تاریخچه گالری تالار نقش

تاریخچه گالری تالار نقش

سه شنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۱

مهر ۱۳۹۱ شماره ۲۳۴

گالری تالار نقش

داریوش کیارس

 

گالری تالار نقش (کانون نقاشان جوان) زمستان ۱۳۴۷ در ۴۰ متری نواب، نرسیده به میدان کندی (میدان توحید کنونی)، جنب موسسه تحقیقات دانشگاه تهران، دانشکده علوم تربیتی)، شماره ۸۸ در طبقه فوقانی خانه‌ای که از پلکان باریکی راه داشت و در همان طبقه کلاس تدریس انگلیسی بود؛ توسط یک گروه و به صورت خصوصی، تاسیس شد. مدیریت آن بر عهده ایران اسلام‌دوست و حمید ساهر بود. این گالری در کنار گالری تخت‌ جمشید از معدود گالری‌هایی بود که فعالیت‌های جنبی نیز داشت و گه‌گاه شب شعر، اجرای نمایش و شب قصه‌خوانی برقرار می‌کرد. ساعات کار از پنج تا هشت بعدازظهر بود و بر حسب فصل، ساعت تغییر می‌کرد. مدت نمایش معمول آثار پانزده روز یک بار بود. به علت وسعت پروژه‌ها و نمایشاتی که داشت، دست یافتن به ریز امورات آن امروزه دیگر توسط یک شخص میسر نیست؛ اما حتی مروری بر اهم آثار به نمایش درآمده، این مکان را از جاهای مهم عرصه هنرهای تجسمی در ایران آن سال‌ها می‌نماید. 

تلاش مدیریت بر این بود نمایش‌های گروهی برقرار کند. جزء گالری‌های بدون تعطیلی بود (گالری‌های تهران معمولا در فصل تابستان تعطیل می‌کردند). همواره پشت هم نمایش می‌گذاشت. آثار به نمایش درآمده پیگیر و مستمر بود؛ چون فصل هنرهای سنتی، نقاشی قهوه‌خانه‌ای، هنرمندان جنوب و فصل کاریکاتور ایران. پورسانت از فروش آثار، پانزده درصد بود و این نسبت به گالری‌های دیگر، کمترین حد برداشت از فروش یک اثر تلقی می‌شد. گالری مجهز به یک آتلیه بود که در آن کلاس‌های نقاشی ویژه خردسالان، زیر نظر فارغ‌التحصیلان دانشکده هنرهای زیبا، برگزار می‌شد. مدتی نیز برای داوطلبان رشته معماری، نقاشی، تزئینی و دراماتیک؛ کلاس‌های آمادگی کنکور گذاشت. کتابخانه موجود در این مکان بیشتر توسط این شاگردان استفاده می‌شد. ترتیب سخنرانی‌های هفتگی توسط هنرمندان و منتقدین هنری، اجرای نمایش‌های تئاتر و شب‌های شعر و قصه‌خوانی، این گالری را در دهه‌ی ۵۰ جزء مکان‌های مهم تبادلات فرهنگی ایران کرده بود. از فعالیت‌های دیگر آن می‌توان به نمایش‌های خیمه شب‌بازی، روحوضی، پرده‌خوانی و تعزیه اشاره کرد. در واقع، این فعالیت‌ها در دو بخش آتلیه و برنامه هفتگی تعریف می‌شد. در قسمت آتلیه؛ کلاس‌های نقاشی، آموزش پایه و اصول هنرهای تجسمی، طراحی، نقاشی، تزئینی، نقوش گرافیک و نقاشی ویژه خردسالان، طبق اصول متداول علمی، در کنار کلاس‌های آمادگی کنکور و مجموعه‌ای به عنوان گزارش تاریخ‌هنر، بود. برنامه هفتگی در کنار برگزاری نمایش‌های متعدد، سخنرانی‌هایی توسط هنرمندان و منتقدین هنری برگزار می‌کرد و از این نظر که فهم بصری دانشجویان و مخاطبین را بالا می‌برد، تأثیر بسیار کرد. نمایش‌های پروژه‌ای در این گالری توسط یک تیم هنری فکر و تصمیم‌گیری می‌شد. پروژه‌هایی در نظر گرفته می‌شد، مطالعه و تحقیق کافی درباره آن در دستور کار قرار می‌گرفت و بعد به یک نمایشگاه ختم می‌گردید. در حین نمایش، تحقیقات به دست آمده حول آن مجموعه در اختیار بینندگان قرار می‌گرفت. مهم‌ترین آن پروژه‌ها، که تاکنون از وقایع بدون تکرار تاریخ هنرهای تجسمی در ایران است، «سیر تحولات کاریکاتور هفتاد ساله ایران» به صورت مجموعه، یکی پس از دیگری در مدت یک سال و طی هفده نمایش بود. در پایان این نمایشگاه، کتابچه‌ای با هفتاد کاریکاتور برگزیده به صورت کارت پستال با یک بروشور همراه به چاپ رسید، که مجموعه‌ای بود از کاریکاتورهای هفته‌نامه ملانصرالدین، روزنامه آذربایجان، روزنامه حشرات الارض، روزنامه زنبور، روزنامه ناهید، هفته‌نامه نسیم شمال، روزنامه باباشمل، روزنامه حاجی‌بابا و کاریکاتورهای حسن توفیق، جعفر تجارتچی، محسن دولو، غلامعلی لطیفی، کامبیز درم‌بخش، اردشیر محصص، احمد سخاورز، احمد عربانی، احمد عبدالهی‌نیا و مصطفی رمضانی. 

تاریخچه گالری تالار نقش

فعالیت‌های گالری تالار نقش از سال ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۷

۱۳۴۸؛ اردیبهشت؛ با نمایش آثار نقاشان جوان و کمتر شناخته شده شروع به کار کرد. 

مهر؛ مجموعه‌ای از نقاشان مدرن ایرانی بر دیوار بود. 

دی؛ آثاری از مهوش اسدیان، سیما بینا، قاسم حاجی‌زاده، سودابه شرفشاهی، اسداله شریعت پناهی، ایرج میربابائی و مینو واثقی در تماشا بود. 

بهمن و اسفند؛ ادامه نمایش گروهی بود. 

۱۳۴۹؛ در این سال فقط یک نمایش برگزار کرد و آن از آثار حسین مجابی (زاده ۱۳۲۳ تبریز، وفات ۱۳۴۳، تهران) بود. کاتالوگ را نادر نادرپور نوشت و سپس به همت این گالری در روز شنبه در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران مراسمی به همین مناسبت شکل گرفت. فردای آن روز نادر نادرپور در کنار منتقدان دیگر درباره زندگی و آثار این نقاش نوگرای جوانمرگ سخن گفت. مجابی هرچند عمر کمی داشت، اما نبوغ بسیاری در تابلوها از خود برجا گذاشته بود. نادر نادرپور از پی همین نمایش درباره او، در کاتالوگی که تالار نقش منتشر کرد ، نوشت: «می‌توان گفت که مجابی نقاشی کلاسیک است. اگر این بار کلمه کلاسیک را، با همه وسعتی که در معنای خود دارد، به کار بریم: یعنی کسی که از لحاظ «مضمون»، مسائل جاودان و همیشگی بشری را بیان می‌کند و از جهت «قالب»، دست در گنجینه شیوه‌های کهن دارد. مجابی - چه در آن دوره کوتاهی که نقاشی عامیانه یا «قهوه‌خانه‌ای» ما را تجربه کرده و چه در آن هنگام که به هنر تصویری غرب، «خاصه دوره رنسانس»، نظر دوخته - از هردو لحاظ کلاسیک مانده است: معانی و مفاهیم ذهنی او شمول و کلیت دارد. پرداخت او از پیشینه‌ای استوار و اصیل بهره یافته است؛ کدام نقاش تازه‌کار و نوجوانی به خوبی او، طرح‌ها و پیکره‌های عامیانه را با همان مهارتی که در ترسیم اجسام و احجام میکلانژی به کار برده است، تواند ساخت؟ شاید اگر عمر او کفاف می‌کرد، از یکی به دیگری می‌پرداخت و باز شاید به گمان من جانب شیوه تصویری غرب را به سود نقاشی قهوه‌خانه‌ای فرو می‌گذاشت؛ اما دریغا سال‌هایی که هرگز نخواهد آمد، این گمان را چگونه به حقیقت توانند پیوست.» 

۱۳۵۰: فعالیتی کج‌دار و مریز داشت و گه‌گاه آثار در انبار خود را به دیوار می‌زد. 

۱۳۵۱؛ آبان؛ مجموعه‌ای رنگ روغن کلاسیک از نامی پتگر ( ۱۳۲۴، تهران) به نمایش درآمد. او نقاشی را از نوجوانی نزد پدر خود – علی‌اصغر پتگر - آموخت و از بیست سالگی آموزشگاه نقاشی دایر کرده بود. پتگر، تحصیل در هنرستان عالی موسیقی تهران را به عشق نقاشی نیمه‌کاره رها کرد و از ۱۳۴۴ در سفارت ترکیه نمایش گذاشت. 

