مرداد ۱۳۹۱ شماره ۲۱۳
گالری تخت جمشید
داریوش کیارس
شهریور ۱۳۵۳، همزمان با گشایش هفتمین بازیهای آسیایی تهران، در محل ساختمان شماره ۳ وزارت فرهنگ و هنر در خیابان تخت جمشید (طالقانی کنونی)، نبش خیابان بندر پهلوی، جنب سینما پارامونت، این گالری با عنوان «نگارخانه تخت جمشید» تاسیس شد. در طول پنج سالی که برقرار بود، به ندرت نمایش انفرادی برگزار کرد؛ چرا که تأکید بر نمایشگاههای گروهی بود. بنا به قوانین، حداقل سه هنرمند باید در عرضه آثار خود همگام شوند تا بتوان در این گالری نمایشی برگزار کرد. به همین علت - از جنبه تعدد هنرمندان دیده شده - تخت جمشید در سالهایی که بود از نخستینها محسوب میشد. این گالری، دولتی و مدیریت مستقیمش با اداره کل آفرینشهای هنری و ادبی وزارت فرهنگ و هنر بود. با این حال، مدیریت داخلی آن - در سالهای ابتدایی - برعهده چنگیز شهوق (مجسمهساز) گذاشته شده بود و در سال ۱۳۵۶ توسط حمید ساهر سرپرستی میشد.
وقت دیدن این گالری، همچون اماکن دولتی، از صبح شروع میشد. ساعت دقیق آن نه تا دوازده و بعدازظهرها دو تا هشت بود. به علت فضای بزرگی که داشت، کمی بعد به چند سالن تقسیم شد. تالاری نیز جهت استفاده شب شعر و مناسبتهای دیگر قرار گرفت.
در طول سالها - علیرغم شلوغی – ماههایی نیز نمایشی برگزار نمیکرد. یکی دو سال آخر، چند فعالیت انجام شده در این گالری به همت دست اندرکاران گالری تالار نقش بود.
۱۳۵۳؛ شهریور، همزمان با گشایش هفتمین بازیهای آسیایی در تهران، مجموعهای با عنوان «نقاشان و مجسمهسازان معاصر» بود. حدود صدوپنجاه اثر از هفتادوچهار هنرمند نقاش، طراح و مجسمهساز دیده شد. کاتالوگی به همین مناسبت به اهتمام وزارت فرهنگ و هنر، اداره کل آفرینش هنری و ادبی و کمیته برگزاری هفتمین بازیهای آسیایی در این ماه چاپ و منتشر شد. طرح و تنظیم نمایشگاه بر عهده چنگیز شهوق بود. عکس آثار چاپ شده در کاتالوگ از احمد عالی و طرح و تنظیم پوستر و کاتالوگ توسط سیراک ملکنیان انجام گرفت. در مقدمه این کاتالوگ آمده بود: «هنر تجسمی ایران، اکنون در فاصله دو جریان شکل میگیرد؛ گرایشی به سوی دنیایی شدن دارد و تصمیمی برای ایرانی ماندن. پارهای از نقاشان ایرانی با تکیه بر سنتهای هنر بومی، در جست وجوی قالبی آشنا برآمدهاند؛ گروهی دیگر، که با دستاوردهای غرب بیگانه نبودهاند، نقاشی را از محدوده مرزها فراتر مینشانند و از میراث نقاشی جهان بهره مییابند و در کار بیان اندیشه خویش میکنند. بدینگونه است که نقاشی و پیکرهسازی ایران در جهتیابی فرهنگیاش، دوگانگی آشکاری دارد که هریک بر پایگاهی جدا استوار است. در این نمایشگاه این دوگانگی فرهنگی را عیان میبینیم. هنرهای تجسمی ایران هیچگاه از تاثیرات متقابل فرهنگی برکنار نمانده است. از مینیاتور، که حاصل التقاط شیوههای شرقی است، تا نقاشیهای معاصر، که ارمغان سفر نقاشان به دیار غرب است. تحول نقاشی معاصر، که از عهد صفوی آغاز شده بود، به کمالالملک پایان نیافت و تا جوانترین نقاش امروزی ادامه یافته است.
