارم، نظیرش را به عبث در نقاشی معاصر جست‌و‌جو می‌کنیم. اما از خواندن این توضیحات چه سود؟ زود فراموش‌شان کنید و خود را در افسون عرفانی و لذت‌بخشی که از این نقاشی بیرون می‌جوشد، غرقه کنید. چون افسونی است که از میراث ایران هزارساله در شعر و شاعری و افسانه‌سرایی و داستان‌پردازی به دست یکی از فرزندان شجاعش، بارور گشته است». زنده‌رودی در این مجموعه از المان های مذهبی و نوعی ریزنگاری تبعیت می‌کرد. در این سال در گالری تازه‌تأسیس نگار نیز این آثار را نشان داد.
تیر: پس از نمایش زنده‌رودی آثار تازه‌ای از فرامرز پیلارام، مسعود عربشاهی، حسین محجوبی و سهراب سپهری به‌صورت چهارنفره تبلیغ شد. در مرداد و شهریور نیز این مجموعه از پشت ویترین گالری دیده می‌شد. 
مهر: مجموعه‌ای از کارهای دستی مانند زری‌بافی، سفال و سرامیک ایرانی در کنار آثار سپهری، عربشاهی، پیلارام، محجوبی، طلیعه کامران و تبریزی به فروش می‌رفت. 
آبان: ادامه‌ی نمایش ماه پیش بود و آثاری از ناصر اویسی، پرویز تناولی، ایران درودی، ژازه تباتبایی، حسین کاظمی، لیلی متین‌دفتری و سیما کوبان به مجموعه اضافه شد. 
آذر: نمایش ماه پیش تمدید شد. 
دی، بهمن و اسفند: آثار به‌جا‌مانده در انبار گالری همچنان در تماشا بود.

۱۳۴۹: تنها یک نمایش از آثار صادق تبریزی برگزار کرد. یک نمایش گروهی نیز از انبار گالری به دیوار رفت که نه تبلیغاتی داشت و نه مخاطب به گالری آورد. گزارش فعالیت‌های فرهنگی ایران در ۱۳۴۹ در میان ۴۰ نمایشگاه گالری‌های پایتخت یک نمایش را برای گالری بورگز آورده است. 

۱۳۵۰: سال افول بزرگ‌ترین و مهم‌ترین گالری تهران در دهه‌ی ۴۰ بود. دغدغه‌های مدیریت مبنی بر تغییر کاربری کار خود را کرد. ابتدا آثاری از صادق تبریزی، خریدارانی به گالری می‌آورد. سپس بیشتر به عنوان یک سمساری شیک دیده شد تا در نهایت که تبدیل به یک بوتیک گردید. وقت دیدار از آثار در گالری بورگز همه‌روزه از ساعت ۹ تا ۱۲ ظهر و بعدازظهر از ساعت ۴ تا ۸ بود و با تغییر فصل، کم و زیاد می‌شد.

در جریان‌شناسی تاریخ نقاشی معاصر، این گالری نقش به‌سزایی در دهه‌ی ۴۰ داشت. حضور و تردد ملکه، نخست‌وزیر و اعیان پایتخت و همچنین حضور فرنگیان که با دلار خرید می‌کردند تا چندسال این گالری را پررونق کرده بود. روایت‌های مختلف و متعددی از این گالری در سال‌های بعد ورد زبان تهرانی‌ها شد. مثل نمایش احمد اسفندیاری، نمایش جشن تولد گالری که تناولی یک شمع بزرگ ساخت، به مناسبت تشکیل کنگره‌ی مبارزه با بی‌سوادی که سپهری، سعیدی، درودی، عربشاهی، تبریزی، اویسی و محجوبی در آن شرکت کرده بودند؛ و البته مانند دیدار و قرار دون‌ژوان‌های پایتخت با کَل‌کَلی‌های زنانی که می‌آمدند، می‌رفتند و از میکلانژ حرف می‌زدند.

پی نوشت: در گزارش فعالیت‌های فرهنگی ایران (در سال ۱۳۴۹)، چاپخانه‌ی وزارت فرهنگ و هنر، صفحه‌ی ۱۲۱، آمده: «در سال ۱۳۴۹ گالری‌های موجود کوشش‌هایی در برگزاری نمایشگاه‌های هنری داشته‌اند و در طول سال بر روی هم ۴۰ نمایشگاه نقاشی، عکس، کاریکاتور و... از آثار هنرمندان ایرانی و گاه خارجی را به نمایش گذارده‌اند. تعدادی از این نمایشگاه‌ها فردی بوده و برخی به صورت دسته‌جمعی برگزار شده است. فعالیت گالری‌ها در سال ۱۳۴۹ در ایام جشن فرهنگ‌ و هنر و در غیر این ایام، به شرح زیر بوده است: یک نمایشگاه خانه آفتاب، یازده نمایشگاه گالری مس، هشت نمایشگاه گالری سیحون، هفت نمایشگاه گالری نگار، شش نمایشگاه گالری قندریز، چهار نمایشگاه گالری هنر جدید، دو نمایشگاه گالری بورگز، یک نمایشگاه گالری نقش». 

در حال بارگذاری تصاویر loading
جهت استفاده از امکانات سایت ابتدا وارد شوید.
عضو گالری‌اینفو هستید؟ ورود به گالری اینفو
عضو گالری‌اینفو نیستید؟ ثبت نام در گالری اینفو
مشکلی به وجود آمده است
اثر از آرشیو شما حذف شد اثر به آرشیو شما اضافه شد هنرمند از آرشیو شما حذف شد هنرمند به آرشیو شما اضافه شد گالری از آرشیو شما حذف شد گالری به آرشیو شما اضافه شد نمایشگاه از آرشیو شما حذف شد نمایشگاه به آرشیو شما اضافه شد