آذر؛ آثار حمید ساهر، سعید ساهر و سیما بینا در تماشا بود. مجله تماشا در شماره ۸۹ در روز ۱۶ آذر ۱۳۵۱، نوشت: «.. بیش از هرچیز در کار سعید ساهر، رنگ چشمگیر است. رنگ‌های او زنده و شفاف، و سخت با یکدیگر همسایه‌اند؛ رنگ‌های او در جوار یکدیگر ریتم ملایمی را شکل می‌بخشند؛ اما مضامین، که در اغلب تابلوها یکسان است، با کارهای بهمن محصص همسایه می‌شوند. سعید ساهر، که کارش طبیعت‌ گرایانه است، بیشتر به عریانی انسان، درهم آمیختن او، و یا به‌طور کلی، جنبه‌های ناتورالیستی جلب شده است. آن انسان‌های عریان، که بر زیبایی بدن آنان در کار بهمن محصص درنگ می‌شود، در کار سعید ساهر نیز حضور دارند. آثار سعید ساهر در مجموع به دنبال ایجاد زیبایی است، چه گاه مضامین او، که انسان نیز در آن حضور دارد، مضمونی خاص را ارائه نمی‌کند، بلکه چنان می‌نماید که به خاطر تناسب‌های نقاشی و کمپوزیسیون تابلو، از آنان بهره‌وری شده است. از سویی، سعید ساهر به زندگی انسان، به هیأتی بسیار بدوی نگاه کرده است؛ والایی در او نمی‌بیند؛ او را ستایش نمی‌کند، بلکه او را چنان به نمایش گذاشته که گویی اسیر غرایز خویش است. این مسأله، که نقطه نظر همه ناتورالیست‌هاست، بی‌تردید در همین نمایشگاه با آثار حمید ساهر، که تا حدودی رئالیسم را ارائه می‌کند، رودررو قرار می‌گیرد. از آن زیبایی رنگ‌ها و شادی‌ای که از کار سعید ساهر برمی‌خیزد، در کار حمید ساهر سراغی نیست. کارهای او از طراحی‌های استواری شکل می‌گیرد که بیش از هر چیز در آن می‌توان نشانه‌هایی از زندگی گرفت ... سیما بینا چندکار ذهنی ارائه داده است. آثار او بیشتر، به ویژه یکی از تابلوهایش _ شبیه گلبوته‌ها، و رنگ‌آمیزی پارچه است. او زیبایی تابلوهای خود را مدیون انتخاب رنگ است، اما تجرید او در نزدیکی به مفهوم نقاشی، ناگهان تماشاگر را سردرگم می‌کند و شاید به جست‌وجو برای درک آن می‌نشاند؛ اما جست‌وجو عبث است؛ زیرا نقاش چیزی برای گفتن ندارد ...». سیما بینا، که از سال‌های دور در کنار خواهر خود -مینا-با برنامه کودک در تلویزیون شروع کرده بود، در آن سال‌ها در کنار خوانندگی، در زمینه نقاشی، داستان کودکان و فیلم استریپ فعالیت داشت. 

دی؛ پنجشنبه، هفتم، از ساعت شش بعدازظهر، شب شعری برای جواد مجابی برگزار گردید. 

بهمن؛ چهارشنبه، هجدهم و پنجشنبه، نوزدهم؛ یک نمایش عروسکی خیمه شب‌بازی از ساعت شش بعدازظهر به تماشا درآمد.

اسفند؛ پنجشنبه، هفدهم، ساعت شش بعدازظهر، شب شعری برگزار شد و در آن جواد مجابی برای مخاطبان خود شعر خواند. 

۱۳۵۲؛ فروردین؛ نمایش عروسکی ایرانی (خیمه شب بازی در روزهای بیست‌ونهم، سی‌ام و سی‌ویکم توسط گروهی، که بیست سال در این زمینه فعالیت داشته‌اند، به نمایش درآمد. 

اردیبهشت؛ روز یکم نمایش خیمه شب بازی اجرا شد. 

تیر؛ از روز هفتم طراحی‌های جمشید کریمی به دیوار رفت و تا روز بیستم وقت دیدن داشت. این مجموعه، تلخ‌خندهایی بود آغشته به زهرخند از مردی که بمبی به پشتش بسته‌اند و سربازی افسار او را می‌کشد، اسکلتی بر نیمکت و جنینی زنده در استخوان‌های او، کودکی که در آغوش زنی از یک نارنجک شیر می‌خورد و جنگلی از مردم، زندانی‌ها و مردی دو شقه شده بر یک نیمکت ... کریمی که در آن سال کارمند نقشه‌برداری اداره آب‌وبرق شیراز بود، آثارش را با مرکب کشیده بود. تعدادی طرح رنگین از مرغ‌ها، گرگ‌ها و درختان نیز در این مجموعه دیده می‌شد. 

مهر؛ از چهارشنبه، چهارم، برای پانزده روز آثار تصویرسازی و کاریکاتور روتر و شلینگ، دو نقاش تفلیسی، تماشا شد. اسکار ایوانویچ شمرلینگ (اسمرلینگ آلمانی الاصل) در تفلیس پرورش یافته بود و از تصویرسازان دائمی هفته‌نامه ملانصرالدین بود. او با همراهی روتر (آلمانی) به روسیه مهاجرت کرد و در حدود قفقاز و آذربایجان زندگی می‌کرد. این دو، فرهنگ، سنن و آداب ایرانیان را به خوبی می‌دانستند و در ملانصرالدین به سردبیری جلیل محمد قلی‌زاده - کاریکاتورهایی درباره زندگی ایرانیان می‌کشیدند. در زمان صدارت محمدعلی شاه، از شماره‌ای که روتر شاه را روی جلد ملانصرالدین کار کرد، این هفته نامه در ایران ممنوع شد. ملانصرالدین تاثیر مهمی بر وقایع مشروطه در ایران و خصوصا آذربایجان و تبریز داشت. 

آذر؛ از چهاردهم مجموعه‌ای از طراحی بهرام داوری (زاده مسجدسلیمان) به نمایش درآمد و تا بیست و پنجم وقت تماشا داشت. او از اوایل دهه ۶۰ با منوچهر شفیانی (داستان‌نویس) از مسجدسلیمان برای احمد شاملو - در مجله‌هایی که درمی‌آورد – ضرب‌المثل‌ها و آداب و رسوم بختیاری‌ها را می‌فرستاد و در بخش فرهنگ‌ کوچه و فرهنگ‌ مردم چاپ می‌شد. در نیمه همین دهه به تهران آمد و با مجلات فردوسی، کتاب‌ هفته و چند جای دیگر، به عنوان طراح، شروع به کار نمود. ازدواج او با بتول عزیزپور (شاعر) این زوج را سال‌ها در کانون روشنفکری تهران نشان می‌داد. مجموعه‌ای از «ضرب‌المثل‌های بختیاری» را آذر ۱۳۴۳ با مقدمه پژمان بختیاری در کتابخانه طهوری در چهل‌و‌هشت صفحه قطع جیبی منتشر کرد. دهه ۵۰ چند طرح و داستان کوتاه در مجلات نیز از او به چاپ رسیده بود. 

از بیست‌و‌نهم نمایشی از طراحی‌های جواد مجابی (شاعر) تماشا شد و تا اوایل دی برقرار بود. او این ایام در روزنامه اطلاعات نقد هنری می‌نوشت. 

دی؛ تا دهم آثار طراحی و کاریکاتور مجابی بود. مابین این نمایش در روزهای ششم و هفتم شب شعری برقرار شد و او از کتاب‌های خود شعرهایی خواند.

بهمن؛ از یازدهم برای ده روز کاریکاتورهای رضا شبیری (شاعر) به نمایش درآمد. علی‌رغم اعلام و چاپ زمان ده روزه در بروشور و مطبوعات، به علت استقبال مخاطبین، تا اواخر ماه تمدید شد. شبیری (زاده ۱۳۲۷، همدان) فارغ‌التحصیل رشته دکوراسیون و صحنه‌آرایی از دانشکده هنرهای دراماتیک بود و در کنار شعر و کاریکاتور به کار گرافیک نیز می‌پرداخت. در اغلب مطبوعات آن سال‌ها طرح‌هایی از او چاپ شده است. کتاب شعری نیز با عنوان «دیدار در مسلخ» منتشر کرده بود. روزنامه مردم (۲۰ بهمن ۱۳۵۲) درباره این نمایش نوشت: «شبیری آدم‌ها را در کاریکاتورهایش در پایگاه طبقاتی‌شان دیده است ... طبقه استثمار‌کننده را در حیطه یک جور اسنوبیسم دیده است. و اعتبار این اسنوبیسم از یک سو به اشرافیتی پوسیده و از طرف دیگر به دیپلماسی سیاستی جهانخواره، وابسته است که مثل یک غده سرطانی رشد می‌کند و مثل طاعون به همه دنیا هم چنگ می‌اندازد ... تلخ‌ترین طنز تصویری شبیری در کاریکاتورهایی‌ست که به قهرمانی‌ها گریز می‌زنند. یک پهلوان قدیمی در هیأت یک سردار جنگی، که سر خود را به نیزه زده و در دست دارد و پهلوان شاهنامه‌ای دیگر که با اندامی لاغر پشت میزی آبجو می‌خورد. و آن هیاکل عظیم که همه هستی خود را در گرو یک مدال هشته‌اند. اما شبیری شاعر را اگر در همه کاریکاتورهایش نمی‌بینیم، در بعضی از کارهای او که درون‌مایه‌ای شاعرانه دارند، می‌یابیم. در این کاریکاتورها، که بازی ماهرانه‌ای با نت‌های موسیقی شده است، به حسرتی شاعرانه می‌رسیم. مردی که با ویولونش، پلکانی ساخته که می‌خواهد با آن رو به ماه برود. در بعضی کاریکاتورهای دیگر، گیاه و پرنده به کار شبیری رنگی شاعرانه می‌دهند: پرنده کوچکی که با نخی که به پایش بسته است موشکی را می‌کشد. با همه آشفتگی‌هایی که در کار شبیری هست، و با همه چندگونگی‌هایی که در مضمون کاریکاتورهای او دیده می‌شود و بیشتر به سبب اندیشه ناآرام اوست، شبیری می‌رود تا یکی از چند کاریکاتوریست موفق این ملک باشد. و این بیشتر به خاطر سلطه او به تکنیک است ...:»