نقاشی در ایران هیچگاه چندان نیرومند نبوده که چون شعر یک هنر ملی و سنتی شمره شود؛ همواره در حاشیه شعر و ادب بالیده است و شکلپذیر تحولات ناپایدار بوده است. ورود باسمههای استادان نقاشی اروپا و کلاسهای تعلیم نقاشی قاجار نخستین راه برای گریز از مینیاتور کتابی و دیواری شمرده میشد. این شیوه، که در آغاز نوعی راه حل بود و نقاشان بزرگی چون صنیعالملک، محمودخان ملکالشعرا، مهدی و کمالالملک و دیگران را به واقعگرایی و طبیعتنگاری آشنا کرده بود، با گذشت زمان، در چند دهه پیش، دام راه نقاشان جوان شد. مجموعه آثار فرنگیان، دانشکدههایی که درس و مشقشان الگویی غربی داشت و نفوذ هنر غرب از طریق وسایل ارتباط جمعی، یکباره نقاش نوپای بومی را به دام «ایسم»های گوناگون انداخت که اگر در غرب پایگاهی اجتماعی و سیاسی و فلسفی داشت، اینجا تنها از تقلید و نوعی نوآوری سرچشمه میگرفت. نقاشان ایرانی در دو دهه اخیر - به جز معدودی که هنوز چشم بر مجموعهها و موزههای نقاشی و پیکره سازی و تحولات روزمره و ناپایدار دارند - از بیماری فرنگیمآبی شفا یافتهاند و به سرچشمههای هنر بومی بازگشتهاند.
نقاشی خط، مکتب سقاخانه، مینیاتورهای مدرن، سوررئالیسم وطنی، از جمله پناهگاههایی است که نقاشان بدان روی آوردهاند تا با وام گرفتن شکلهای سنتی معهود، یک نقاش معاصر ایرانی به شمار آیند، اما سنت به شکل منحصر و محدود نمیماند. آنچه که یک سنت را پایدار میکند، زندگی درونی آن است که در هر زمان به مقتضای شرایط شکل میگیرد، با دگرگون شدن شرایط، پوسته را میشکافد و همان نگرش و روحیه، قالبی دیگر میطلبد و شکلی تازه مییابد. بدین گونه است که نوآوری از بطن سنت نامیرا و مستمر میزاید و هر نوآوری ریشهدار در دوره بعد سنتی پایدار است. مکتب سقاخانه، که شکلهای سنتی آشنا را به وام میگیرد، میباید به جریان اندیشگی پایدار سنت هم توجه داشته باشد.
پیداست که نه بازسازی و رونویسی آثار هنرمندان غرب میتواند نقاشی معاصر را نجات بخشد، نه روآوردن به شکلهای سنتی و تکرار تجربههای مینیاتوریستهای عهد مغول و صفوی، ایرانی بودن و نقاش ایرانی ماندن نباید نگاه ما را بر فرهنگ دنیایی ببندد و نظری به جهان داشتن نمیشاید ما را از آنچه که فرهنگ ایرانی است غافل کند. بی آنکه مجذوب قطبهای هنر باشیم، در پی شناختن ارزشهای زندگی پیرامون خود باشیم و بدانیم راستای زندگی و حیات ما در این گوشه دنیا ناظر به کدامین چشم انداز است. هنرمندی در دوران ما میتواند به دور از وسوسههای تجاری و شهرتهای تازه اثری ارزشمند بیافریند که به خود، به فرهنگ و مردم خود، به جایی و عصری که در آن میزید، آگاه باشد، بدانها وفادار باشد، راه خود را روشن ببیند و دنبال گیرد. اگر در این نمایشگاه آثار چندی هست که عمیقا ایرانی است و در همه جای جهان ستایش برمیانگیزد، نه از بابت همانندی با کارهای سوتین و ماگریت است، نه به لحاظ همانندی با آثار رضا عباسی؛ این آثار به لطف تجربه و اندیشهای مستمر شکل گرفته که با فرهنگ خود بیگانه نیست و در هر فرهنگ بیگانه آشنا به نظر میرسد».