۱۳۵۳، فروردین؛ به مناسبت برنامه نوروزی، از یکم تا سیزدهم نمایشی از پرده‌های قهوه خانه‌ای، نمایش روحوضی، تعزیه و پرده‌خوانی بود. 

خرداد؛ برنامه پرده‌خوانی اجرا شد و از بیست‌و‌نهم کاریکاتورهای روزنامه ملانصرالدین برای بار دیگر به تماشا درآمد. 

تیر؛ از روز پنجم آثار نقاشی سعید ساهر دیده شد. سپس از سی‌ام برای پانزده روز نقاشی‌های اقدس ریاضی بود. 

آبان؛ مجموعه‌ای از عکس‌های سیامک یغمایی به تماشا درآمد. سپس پانزدهم و شانزدهم شب شعری برای یدالله رویایی (زاده ۱۳۱۱، جعفر آباد دامغان) ترتیب داده شد. او در جوانی به تهران آمد و در دانشسرای مقدماتی و شبانه‌روزی تحصیل کرد. از نیمه دهه ۳۰ اشعاری در مطبوعات چاپ می‌کرد تا اوایل دهه ۴۰ که کتاب «بر جاده‌های تهی» از او چاپخش شد. نخستین شعری که از او چاپ شد، در ۱۳۳۳ و در مجله امید ایران با نام مستعار رویا بود. در ۱۳۴۷ با دختری بلوند در سوئیس آشنا شد و در تهران ازدواج کرد. تمام این سال‌ها در خانه او، در محیط‌هایی که بود، محفل شاعران آوانگارد بود. در نخستین شب، از کتاب «شعرهای دریایی» و «دلتنگی‌ها» خواند. در همین شب بود که در حین خوانش رؤیایی، فرهاد شیبانی از میان جمعیت به پا خاست و یک شعر از کتاب «سرخی گیلاس‌های کال» خود را، که تحت تأثیر «دریایی‌ها»  بود، خواند. روز دوم رویایی از کتاب «بر جاده‌های تهی» شعری خواند؛ شعر «از پنجره»، که از اشعار زندان او بود و از پنجره زندان گفته بود، مشتاقان او را به وجد آورد. در این شب، شعر مشهور «سکوت، دسته گلی بود میان حنجره من» را خواند. سپس حسین منزوی، افشین شاهرودی و قدمعلی سرامی نیز شعرهایی خواندند.

رویایی در ۱۲ آبان نیز در دانشسرای عالی سپاه دانش شب شعری داشت. 

آذر؛ روز سی‌ام «نخستین نمایشگاه بین‌المللی‌تهران» در مرکز نمایشگاه‌های بین‌المللی برپا شد و در بخش ایرانی از تالار نقش سه کار محمود ایزدی، سیما بینا و جمشید کریمی حضور داشت. 

دی؛ مجموعه‌ای از آثار علیرضا ظریف دیده شد. 

۱۳۵۴؛ نمایش‌های متعددی، بی‌وقفه و بدون تعطیلی، در این سال برگزار گردید؛ از طراحی، کاریکاتور و نقاشی تا تئاتر. تعداد نمایش‌های گروهی تقریبا دو برابر نمایش‌های انفرادی بود. در همین سال؛ گالری، در دفتر امور هنری وزارت فرهنگ ثبت گردید. 

فروردین؛ پروژه‌ای از دانشجویان دانشکده هنرهای زیبا به نمایش درآمد. سپس شصت‌و‌چهار تابلو نقاشی کلاسیک و قهوه خانه‌ای به دیوار رفت. از جمله کسان این نمایش می‌توان محمد مدبر، قوللر آغاسی و ارژنگی را نام برد. 

اردیبهشت؛ از ششم تا پانزدهم نقاشی‌های جمشید کریمی بود. 

خرداد؛ مجموعه‌ای از آثار علیرضا منوری با عنوان "مارها و ماهی‌ها به نمایش درآمد. پیش‌تر از این در نُه نمایشگاه انفرادی در تهران و بیش از پانزده نمایشگاه گروهی در تهران و شهرستان‌ها شرکت کرده بود. او اصالتا لرستانی بود و از جنوب غربی ایران به پایتخت آمده بود. در مقابل پرسش جمشید مهرپویا، که: «اصلا چرا از این سمبل‌ها: ماهی‌ها، مارها، پرستوها، ... در بیان عقاید خود سود می‌جویید؟» گفته بود: «قبول این سمبل‌ها و طرح آن‌ها رابطه عاطفی مرا با اطرافیانم شرح می‌دهد؛ مثلا، ماهی‌ها، با حرکتی که دارند، برایم جالب توجه‌اند؛ نهایت آن‌که این موجودات ارگانیک زنده و زیبا با مارهایی روبه‌رو هستند که سراپای وجودشان زشت است. این مارها گاه در درون خود ما هستند و به طور کلی خاصیت گریزناپذیر طبیعت است».

تیر؛ از چهارم، سی‌وسه تابلو از نقاشی‌های پرویز حبیب‌پور برای سه هفته تماشا شد. سپس از بیست‌و‌هشتم، در ادامه معرفی «هنرمندان جنوب ایران»، آثار اسماعیل مرضایی به دیوار رفت و پانزده روز برقرار بود. مرضایی، که از شاگردان بهرام عالیوندی در مدرسه کمال‌الملک بود، از بیست سالگی زادگاه خود (بهبهان) را ترک گفت و به تهران آمد. اغلب زمینه آثار این نقاشی‌ها شطرنجی بود و در سبک‌های مختلفی کار شده بود. درباره سبک کار خود در این نمایشگاه گفته بود: «بهترین سبکی که به من اجازه می‌دهد مسائلم را بیان کنم، سوررئالیسم است. ولی به هیچ وجه تاکید و تعصب خاصی روی این سبک کار ندارم و به طور خلاصه پایبند شیوه‌های به خصوصی نیستم. اگر نتوانم مسائلم را به زبان سوررئالیسم بیان کنم، دست به دامن رئالیسم می‌زنم و اگر از رئالیسم ناامید شدم، به امپرسیونیسم روی می‌آورم و حتی در این نمایشگاه از شیوه کلاسیک‌های دوره رنسانس نیز کمک گرفته‌ام». برگه‌ای در شب افتتاحیه میان مدعوین به عنوان توضیح پخش شد که دست اندرکاران گالری در مطلبی با عنوان «صحبتی با تماشاگران» نوشته بودند: «چرا مردم در بیشتر نمایشگاه‌های نقاشی، که به دیدارشان می‌شتابند، بین خود و نقاشان شکاف ژرفی مشاهده می‌نمایند. آیا - زمان - تفکر و خلاقیت (نقاش معاصر) خارج از فهم مردم است؟ و آیا گالری می‌تواند چاره‌ای برای پرکردن فاصله - آنچه هنرمند نقاش در این زمان می‌آفریند و آنچه که مردم حاضر می‌پذیرند - بیابد؟ زمانی که در آن هستیم - در تاریخ نقاشی زمانی بحرانی است. شکافی که همواره میان هنرمند نقاش و مردم وجود داشته و دارد هرگز تا این حد عمیق و پهناور نبوده است. شاید این شکاف در آغاز بسیار کوچک بوده و احتمالا هنگامی پدید آمد که هنرمند برای نخستین بار (پیام شخصی) خود را - که در ذهنیاتش پرورده بود - در آثارش جای داد و ذهنیات (توده مردم) را نادیده گرفت. زبان محاوره، مردم را به ادای جمله‌هایی که به نحوی روشن مقصود را بیان می‌کند، عادت داده است و آنان گویا از هنر نیز همین انتظار را دارند. البته ظاهرا تابه حال متوقع نبوده‌اند که یک تابلو، نقش آموزشی یا در حد بیان یک ماجرا را داشته باشد. اما اگر تابلو تصویر قابل فهمی را عرضه نکند، به طوری که دست‌کم برای‌شان قابل احساس نباشد، به دور انداخته می‌شود. تماشاچی هنگامی که وارد نمایشگاهی از آثار نقاشی معاصر می‌شود، در صورتی که تابلوها مورد درک و فهم وی واقع نگردد، موجهی برای نفرتش می‌گردد ...». 

نمایشگاه نقاشی اسماعیل مرضایی در گالری تالار نقش

مرداد؛ از یازدهم آثار طراحی، گرافیک و نقاشی مرتضی نعمت‌الهی، در ادامه پنجمین قسمت از معرفی «هنرمندان جنوب ایران»، به دیوار رفت. او، که در دانشکده هنرهای‌زیبا مجسمه‌سازی خوانده بود، نخستین نمایش انفرادی‌اش بود. پیش‌تر، در همین گالری، در نمایشی گروهی حضور داشت. این مجموعه با رنگ جوهر‌ و‌ گواش، این کار شده بود. سپس در ادامه «سیر کاریکاتور در ایران» هفتمین نمایش به آثار چاپ شده در روزنامه «زنبور» و منتخب شش نمایش قبل اختصاص یافت. «زنبور» روزنامه‌ای سیاسی، اجتماعی و اخلاقی بود که در تهران و در ۱۳۰۰ خورشیدی تأسیس گردید و صفحاتی از آن به کاریکاتور اختصاص می‌یافت. این مجموعه از روز سی‌ام برقرار و دو هفته وقت دیدن داشت. 

شهریور؛ از دوازدهم تا بیست‌و‌دوم نمایشی با عنوان «طراحان جنوب» بود و در آن آثاری از علیرضا ظریف (آبادانی)، بهرام داوری (مسجدسلیمانی)، جمشید کریمی (شیرازی) و مرتضی نعمت‌اللهی (اصفهانی) دیده شد. روزنامه «رستاخیز» در یادداشتی به قلم افشین نوشته بود: «.. طرح‌های به نمایش درآمده از داوری، از تمام خصوصیات کار این طراح که سابقه کارش به بیش از پانزده سال پیش برمی‌گردد، برخوردارند. خطوط نرم او، پیچش به‌جا و ظریف آن‌ها، که گاه سطحی سیاه را محدود می‌کند، از نظر بصری، زیبایی در خور توجهی به وجود می‌آورد. داوری در واقع طراح آن چیزی است که مستقیما از طبیعت و به شکلی خاص از واقعیت می‌گیرد ... داوری با همه سابقه‌ای که در این زمینه دارد و با همه پرکاری‌اش، ... در تالار نقش نه طرح از او می‌بینیم که در مجموع یک موضوع مشخص و واحد را تصویر می‌کنند؛ زندگی شبانی و روستایی که در تحول و تکامل خود به زندگی صنعتی تبدیل شده است، ... اما ظریف با این همه، با مهربانی به انسان می‌نگرد. طرح‌های او شلوغ و پر از خطوط متقاطع است. این خطوط، به وجود آورنده فضایی هستند که در آن، آدم‌های ظریف دست به گریبان مسائلی هستند که به نحوی باعث فلج شدن زندگی آن‌ها شده، بی‌تردید کار ظریف، به واسطه خصوصیات ویژه‌اش و نیز به خصوص توانایی او در استفاده از خط ، دارای ارزش فراوان و قابل تاملی است. و نشان‌دهنده استعداد او، که می‌تواند در آینده به وجود آورنده آثاری با ارزش‌تر گردد. در کنار کار این دو با آثاری از جمشید کریمی بر می‌خوریم. او نیز نظاره کننده انسان‌هاست؛ انسان‌هایی گرفتار شده در زندگی خود و بطالتی که این زندگی را در بر گرفته ... و در آخر، آثار زیبایی از مرتضی نعمت‌اللهی می‌بینیم ... با خطوطی ظریف و کم، چهره‌ای را تصویر می‌کند. و چهره‌ها بیشتر با چشم‌هایی از حدقه به درآمده مشخص می‌شوند، که گویی به نقطه‌ای نامعلوم خیره مانده‌اند؛ چهره‌هایی مات و معصوم که پیش از آن که نشانی از خصوصیات انسان‌ها را داشته باشند، سرشار از عواطف آن‌هایند ...».

نمایشگاه نقاشی طراحان جنوب گالری تالار نقش

پی نوشت 

۱. دیدار در مسلخ، رضا شبیری معالی، نشر دریچه، ۱۳۴۹، ۸۱ صفحه. 

۲. تلاش، سال دهم، شماره ۵۱، مهر ۱۳۵۴، ص ۴۶. 

۳. رستاخیز، شماره ۱۲۰، یکشنبه، ۳۰ شهریور ۱۳۵۴، ص۸.

 

مهر؛ ادامه نمایش «طراحان جنوب» بود. سپس آثار ثمیلا امیر‌ابراهیمی مخاطبان او را به گالری آورد و تا اواسط آبان در تماشا بود. او، که دو سال پیش نقاشی‌های کوچک خود را در گالری تالار قندریز نشان داده بود، سال گذشته در گالری سولیوان نمایشگاه داشت؛ و این سال‌ها آثارش در نمایش‌های گروهی دیده می‌شد. امیرابراهیمی، که از نوجوانی و در سیزده سالگی به کلاس‌های آموزش طراحی و نقاشی بهجت صدر می‌رفت، اول بار و در ۱۳۵۱ در نمایش گالری خانه آفتاب نمایش عمومی کارهایش را شروع کرد. هر چند در دانشگاه، حقوق خوانده بود و روز نخستین نمایش آثارش در گالری خانه آفتاب، دانشجوی سال چهارم رشته حقوق بود؛ بعدتر به پاریس رفت و حکاکی روی فلز، چاپ دستی (کالکوگرافی) واچینگ یاد گرفت. او از معدود زنان فعال نقاش در تمام طول دهه ۵۰ بود. 

آبان؛ از روز بیستم، نودمین نمایش گالری، به طرح‌ها و نقاشی‌های اسماعیل مرضائی و سعید ساهر اختصاص یافت و تا پنجم آذر وقت دیدن داشت. این مجموعه، بعد از موفقیت در اولین عرضه، با آثاری تازه مجدد برپا شده بود و به علت استقبال شدید تمدید شد. در این ماه چند شب شعر، چند شب پرده‌خوانی و سه شب نمایش روحوضی همراه موسیقی سنتی ایران اجرا شد. عصر چهارشنبه، بیست‌وهشتم، شب شعری برای کیومرث منشی‌زاده و شعرخوانی چند شاعر دیگر بود. عصر پنج‌شنبه، بیست‌ونهم، جواد طالعی، جلال سرافراز و ماهدخت مخبر شعر خواندند. و عصر جمعه، سی‌ام، شب شعر سیروس مشفقی بود که در آن شب، شاعران دیگری نیز شعرخوانی کردند. در فاصله آبان و آذر نمایشی نیز از آثار بهراد امین‌سلماسی بود. هفته آخر این ماه، وزیر فرهنگ‌وهنر، نمایشگاهی از برندگان مسابقه نقاشی و پیکره‌سازی شهرستان‌ها را در این گالری افتتاح کرد. در این نمایش، که به کوشش اداره کل آفرینش هنری‌و‌ادبی ترتیب یافته بود، آثار نقاشی رنگ‌روغن، آبرنگ، طرح، مجسمه و قالیچه سی‌وهفت هنرمند از استان‌های آذربایجان شرقی، اصفهان، خوزستان و فارس دیده شد. این نمایش یک هفته‌ای پیامدی بود از مسابقه‌ای میان هنرمندان نقاش و پیکره‌ساز در سطح چهار استان؛ و از میان آثار شرکت‌کننده در مسابقه، تعدادی تابلو نقاشی و مجسمه توسط کارشناسان محلی و اداره کل آفرینش هنری‌وادبی برگزیده شده بود که به نمایش درآمد. 

نمایشگاه سعید ساهر در گالری تالار نقش

آذر؛ ادامه نمایش برندگان مسابقه شهرستان‌ها بود. 

دی؛ در ادامه نمایش «پنجاه سال کاریکاتور ایران» تحت عنوان «فصل کاریکاتور ایران» با تشکیل چهار نمونه از آثار کاریکاتور مطبوعاتی، فصل زمستان را شروع کرد. شروع با آثار احمد سخاورز بود. او سی‌ویک سال داشت و لیسانس ادبیات انگلیسی و کارمند سازمان رادیو و تلویزیون ملی بود. سخاورز به صورت تمام‌وقت در روزنامه اطلاعات کار می‌کرد و طرح می‌زد. نمایشگاه او از سه بخش مجزا اما رابط تشکیل یافته بود. ربط آن این بود که همه این آثار پیش از این در روزنامه و لابه‌لای مقالات متفاوت چاپخش شده بود. بخش اول به چهره‌نگاری ربط داشت؛ بخش دوم مسائل اجتماعی ایران را در بر می‌گرفت؛ و بخش سوم مربوط بود به مسائل بین‌المللی و دغدغه جهانی. این نخستین نمایش آثار سخاورز در یک گالری بود و در مقابل پرسش رامین صدیقیان که: «چرا تا به حال نمایشگاه نگذاشته بودید؟»، گفت: «فکر می‌کردم بهترین نمایشگاه من همان روزنامه است. ولی بعد از یک مدت به این نتیجه رسیدم و احساس کردم که حرف‌هایی برای گفتن دارم و مسائلی را باید طرح کنم که چارچوب روزنامه این اجازه را به من نمی دهد. و بعد احساس کردم که باید نمایشگاهی برپا کنم و دیگر این که من در نمایشگاه مستقیما با مردم طرف هستم و با آن‌ها تبادل نظر می‌کنم و این برای من بسیار مفید و آموزنده است. در صورتی که در این مدت شانزده سال، که در مطبوعات کار می‌کردم، به اندازه انگشتان دست‌هایم برایم نامه نرسید و مردم به هیچ وسیله‌ای با من تماس نگرفتند و مرا بی‌اطلاع از عکس‌العمل‌شان باقی گذاشتند. نه تعریفی و نه انتقادی؛ و این عدم ارتباط خود عامل بزرگی برای برگزاری نمایشگاه بود. عامل دیگر این بود که نشان بدهم که کاریکاتور روزنامه‌ای هم جایی برای خودش دارد و می‌تواند به عنوان کارهایی با ارزش عرضه شود».