آثار این افراد در نمایش دیده شد: مهین نورماه (آیت اللهی)، حبیب آیت اللهی، احمد اسفندیاری، محمد احصایی (از کلکسیون گروه صنعتی بهشهر)، محمدمهدی انوشفر، ناصر اویسی، شهلا اربابی، بهمن بروجنی، رضا بانگیز، جمال بخشپور، رویین پاکباز، فرامرز پیلارام، کاووس پیروزی پهلوان، محمد پولادی، ناهید سالیانی، جعفر توتونچی، محمدعلی ترقیجاه، صادق تبریزی، محمدرضا جودت، قاسم حاجیزاده، منصوره حسینی، مهدی حسینی، حسن حاتمیآذر، ایران درودی، عبدالرضا دریابیگی، لیلی متیندفتری، کریم روحانی، محمد رادوند، مرتضی رازفر، رحیم روحانی، امینالله رضایی، جعفر روحبخش، سهراب سپهری (از کلکسیون گروه صنعتی بهشهر)، رامیز شهوق، چنگیز شهوق، تامیلا شاهینفر، ماری شایانس، شادزی (از کلکسیون گروه صنعتی بهشهر)، محمدحسن شیددل، علی اکبر صفائیان، بهجت صدر، نازی عطری (از کلکسیون گروه صنعتی بهشهر)، بهرام عالیوندی، بدری علائی، مسعود عربشاهی، آزیتا غفوری، فرشته غازیراد، ابراهیم فرجی، پرویز کلانتری، محمدعلی شیوایی (کاکو)، حسین کاظمی، طلیعه کامران، بهزاد گلپایگانی، سودابه گنجهای، مارکو گریگوریان، بهمن محصص، سیراک ملکنیان، حسین محجوبی، محمدعلی مددی (از کلکسیون گروه صنعتی بهشهر)، ویولت متحده، منصور قندریز، اصغر محمدی، رضا مافی، علیرضا منوری، فرشید ملکی، اسماعیل مرضائی، گیتی ناوران (نوین)، مرتضی رازفر (از کلکسیون گروه صنعتی بهشهر)، غلامحسین نامی، سوسن ورجاوند، سرکیس زاکاریان (واسپور)، محسن وزیریمقدم، حسین زندهرودی و گارنیک درهاکوپیان.
مهر؛ ادامه نمایش گروهی بود.
آبان؛ با همکاری اداره کل آفرینش هنری و ادبی و کمیته ملی هنرهای تجسمی وابسته به یونسکو، صدمین نمایش «تالار قندریز» به مناسبت جشن فرهنگ و هنر برقرار شد. مجموعهای بود از نقاشی، مجسمه، پوستر، طرح، کاریکاتور، مینیاتور و عکاسی. کاتالوگی بسیار شیک و در قطع یک کتاب رقعی درآمد که به صورت بسته بود و در آن، اثر هنرمند به صورت کارت پستال درآمده و پشت هرکارت نام هنرمند و نوع اثر به زبان انگلیسی و فارسی نوشته شده بود. در برگزاری این نمایش، گالری قندریز (تالار ایران) از کمک مادی وزارت فرهنگ و هنر و همکاری گالری سیحون و گالری مس برخوردار بود.