او در واکنش به نقد مخاطبین به کاریکاتور روزنامه‌ای در همین گفت‌وگو اشاره کرد: «تا به حال هر چه راجع به کاریکاتور روزنامه‌ای نقد شده، حالت تحقیر‌آمیز داشته و بدون دلیل به آن‌ها برچسب بازاری بودن زده‌اند؛ و این فقط به خاطر این بود که کاریکاتور در روزنامه چاپ شده است. حال اگر همان کاریکاتور مثلا در یک نمایشگاه عرضه می‌شد، طور دیگری بررسی‌اش می‌کردند. در حالی که باید در نظر داشت، ریشه کاریکاتور در روزنامه است. امروزه تقسیم‌بندی این زمینه هنری به این صورت شده؛ به آن‌هایی که در روزنامه چاپ می‌شوند اسم کاریکاتور روزنامه‌ای و یا به قولی بازاری داده‌اند و به دسته دیگر، که در نمایشگاه‌ها و یا به صورت انتشار در یک کتاب عرضه می‌شوند، نام کاریکاتور فلسفی و به روایتی هنری داده‌اند». این نمایش از بیستم برای ده روز برقرار بود. 

بهمن؛ از هجدهم حدود صدوسی کاریکاتور مطبوعاتی از مسعود مهرابی (زاده ۱۳۳۳)، تهران دیده شد. این نخستین نمایشگاه او بود و در آن تلاش داشت از کاریکاتور به طراحی نقبی بزند؛ این سبب شده بود طنزی توأم با هزل و هجو داشته باشد. مهرابی در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، یک سال بیشتر نبود که رشته سینما را در دانشکده هنرهای دراماتیک انتخاب کرد. نوجوان بود که از ۱۳۴۹ با هفته‌نامه «کاریکاتور» شروع به کار مطبوعاتی کرد. بعدتر رو به نقد و تحلیل هنری آورد. در مطبوعات دهه ۵۰ - سوا از طراحی - برای نوشته‌ها، گه گاه نقدهایی نیز از او دیده می‌شد. مهرابی اولین کسی بود که به جای کلمه کاریکاتور، «طنز سیاه ترسیمی» را در میان کاریکاتوریست‌ها معمول کرد. شیفتگی او به خط‌کشی‌های میروسلاو بارتاک و فضای ذهنی براد هلند در این نمایش، محسوس بود. در پاسخ به پرسش هادی اشرفی، که اشاره کرده بود: «کارهای شما اصولا چند دسته مشخص است و با کمی دقت مثل این که موضوع‌های واحدی را به شکل‌های مختلف ترسیم کرده‌اید ... »، گفت: «من فکر می‌کنم که با تمام این که بعضی از کاریکاتورها شبیه همدیگر است، ولی در جزییات حرف‌های مختلفی می‌زند و از این گذشته، این کاریکاتورها کاریکاتورهایی است که در فواصل مختلف در روزنامه‌ها چاپ شده و ممکن است به علت مطرح بودن یک مطلب واحد در چند زبان این تکرار هم به نوعی در کاریکاتورها به چشم بخورد؛ و کاریکاتور اصولا یک وسیله بیانی است و ممکن است به دفعات کاریکاتوریست حرفی را بزند، ولی مسلما اگر این نمایشگاه به صورت کارهای فردی و غیر مطبوعاتی بود، شاید مقدار زیادی از کاریکاتورها حذف می‌شد، ولی در اینجا بیشتر سعی شده صادقانه آنچه را که به چاپ رسیده - از روزنامه‌ها و مجلات مختلف - از میان حدود هزار کار انتخاب و به نمایش گذاشته شود».

مسعود مهرابی از فعال‌ترین کاریکاتوریست‌های مطبوعاتی دهه ۵۰ بود و در سال افتتاحیه این نمایش، بیست‌ویک سال داشت و در روزنامه رستاخیز و مجلاتی چون «دنیای ورزش» و «کاریکاتور» کار می‌کرد. 

در میانه این ماه، یک شب قصه‌خوانی برای جواد مجابی (۱۶ بهمن) و یک شب شعر برای کاظم‌سادات اشکوری (۱۷ بهمن) برگزار گردید. 

اسفند؛ در ادامه فصل «کاریکاتور در ایران» آثار احمد عبداللهی‌نیا (زاده ۱۳۲۷)، تهران دیده شد. او، که با مجله «توفیق» کار خود را شروع کرده بود، به روزنامه «کیهان»رفت و چند سال صفحه‌ای تحت عنوان «شوخی‌های هفته» در مجله «کیهان ورزشی» را اداره می‌کرد. او طراحی مطبوعاتی را زیر نظر پاک‌شیر تکمیل کرد. سوژه‌های انتخاب شده اغلب مربوط به طبقه فرودست جامعه و مردم جنوب شهر بود. حدود سی قطعه از صد اثر ارائه شده در این نمایش، تازه بود و الباقی کاریکاتورهای مطبوعاتی تلقی می‌شد؛ و شمای آثار عبداللهی‌نیا از ابتدا تاکنون را نشان می‌داد. در کنار مضمون‌های اجتماعی تعداد قابل ملاحظه‌ای از این مجموعه در زمینه رویدادهای ورزشی بود. آثار به دو دسته بدون شرح و با شرح تقسیم می‌شد و مدت تماشا ده روز بود. 

پس از این نمایش آثار بدون شرح احمد عربانی (زاده ۱۳۲۶، تهران) بود. او نیز کار مطبوعاتی خود را در نشریه «توفیق» و از ۱۳۴۷ شروع کرد و در این دهه در اغلب مطبوعات پایتخت طرح می‌زد. به مناسبت این نمایشگاه، روزنامه «کیهان» گفت‌وگویی با او کرد که کاریکاتوری از او به چاپ رسید. چاپ دوم این روزنامه در همان روز، سبب شد کاریکاتور به علت معذورات سیاسی حذف گردد. او بعدتر به فیلم‌سازی انیمیشن نیز رو آورد. 

آخرین نمایش این سال اختصاص یافت به بالغ بر دویست اثر طراحی و نقاشی که به انتخاب هانیبال الخاص از دانشجویان دانشگاه هنرهای زیبا برقرار شده بود. این مجموعه برای پنج روز وقت دیدن داشت. و به علت کمبود وقت در فروردین سال آینده تمدید شد. 

۱۳۵۵؛ فروردین؛ پروژه دانشجویان دانشکده هنرهای زیبا در ادامه ماه اسفند در تماشا بود. نخستین نمایش آن سال، کاریکاتورهای روتر و شلینگ از نشریه «ملانصرالدین» بود. این آثار از ۱۲۸۵ شمسی در این نشریه به تناوب به چاپ رسیده بود. این مجموعه در ادامه تاریخچه کاریکاتور در ایران بود. فیروزه صابری در گزارش سالانه مجله «فرهنگ و زندگی» درباره ویژگی توسعه فرهنگی در این سال، به مناسبت ارائه این نوع آثار در گالری، نوشت: «فعالیتی که تالار نقش در معرفی و مروری بر کاریکاتورهای روزنامه‌های قدیمی ایران می‌کند، بسیار ستودنی است. این نمایشگاه، علاوه بر جنبه بازبینی و بازشناسی هنرمندانی ارزنده که طی حوادث، کم‌اهمیت و گمنام مانده‌اند، شناختی آموزنده می‌دهد. اهمیت ویژه تالار نقش در آن است که در زمانی که نگارخانه‌ها هنر و هنرمندان را به گونه کالا مطرح کرده‌اند، این تالار وظیفه فرهنگی نگارخانه را دنبال می‌کند و از زیر غبار زمان، هنرمندان گمنام را تا حد امکان خود به خوبی معرفی می‌کند ... و تالار نقش مثال درستی است از حداقل امکانات با حداکثر بازده مثبت». 

این مجموعه، نمایانگر وضع زندگی اجتماعی در سال‌های ابتدایی قرن جدید شمسی بود که توأم با خرافه، تقلید، تحقیر و ستم به نمایش در می‌آمد. در میان این کاریکاتورها، ساده‌لوحی، تعصب جاهلانه و فقر و نکبت مردم در دوره استبداد به خوبی دیده می‌شد. این مجموعه تا چهارده اردیبهشت در تماشا بود. 

اردیبهشت؛ سومین دوره نمایش آثار روتر و شلینگ بود. در این ماه، نخستین شب قصه‌خوانی تالار نقش برگزار شد و به خواندن قصه‌هایی از جواد مجابی اختصاص یافت. در ابتدا، او قصه «ما را سفری فتاد بی‌ما» را خواند که نثری بود شاعرانه و تأثیر گرفته از زبان نثر اهالی موج نو و اشعار شاعران «شعر دیگر». سپس «غروب شکوفه‌های هلو» داستان دیگری از مجابی توسط کاظم‌سادات اشکوری خوانده شد. قصه نخست متنی شعرگونه بود بر اساس زندگی شمس تبریزی و مولانا و قضایای پیرامون آن و قصه دوم درباره دو کودک با گربه‌ای ملوس در روستا کودکی نویسنده! پس از داستان خوانی، گپ و گفتی در این باره صورت گرفت.

 

پی نوشت 

۱. روزنامه رستاخیز، شماره ۲۱۸، دوشنبه، ۲۹ دی ۱۳۵۴، ص ۶. 

۲. همان، شماره ۲۴۲، دوشنبه، ۲۷ بهمن ۱۳۵۴، ص ۶.

۳. فصلنامه فرهنگ‌وزندگی (ویژه توسعه فرهنگی)، شماره ۲۴، زمستان ۱۳۵۵.

 

خرداد؛ سری چهارم کاریکاتورهای نشریه «ملانصرالدین» به نمایش درآمد و مجموعه‌ای بود از طرح‌ها و کاریکاتورهای روتر و شلینگ. از روز سه‌شنبه، بیست‌و‌پنجم، سری پنجم سیر کاریکاتور در ایران به نمایش آثار چاپ شده در روزنامه «آذربایجان»، «حشرات الارض» و «نسیم شمال» اختصاص یافت. روزنامه «آذربایجان» در اوایل ۱۳۲۵ هجری قمری در تبریز تاسیس و شروع به انتشار کرد. تصاویر این روزنامه به صورت چاپ سنگی بود و مطالب به دو زبان فارسی و ترکی در می‌آمد. محور آن انتقادی و فکاهی بود و یک سال پس از انتشار روزنامه «ملانصرالدین»؛ در تبریز به صورت هفتگی منتشر می‌شد. «حشرات‌الارض» نیز پس از توقیف «آذربایجان» توسط مدیر آن حاج میرزا بلوری تاسیس شده بود. «نسیم شمال» نیز چند ماه پس از انتشار روزنامه «آذربایجان» در شهر رشت توسط سید اشرف قزوینی برپا شده بود. فرزاد بهوند در یادداشت دقیقی با عنوان «کاریکاتورهای ملانصرالدین، متاثر از نقاشی قهوه‌خانه‌ای» درباره این نمایش نوشت: «ملانصرالدین بیشتر از همه در افکار و اعمال مشروطه‌خواهان موثر بود و پدیدار شدن ده‌ها روزنامه و دنبال کردن هدف «ملانصرالدین» به روشنی این مطلب را روشن می‌سازد که چه طور توافق بیشتر از اندازه آن‌ها با ماهیت کلی «ملانصرالدین»، آن‌ها را تحت نفوذ این روزنامه قرار می‌دهد ... کاریکاتورهای آذربایجان تحت تأثیر سوژه‌های ملانصرالدین طراحی می‌شود و از لحاظ تکنیک اثر، قابل مقایسه با کاریکاتورهای شلینگ یا روتر نیست. کاریکاتورهای روزنامه آذربایجان، علاوه بر سودجویی از خصوصیات طراحی این دو کاریکاتوریست، تاثیری نیز از نقاشی‌های قهوه‌خانه‌ای می‌گیرند. آن‌ها در بازآفرینی صحنه‌هایی از اجتماع سعی دارند مانند «ملانصرالدین» به گونه‌ای رد عمیقی به محتوای اثر بدهند، ولی قالب تکنیکی ضعیف آثار امکان زیادی به تأثیر سوژه‌های آن نمی‌دهد و فقط این صمیمیت کلی این آثار، که سعی دارد در توجیه توضیحات زیر اثر نقش روشن‌کننده و راحتی برای خواننده و بیننده ایجاد نماید، دوست داشتنی است... چهره‌های حیوانات مختلف سمبل دیگری است که «حشرات الارض» به خود اختصاص داده و شخصیت هر فردی را با دگرگون ساختن چهره‌اش به جانوری، باز آفرینی می‌کند. آثار به روال «ملانصرالدین» و «آذربایجان»، روی سنگ طرح و رنگی چاپ می‌شود. تلفیق چهره و بدن حیوان و انسان، مجتمع ساختن فرم‌های کلی اجزای اثر و بزرگ و کوچک کردن چهره‌ها، به منظور نشان دادن و اهمیت دادن بیشتر یا کمتر و تلفیق مطلب با تصویر در قالب یک اثر و سعی در داستان‌سرایی کلی، تأثیر نقاشی قهوه‌خانه‌ای را به مراتب بیشتر از تصاویر «آذربایجان» نشان می‌دهد؛ و گویا طراح و نقاش این آثار قبلا پرده‌های مذهبی برای پرده‌خوان‌ها تصویر می‌کرده است ... روزنامه «نسیم شمال» جبهه دیگری است که هفت ماه پس از انتشار روزنامه «آذربایجان» در رشت شروع به فعالیت می‌نماید و عمری طولانی دارد (سی سال) ... این روزنامه شدیدا تحت تأثیر روزنامه «ملانصرالدین» است و به سادگی می‌توان دید که اشعار و مضامین اکثر آن‌ها از ملانصرالدین گرفته شده ... البته هیچ یک از تعابیر، الزاما معنای کاملی از آنچه روی داده و به وسیله تصویر یا مطلب در این سه روزنامه ضبط گردیده نیست و اصولا برخی از وقایع آن زمان، ادامه یافته و به زمان ما راه یافته، اما به نحوی روشن نقش روزنامه‌ها را در آن زمان در شروع بیداری مردم به خاطر می‌آورد». 

تیر؛ ادامه نمایش ماه گذشته بود. سپس «ششمین نمایشگاه سیر کاریکاتور در ایران» از روز سی‌ام به آثار چاپ شده در روزنامه «حشرات‌الارض» اختصاص یافت. 

مرداد؛ در «هفتمین نمایشگاه سیر کاریکاتور در ایران»، آثار چاپ شده در روزنامه «زنبور» و منتخبی از شش نمایشگاه گذشته به تماشا درآمد. 

شهریور؛ بهترین کاریکاتورهای نشریه «ناهید» به دیوار رفت. 

مهر؛ در ادامه سیر کاریکاتور در ایران، آثار چاپ شده در «باباشمل» و مجموعه‌ای از کاریکاتورهای روح‌الله داوری در نمایش بود. روح‌الله داوری از قدیمی‌ترین کاریکاتوریست‌های ایران و نشریه «باباشمل» بود. او، که در ۱۲۹۸ به دنیا آمده بود، از بیست سالگی و در ۱۳۱۸ کاریکاتور را شروع کرد. در زمان سردبیری احمد دهقان در هفته‌نامه «تهران مصور‌» (در ۱۳۲۲) به آن مجله رفت و از آنجا با نشریاتی چون «اطلاعات»، «حاجی بابا»، «امید ایران» و «کلثوم ننه» فعالیت خود را ادامه داد. او در ادامه ذهنیت مجله «ملانصرالدین» و تحت تاثیر روتر و شلینگ کار می‌کرد. ابتکار شعر مصور، معمای مصور و کشیدن اشیا به صورت شخصیت‌های روز اولین بار در ایران توسط این کاریکاتوریست در مطبوعات معمول شد. 

آبان؛ از یکم برای پانزده روز، به مناسبت نهمین جشن فرهنگ‌وهنر، دو نمایش از نقاشی کودکان با همکاری «انجمن ملی حمایت از کودکان» برپا شد. در پوستری چاپ شده به همین مناسبت در مجله «تلاش» نوشته شده بود: «این یک توصیه نه، دستور نه، بلکه یک خواهش است که هر وقت نمایشگاهی از کارهای بچه‌ها تشکیل می‌شود، هر طور شده وقتی ایجاد کنید و کار بچه‌ها را ببینید؛ کارهای پاک و صمیمانه و بی‌ادعای آن‌ها را که نشان‌دهنده دنیای رنگی و شلوغ و پرهیجان و معصومانه آن‌هاست و به مناسبت جشن فرهنگ‌وهنر، دو نمایشگاه از این قبیل با همکاری انجمن ملی حمایت کودکان و تالار نقش بر پا شد... و شایسته هزار آفرین خالصانه ... هم برای بچه‌ها - که اسم هیچ کدام را به یاد نسپردیم! - و هم برای ترتیب‌دهندگان نمایشگاه‌ها ... ایضا». 