در مقدمهای، که اهالی تالار ایران بر این مجموعه نوشته بودند، ذکر شده بود: «طی این ده سال، فعالیت گردانندگان تالار، در سه جهت نمایش آثار هنرمندان جوان ایرانی، شناساندن جنبههای مختلف هنرهای تجسمی و انتشار کتابهای هنری، دنبال شده است ... ولی این کافی نبوده و نیست. امروزه گردانندگان تالار قندریز به مسأله هنر از دید گستردهتری مینگرند. تجربیات چندساله، این ثمره فکری را به بار آورده که هنرمند بودن به تنهایی کافی نیست، بلکه به عنوان هنرمند در ساختن جامعه مؤثر واقع شدن اهمیت دارد. کارهایی که تاکنون توسط این تالار و سایر گالریها و مراکز هنری انجام شده، اکثرا دارای جنبه محدود و در حاشیه نیازهای کنونی جامعه ما قرار داشته است. امروزه جامعه ما وضعیت خاصی دارد. در تمام شئون آنچه در زمینه اقتصادی و اجتماعی و چه در زمینه فرهنگی به سوی تحول گام برمیدارد و در این تحول به کار جمعی نیاز هست و هنرمند نه تنها با فعالیت فردی خویش بلکه در قلمرو یک کوشش جمعی میبایستی با سایر گروههای اجتماعی همگام باشد ... در این نمایش این افراد حضور داشتند: اصغر محمدی، معصومه سیحون، منصور قندریز، سهراب سپهری، غلامحسین نامی، مسعود عربشاهی، سیراک ملکنیان، ایران درودی، تامیلا شاهینفر، رامیز شهوق، کامبیز قدسی، قاسم حاجیزاده، طلیعه کامران، پرویز کلانتری، محمد احصایی، محمدابراهیم جعفری، علیاصغر معصومی، فرامرز پیلارام، پروانه اعتمادی، جواد حمیدی، عبدالکریم روحانی، شهلا اربابی، حبیباله آیتالهی، منصوره حسینی، علیرضا اسپهبد، رحیم ناژفر، محمدعلی ترقیجاه، فرشید ملکی، مریم زندی، سودابه گنجهای، مارکو گریگوریان، علی خسروی، رحیم روحانی، رامونا داربین، نصرالله افجهای، منوچهر صفرزاده (مش صفر)، سیروس مالک، محمدرضا جودت، عربعلی شروه، میرعبدالرضا دریابیگی، علی اصغر محتاج، ویولت متحده، ابراهیم مقبلی، فرشته غازیراد، خلیل توللی، ژاله پورهنگ، سرکیس زاکاریان (واسپور)، محمد شیشهگران، ناصر درخشانی، رویین پاکباز، علیاکبر صفائیان، مینا وثوقی، حسین رسائل، مهدی حسینی، علیرضا منوری، جمال بخشپور، علیاکبر ابراهیمینژاد، اردشیر تاکستانی، جلالی سوسنآبادی، رضا فضایلی، کاظم رضوانیان، مهین نورماه (آیت اللهی)، منصوری برکشلو، پاینده شاهنده، عباس حجتپناه، کامبیز درمبخش، مصطفی رمضانی، مرتضی ممیز، رضا بانگیز، حسن فوزی تهرانی، على آذرگین، گارنیک درهاکوپیان، بهمن جلالی، احمد علیزاده، احمد عالی، قباد شیوا، هادی شفائیه و ابراهیم هاشمی.
بهمن؛ از روز پنجم نمایش آثار نقاشان معاصر رومانی برای ده روز برقرار بود. سپس از بیست و ششم مروری بر آثار محسن وزیری مقدم (از ۱۳۳۱ تا ۱۳۵۳) دیده شد. این مجموعه به اهتمام وزارت فرهنگ و هنر، اداره کل آفرینش هنری و ادبی بود و کاتالوگی (به شکل کتاب) به همین مناسبت چاپخش شد. وزیری در صفحه نخست نوشته بود: «اگر «هنرمند» راه دشوار رسیدن به معنویت را نپیماید و «هنر» را به سطح آرمانهای آن گروه، که فقط به پروراندن جسم خود میاندیشند، تنزل دهد، اثر او به تفالهای میماند که خواه ناخواه مصرف کنندهای درخور ماهیتش پیدا میکند. چنین اثری (هرچقدر هم در زمان خود معتبر) - هرگز - پژواک راستین نخواهد یافت و در تاریخ هنر جهان جز به عنوان ابزار انحطاط از آن یاد نخواهد شد».