نمایشگاه بچه ها را ببینید و حظ کنید گالری تالار نقش

در این ماه نمایش‌نامه «در اندرون من خسته دل»، به نویسندگی و کارگردانی پرویز بشردوست و بازی احمد نیک‌آذر و پرویز بشردوست، در فضای گالری اجرا شد. روزهای بیست‌ویکم، بیست‌وچهارم و بیست‌وهفتم نیز شب‌های شعری با اجرای قطعات موسیقی ملی بود. تمام مدت این ماه به مناسبت جشن فرهنگ‌وهنر مجموعه کاریکاتور فکاهی در نمایش بود. 

آذر؛ هفته اول، ادامه نمایشگاه روزنامه‌های فکاهی بود. سپس از روز پانزدهم، شصت تابلو از هانیبال الخاص به نمایش درآمد. خبرگزاری‌ها اعلام کردند همچون روال نمایش‌های دیگر الخاص، یک تابلو در حضور دیگران کار خواهد شد و شاگرد خلف او، بهرام دبیری شیرازی، نیز در کنار آثار الخاص، آثاری به نمایش در خواهد آورد. 

از شروع امسال، گالری، پیوسته و بدون تعطیلی کاریکاتور نشان داده بود و این اولین نمایش نقاشی در این سال بود. آیدین آغداشلو در مطلبی با عنوان «اثر می‌تواند «مکتب» خود را انکار کند»، درباره الخاص و نمایشگاه او نوشت: «... این بار در نمایشگاه تالار نقش، طرح‌های کوچولوی مدادی‌اش را به نمایش گذاشته و تعدادی هم از نقاشی‌های آبرنگ آبی رنگش را. چند‌تایی طرح رنگین شده از پرندگان دارد، با توضیحاتی در ذیل‌شان، که قدری زیادی تعمدی به نظر می‌رسند و انگار می‌خواهند دنباله سادگی و فوریت روش ثبت طبیعت کسانی چون دورر یا منصور هندی را ادامه دهند و تقلید کنند. اما حتی اگر این روش، منسوخ هم نشده باشد، الخاص همچنان از آن دسته نقاشان نیست. اما در طراحی‌های اندام برهنه زنان و ترکیب گروه‌های انسانی، الخاص - معذورم اگر این را می‌گویم - در این کارها، طراح چیره دستی به نظر نمی‌آید و بیشتر گمان می‌رود که قصد تفنن دارد تا تمرین و تجربه و حاصل گرفتن و به نتیجه رسیدن. بسیاری از سرها، با تن‌ها نمی‌خوانند و به روش‌های فنی ناسازگار منجر می‌شوند: منحنی‌های ساده اندام‌ها - که اغلب خوب حرکت می‌کنند و می‌گردند - وقتی به سر و صورت می‌رسند، چنان ساده و خلاصه می‌شوند که به کاریکاتور منتهی می‌شوند ... اما جز این‌ها، طرح‌های آبی رنگی هم بودند که جذاب و درخشان می‌نمودند. بیشتر با قوتی گرافیستی که به ایلوستراسیون‌های ساخته شده برای قصه‌ها می‌ماندند: با دورگیری سیاه مرکبی و زمینه آبی (تازه شمایل‌ها همیشه مگر جز ایلوستراسیون‌هایی برای قصه‌ها و حادثه‌های مذهبی‌اند؟). در این‌ها شکل اصلی، اندام ساده شده انسانی بود که فضای درونش را آدمک‌های مأنوس و همیشگی الخاص پر می‌کرد».

همین ماه، در ادامه همکاری‌های تالار نقش با گالری‌تخت جمشید، آثار نقاشی هوشنگ پیمانی، پرویز حبیب‌پور و نامی پتگر تماشا شد. 

دی؛ در ادامه بررسی «پنجاه سال کاریکاتور در ایران»، دو نمایش از طرح‌های هجایی و کاریکاتورهای مطبوعاتی کامبیز درم‌بخش در دو هفته به نمایش درآمد. درم‌بخش در ترتیب این نمایشگاه، نقشی نداشت و دست اندرکاران گالری در ادامه بررسی‌های خود این مجموعه را به نمایش درآورده بودند.

بهمن؛ از دوم برای پانزده روز نمایش دوم درم‌بخش بود که آثار چاپ شده در مطبوعات و منتخبی از طرح‌های هجایی او را در بر می‌گرفت. 

از هجدهم آثار احمد سخاورز (زاده ۲۷ اسفند ۱۳۲۳) بود. او، که لیسانس ادبیات انگلیسی داشت، هفده سال بود که در مطبوعات پایتخت طرح‌هایی منتشر می‌کرد و این مجموعه با عنوان  «مروری بر شانزده سال کار سخاورز» به نمایش درآمد. 

اسفند؛ پایان این ماه، تالار نقش یکی از بهترین سال‌های گالری‌داری را در پایتخت گذراند. از فروردین، که شروع کرد، چهار نمایشگاه از آثار روتر و شلینگ نشان داد. سپس کاریکاتور در مجلات و روزنامه‌ها؛ یازده نمایش شد و در پی آن دو نمایش از کامبیز درم‌بخش، یک نمایش از سخاورز و نمایش دو نفره احمد عربانی و احمد عبدالهی‌نیا پایانی بود بر تلاش خستگی‌ناپذیر و بدون تعطیلی عوامل آن.

 

پی نوشت

روزنامه کیهان، چهارشنبه ۹ تیر ۱۳۵۵، شماره ۹۹۰۲، ص۱۰. 

روزنامه رستاخیز، شماره ۵۰۹، سه شنبه 14 دی ۲۵۳۵، ص ۷.

 

مسعود مهرابی درباره این نمایش نوشت: «... آنچه احمد عربانی خلق کرده است، در واقع نمودی است از شمایل‌های جامعه‌ای متعارف، که به صورت کاریکاتور ترجمه شده‌اند کاریکاتورهایی که با اختیار گرفتن رنگ، بازتابی زیبا پیدا کرده‌اند. عربانی بسیار جالب، به جا و با سبکی نو و خاص خود از رنگ بهره برده است ... در طرح‌های او ملایمت خطوط موجب این پندار است که او به خط‌های آفریننده محیط انسان، بیش از خود انسان پرداخته است. این در چند پرتره‌ای که او در این نمایشگاه عرضه کرده است، به خوبی مشهود است، ولی از جهت دیگر، همین چهره‌ها حاکی از دست قوی او در چهره‌پردازی است. آدم‌های عربانی، انسان‌هایی هستند که تمامیت وجودشان در دنیایی دیگر‌گونه مطرح شده است؛ با همان افکار خاص خودشان دنیایی دیگر می‌سازند که انسان در آن به شیئی مانند است؛ شیئی که هر کس به عنوان یک وسیله مورد احتیاجش به آن می‌نگرد و در زمان بی‌نیازیش به دور افکنده می‌شود. انسان‌هایی که در قلمرو فرهنگ غنی بشری تهی دست‌اند و انسان‌هایی که برترند و سعی در این برتری دارند، و تمام پله‌ها را در پشت سرشان اره می‌کنند؛ چه مضحکه‌ای. احمد عبدالهی‌نیا در جمع دوستان کاریکاتوریست من از آن دسته معدود کارتونیست‌هایی است که، علاوه بر ادامه کار هنریش، کار امن و امان را در اداره رها نکرده و متکی بر «یک آب باریک دائم» زندگی می‌کند و با توجه به همین امر بود که بعد از دیدن کارهای عرضه شده امسالش در تالار نقش به هیچ‌وجه تعجب زده نشدم، همان طرز تفکر، همان روش قلمی و حتی معدودی از کارهای سال پیش او، هیچ کدام‌شان. برای ترسیم طرح‌های نجیب‌تر، مسلط‌تر، قادر‌تر و به همین میزان داشتن آگاهی و تعقل اجتماعی و به اندازه تمام این‌ها آزادی تفکر، باید تمام «محدودیت‌ها» را به دور ریخت. کاریکاتورها و طرح گونه‌هایی که از او در این نمایشگاه می‌بینیم، به هیچ وجه صریح و شگفتی بارتر از طرح‌های پیشتر او نیستند. زندگی هنری عبدالهی‌نیا از پس این کارها نمایش‌دهنده طی طریق در خط سیری دوار است ...»

در این ماه با همکاری مجله «نگین» چند شب شعر در گالری برگزار شد. عصر روز پنجم، عظیم خلیلی و فاروق امیری شعرخوانی کردند. شب شعری نیز در بیست‌وششم برای نصرت رحمانی برقرار گردید که در این شب، کاریکاتورهای نمایش داده شده در گالری را نیز در خلال شعرخوانی نقد کرد. او پنج شعر از کتاب‌هایش خواند و پس از او جلال سرفراز حدود بیست شعر برای مخاطبان خواند. غزل‌هایی نیز در پایان از حسین منزوی شنیده شد. کبری سعیدی (شهرزاد) نیز در این ماه، شب شعری داشت و در آن بیست شعر از کتاب‌های خود خواند. انتقادات شدیدی از طرف تماشاچیان بر او و شعرش شد، آنچنان که قرار شد پس از این در هر شب شعری، از طرف گالری برای تماشاچیان، کارت تهیه شود. فاروق امیری و علی کوچنانی در شب شعر شهرزاد، در میان سر و صدای معترضین به کبری سعیدی، اشعاری خواندند. 