یادداشتهایی از جنتیلونی (استاد آکادمی هنرهای زیبای ژم)، جولیو کارلو آرگان (استاد کرسی تاریخ هنر دانشگاه رُم)، پروفسور ماریو بوسالی و دکتر محمدامین میرفندرسکی در کنار بریده روزنامههای ایتالیایی درباره وزیری این کتاب را مرتب میکرد. طرح و تنظیم کاتالوگ و آفیش نمایشگاه از قباد شیوا، عکس از مجسمه (پردیس)ها از حمید فهیمیان بود و در چاپخانه سپهر چاپ شده بود. عکس چهره وزیریمقدم را در این کاتالوگ، بهمن جلالی گرفته بود. در یادداشت دیگری، وزیری به شرح تاریخچه آثار و مسیر طی کرده در طول سالهایش پرداخته بود.
مجموعه را نقاشیهای شنی، نقش برجستههای فلزی، مجسمههای چوبی مفصلی، طرح و نقاشی تصویری تشکیل میداد. علیاصغر محتاج به بهانه این نمایشگاه با وزیریمقدم گفتوگویی انجام داد که در مجله تماشا، شماره ۲۰۰، چاپ شد. او در آن گفته بود: «تلاش من مبنای فلسفی دارد نه مبنای استتیک (زیبایی شناسی). شروع کار من در نقاشی با یک نوع تفکر انتزاعی بوده است. بدین شکل که زبانی پیدا کنم مجرد برای تجسم دادن به اندیشههای خودم. در نقاشی به دنبال آن نیستم که قصه یا حادثهای را بیان کنم. بلکه در جستوجوی شکلی از بیان هستم که خودش به خودی خود گویا باشد. مثل زبان موسیقی ناب که به خاطر اصالت صدا و ترکیب صوت میتواند زبانی باشد خاص. در این راه یک نقاش، علاوه بر اینکه دائما کار میکند (یعنی جستوجو میکند)، باید ذهنش نیز آمادگی کامل را داشته باشد تا یک لحظه را دریابد. مخالف چنین روشی آن میشود که ما به یک طرز فکر معتقد شویم و در جهت آن حرکت کنیم، در نتیجه سالها یک مسئله را تکرار کنیم».
اسفند؛ ادامه نمایش آثار محسن وزیریمقدم بود.
۱۳۵۴ فروردین، از سیام «گروه آزاد نقاشان و مجسمهسازان»، سومین نمایش خود را با عنوان «آبی» برگزار کردند. به اهتمام وزارت فرهنگ و هنر و با همکاری ملی هنرهای تجسمی یونسکو شکل گرفت و تا بیستم اردیبهشت در تماشا بود. این گروه متشکل بود از فرامرز پیلارام، عبدالرضا دریابیگی، مسعود عربشاهی، مارکو گریگوریان، سیراک ملکنیان، مرتضی ممیز و غلامحسین نامی، این بار به عنوان مهمان منیر فرمانفرمائیان، بهمن بروجنی، محمد احصایی و چنگیز شهوق نیز به گروه ملحق شده بودند. نخستین بازتاب این گروه، پاییز سال گذشته در نمایشگاه بینالمللی هنری تهران، و دومین؛ یک نمایش کوتاه مدت و نیمه خصوصی در گالری مس (اسفند ۱۳۵۳) بود. اعضای گروه و مهمانان، آثاری با زمینه غالب رنگ آبی به نمایش گذاشته بودند. این مجموعه ندای دیگری از صدای این افراد بود: مرتضی ممیز، برای دیدن کولاژی که ساخته بود و عنوان «مسیح گرفتار» را داشت، میبایست پردههایی را پس زد تا تماشاگر، چند شاخه خشک شده گل ببیند. مارکو گریگوریان با قرار دادن یک غربال معمولی روی پایه، مجسمه ساخته بود. غلامحسین نامی تودهای اسفنج را با ریسمان بسته بود و تغییر شکل به آن داده و بر سطح تابلو گذاشته بود. پیلارام یک مجسمه سرتاسری بلند چوبی از حروف و خطاطی فارسی ساخته بود. شهوق سرامیک دیواری کار کرده بود. غیرطبیعی بودن آثار سبب گردید تا توسط مقامات وزارت فرهنگ و هنر و مسئولان گالری، دو کار از ممیز و گریگوریان از نمایش عمومی حذف شود.
اردیبهشت؛ پس از نمایش گروه آبی، از بیست و هشتم آثار لیتوگرافی نقاشان مجارستان تماشا شد و تا اوایل خرداد وقت دیدن داشت.
خرداد؛ از بیستوچهارم کارهای گرافیکی ابراهیم احراری، که مجموعهای از مونوگرافی، لیتوگرافی، سیلکاسکرین، حکاکی، طراحی و اپ آرت بود، تماشا شد. او، که زاده ۱۳۱۷ رضائیه بود، در دانشکده دولتی هنرهای تجسمی برلین آلمان به تحصیل گرافیک دیزاین پرداخته بود. از ۱۹۷۰ در نمایشگاههای متعدد برلین، هامبورگ، فرانکفورت، پاریس، آمستردام، مونیخ و استانبول شرکت کرده بود. پیشتر از این، در تهران، در انجمن فرهنگی ایران و هلند، گالری زروان، انستیتو گوته و کاخ جوانان رضائیه نمایش داشت. کاتالوگی در بیست صفحه قطع خشتی در شب افتتاحیه چاپ و منتشر شد که در کنار عکس نمونههایی از آثار او، اطلاعاتی مختصر از مونوتایپ، لیتوگرافی، سریگرافی، حکاکی، طراحی و اُپ آرت نوشته شده بود؛ مثلا، در قسمت اُپ آرت آمده بود: «این نوع هنر تجسمی، که در زمانهای بسیار قدیم مورد استفاده قرار گرفته بود، از سال ۱۹۶۰ دوباره جان گرفت و توانست هنرمندان بسیاری را به خود جلب کند. البته یکی از علتهایش مخالف افراطی بودن سبک تاشیسموز میباشد. در این نوع هنر بیشتر سعی میشود که قاعده و قوانین علمی مورد استفاده قرار گیرد و با یک نظم حساب شده انجام گردد. این نوع هنر به هیچ وجه نمیتواند به خود اجازه دهد که تصادفات و احساسات آنی و لحظاتی درش رسوخ کند، بلکه همه چیز حساب و رعایت شده است. به خاطر همین این نوع هنر توانست در دنیای صنعتی هرچه زودتر جای خود را بگیرد. امروزه از این هنر در تکنیک مد، وسایل زندگی و غیره مورد استفاده قرار میگیرد. از هنرمندان معروفی که توانستند دوباره به این هنر جان بدهند میتوان آقای آلبرتس (که یکی از بنیانگذاران مدرسه هنری باوهاوس میباشد) و هنرمند مجارستانی که در پاریس زندگی میکند، وازارلی نام برد. یکی دیگر از استفادههایی که از این هنر در دنیای علم به کار رفته، اثبات خطای چشم در مسائل روانشناسی میباشد».
تیر؛ تا دهم ادامه نمایش ابراهیم احراری بود.
مرداد؛ از یکم نقاشی هنرآموزان هنرستان بهزاد و دیگر هنرستانهای پسران و دختران با مضمون شاهنامه بود. این مجموعه به مناسبت برگزاری جشنواره توس، پروژهی دیپلم هنرجویان بود و شصتوسه کار را در بر میگرفت. با توجه به اینکه این برنامه جزء برنامههای گالری نبود، بروشور و پوستری در این باره چاپ نشد.
شهریور؛ مجموعهای از آثار هنرمندان معاصر ایران تماشا شد و این افراد حضور داشتند: محمد پولادی، ابراهیم فرجی، حبیبالله آیتاللهی، ویولت متحده، مرتضی رازفر، علیاکبر صفائیان، رضا بانگیز، پرویز ورجاوند، فرشید ملکی، رضا مافی، ناصر اویسی، محمدابراهیم جعفری، محمدعلی شیوایی (کاکو)، اصغر محمدی، کاظم رضوانیان، بهزاد گلپایگانی، حسین کاظمی، رامیز شهوق، چنگیز شهوق، منصور قندریز، جلالی سوسنآبادی، امینالله رضایی، ناهید سالیانی و صدیقی.