اسماعیل خویی نیز در هفته آخر این ماه در این گالری شعرخوانی کرد. در این سال از پانزدهم تا سی‌ام آبان، به مناسبت جشن فرهنگ‌وهنر، این گالری در تالار تخت‌جمشید مجموعه‌ای از تابلوهای خود را در نمایش آثار کودکان به تماشا گذاشت.

۱۳۵۶؛ فروردین؛ قرار شد از این سال هر پنج‌شنبه شب‌شعر و قصه‌خوانی برگزار گردد. در این سال جهت بررسی و شناخت آثار طراحان ایران، دست اندرکاران گالری، مجموعه نمایش‌هایی با عنوان «فصل طراحان ایران» برگزار کردند. نمایشگاه اول به طراحی‌های کیومرث کیاست، طراح تبریزی، اختصاص داشت. از روز هفدهم برگزار گردید. او، که از نوجوانی تجربیاتی در چاپخانه پدر اندوخته بود، در این نمایش بیست‌ونه سال داشت و طراحی برای مطبوعات را از سال‌ها پیش و با مجله «فردوسی» شروع کرده بود. مضمون بیشتر آثار این نمایشگاه، پیرامون قیام تبریز و قهرمانان آن دیار بود. او که دانشجوی دانشکده الکترونیک تبریز بود، در این سال با مجله «نگین» نیز همکاری می‌کرد. 

اردیبهشت؛ از روز سوم، در ادامه «بررسی و شناخت آثار طراحان ایران»، مجموعه‌ای از طراحی‌های علیرضا ظریف از آبادان تماشا شد. کلیه این مجموعه به صورت رنگی بود و فضایی وهمی داشت. 

از سی‌ویکم، در ادامه «بررسی و شناخت آثار طراحان ایران»، به آثار جمشید کریمی، طراح شیرازی، پرداخته شد. او پیشتر از این در همین گالری، گالری وصال و گالری دریسی شیراز، آثاری به نمایش گذاشته بود. اهمیت این نمایش اما این بود که مخاطبان آثار او برای نخستین بار طرح‌های رنگی‌اش را می‌دیدند. 

خرداد؛ ادامه آثار کریمی بود. 

تیر؛ آثاری از لیتوگرافی نقاشان معاصر اروپایی و آمریکایی تماشا شد. 

مرداد؛ ادامه لیتوگرافی نقاشان معاصر اروپا و آمریکا بود.

مهر؛ با همکاری احمد سخاورز از شانزدهم برای دو هفته جهت شناخت و بررسی «کاریکاتورهای روزنامه‌ای» آثاری از «رانان» و «لارى» دیده شد. این، زیرمجموعه «بررسی مردمی‌ترین هنر معاصر (کاریکاتورهای روزنامه‌ای) و مشهور دنیا» بود. 

آبان؛ مجموعه‌ای از نقاشی و مجسمه کودکان مربوط به دختران و پسران کانون‌های تربیتی شهرداری پایتخت در این ماه به نمایش درآمد. مسعود مهرابی، که در ۱۳۵۴ در همین گالری، نمایشی از آثار خود را نشان داده بود، مجموعه تازه‌ای از آثارش را ارائه کرد. روزنامه «رستاخیز» درباره این نمایشگاه نوشت: «با نظری به آثار او این نکته را در می‌یابیم که آدم‌های مهرابی با بینی‌های بزرگ و چشمانی کوچک با ما به گفت‌و‌گو می‌نشینند. آن‌ها جمجمه‌ای بزرگ و مربع‌وار، با لبانی گوشت‌آلود دارند که همیشه در حالتی فکورانه و لبخندی نه چندان محسوس به محیط خود می‌نگرند. وحشت از ماشین‌زدگی را می‌توان به وضوح در طرح‌های او دید. شاید بدین جهت باشد که محل وقوع بیشتر آثار او در طبیعتی عاری از ماشین ارائه می‌شوند. آدم‌های طرح‌های مهرابی را می‌توان به دو دسته متمایز تقسیم کرد؛ اول، «ضرورت»؛ و دوم، «فرادستان». این دو شخصیت همیشه در آثار او در یک کشاکش هستند و از همین اینجاست که دیالکتیک در آثار او شکل می‌گیرد. طبیعت، در دنیای مهرابی در غالب اوقات به یک رشته کوه کم‌ارتفاع و چند گیاه کم‌برگ منحصر می‌شود. سبک آثار مهرابی با گرایش به سوی سمبولیک شدید، در همسایگی سوررئالیست، قرار دارد».

آذر؛ در ادامه شناخت «کاریکاتورهای روزنامه‌ای جهان»، در دومین سری این مجموعه، کارهای هربرت بلاک، تراک، اولیفانت و لواین دیده شد. 

دی؛ مجموعه کاریکاتوریست‌های ترکیه بر دیوار گالری بود که آثار عکاسی مسعود بی‌نیاز به تماشا در آمد. عنوان این مجموعه، «کار روستایی» بود و از ششم برای یک هفته وقت دیدن داشت. از پانزدهم نیز آثار طراحی و نقاشی محمد زرین برای دو هفته به نمایش درآمد. 

بهمن؛ ادامه نمایش کاریکاتوریست‌های ترکیه بود. مهم‌ترین حادثه این سال گالری، نمایش آثار نصرت‌الله مسلمیان (زاده ۱۳۳۰ سلماس) بود. با این که از روز سیزدهم برای دو هفته قرار تماشا داشت، چهل‌ و‌ پنج روز به طول انجامید؛ و به گزارش روزنامه‌ها بیش از ده هزار نفر از این نمایش دیدن کردند.

اسفند؛ پس از نمایش مسلمیان؛ آثار گروهی رئالیست‌ها به دیوار رفت. سپس رضا بصیری کپی‌هایی از نقش‌ونگار سنگ قبرهای یکی از روستاهای اطراف قزوین را به نمایش گذاشت. او با استفاده از مداد سیاه‌کننده، نوشته و نقش‌های سنگ قبر را روی کاغذهای نازک پیاده کرده بود. عنوان مجموعه «معرفی مردگان امامزاده» بود. 

در این ماه مجموعه‌ای از عکس های پیروز (بهروز؟!) رشاد نیز به نمایش درآمد که عکاس آماتور گیلانی، چهره‌هایی از مردم روستایی مناطق شمال و جنوب را تصویر کرده بود. 

در این سال پلاک گالری به شماره ۸۸۵ تغییر یافت و از نظر اجرای شب‌شعر و قصه از پربار‌ترین دوران آن بود.

۱۳۵۷؛ فروردین؛ از روز نوزدهم برای یک هفته نمایش «هنر کنده‌کاری و حجاری آشور» بود. و یک برنامه جنبی به مناسبت سالروز مرگ صادق هدایت از آثار طراحی - نقاشی جواد علیزاده برقرار شد. نمایش اول، عکس‌هایی بود از اسطوره و طبیعت در هنر آشوری‌ها و نمایش دوم جواد علیزاده از «بوف کور» هدایت، طرح‌هایی نقش کرده بود. علیزاده که ۱۳۳۱ در اردبیل متولد شده بود از ۱۳۴۷ شروع به کار مطبوعاتی کرد. او در این سال در اولین نمایش گروه هنرمندان طنز ترسیمی در انجمن ایران و آمریکا نیز شرکت کرده بود. 

اردیبهشت؛ همزمان دو نمایش از عکس‌های نادر مهربان و عباس میر‌مالک برای چهارده روز تماشا شد.

خرداد؛ پس از پایان یافتن وقت نمایش مهربان و میر‌مالک، مجموعه‌ای از عکاسی دانشجویان دانشگاه صنعتی آریامهر به دیوار رفت. این نخستین بار بود که این دانشجویان خارج از فضای دانشکده و در یک گالری نمایش آثار می‌گذاشت؛ در حدود صد قطعه عکس دیده شد. 

تیر؛ نگارخانه وصال شیراز از ۲۸ خرداد تا ۲۸ تیر مجموعه آثار دیده شده نصرت‌الله مسلمیان در گالری نقش تهران را در شهر شیراز نمایش داد. این مجموعه با همکاری گالری نقش بود. 

شهریور؛ یک نمایشگاه کتاب بر‌پا شد.

 

پی نوشت

۱. سیر مضحکه سیاه، روزنامه رستاخیز، شماره ۵۶۵، یکشنبه ۲۲ اسفند ۲۵۳۵، ص۶

۲. روزنامه رستاخیز، ۱۸ آبان ۲۵۳۶

 

در حال بارگذاری تصاویر loading
جهت استفاده از امکانات سایت ابتدا وارد شوید.
عضو گالری‌اینفو هستید؟ ورود به گالری اینفو
عضو گالری‌اینفو نیستید؟ ثبت نام در گالری اینفو
مشکلی به وجود آمده است
اثر از آرشیو شما حذف شد اثر به آرشیو شما اضافه شد هنرمند از آرشیو شما حذف شد هنرمند به آرشیو شما اضافه شد گالری از آرشیو شما حذف شد گالری به آرشیو شما اضافه شد نمایشگاه از آرشیو شما حذف شد نمایشگاه به آرشیو شما اضافه شد