مهر؛ ادامه نمایش گروهی بود.
آبان؛ از اول تا چهاردهم نمایش آثار کودکان و نوجوانان کشور از سوی انجمن ملی حمایت از کودکان بود و سیصد کار آبرنگ تماشا شد. این مجموعه از میان هزاران اثر رسیده از اول تیر تا آخر مرداد آن سال بود که به روابط عمومی انجمن ملی حمایت کودکان رسیده و انتخاب شده بود. سپس به مناسبت هشتمین جشن فرهنگ و هنر مجموعهای از صدوچهلوپنج اثر از چهل و چند هنرمند نقاش، مجسمهساز، طراح گرافیست و سرامیست از روز پانزدهم تماشا شد. به همین مناسبت مراسمی در گالری صورت گرفت، روز شانزدهم بحث و گفتوگو درباره هنرهای تجسمی بود. رویین پاکباز (استاد دانشگاه و مدیر نگارخانه قندریز) قرار بود دربارهی هنر ملی، هنر سنتی و هنر جهانی سخنرانی کند که به علت جمعیت اندک، پشت میکروفن قرار گرفت و پوزش خواست و قول داد در دیداری دیگر سخنرانی خواهد کرد.
کاتالوگی به همین مناسبت از آثار هنرمندان چاپ و منتشر شد که طرح و تنظیم نمایشگاه بر عهده چنگیز شهوق بود. عکسهای کاتالوگ را غلامحسین کاشانی گرفته بود و تنظیم برعهده قدسیه مهتدی بود. در این نمایش این افراد حضور داشتند: ابراهیم احراری، احمد ارشاد، فرنگیس آری، سرژ آواکیان، پری آلداود، احمد اسفندیاری، هما بنائی، ژاله پورهنگ، محمد پولادی، صادق تبریزی، منصوره حسینی، شاهرخ حب حیدر، ایران درودی، محمدرضا جوادی، منوچهر دودانگه، گارنیک درهاکوپیان، کاظم رضوانیان، ناهید سالیانی، چنگیز شهوق، عربعلی شروه، فریدون صدیق، محمود صنعتی، بدری علائی، آزیتا غفوری، بونس فیاض، ابراهیم فرجی، کامبیز قدسی، پرویز کلانتری، طلیعه کامران، اعظم کوشا (ایرج پور)، سودابه گنجهای، بهزاد گلپایگانی، بهروز موسوی، رضا مافی، حسین محجوبی و فریدون مام بیگی.
آذر و دی برای دوماه گالری تعطیل بود و نمایشی برگزار نکرد.
بهمن؛ پس از دو ماه و چندی تعطیلی، با نمایش گروهی بانوان شروع به کار کرد و هشتاد و چهار اثر هنری دیده شد. مجموعهای بود از نقاشی روی شیشه، طراحی، تندیسهای مرمرین، نقاشی رنگ روغن و چند مجسمه سفالین. پانزده هنرمند شرکت کننده این افراد بودند: ژاله پورهنگ (سه تابلو)، هما بنائی (چهار تابلو)، ناهید سالیانی (یک تندیس از سنگ مرمر)، بدری علایی (دوازده تابلو ویترای و نقاشی پشت شیشه)، هاسمیک نرسسیان (هشت تابلو)، پری آلداود (پنج مجسمه گلی)، گیزلا وارگاسینایی (شش تابلو). از آزیتا غفوری، صدیقه نیکپی، ویولت متحده، جمیله هاشمی، بهجت صدر، فرشته غازی راد، اعظم کوشا (ایرج پور) و فرنگیس آری نیز آثاری دیده میشد.
سپس مجموعهای از نقاشیخطهای محمدرضا جوادی به نمایش درآمد. او، که متولد قزوین بود، از نوزده سالگی به آمریکا رفت و در ایالت تنسی درس میخواند. مهر همین سال در گالری خانه آفتاب نمونههایی از آثارش دیده شده بود.
اسفند؛ از سیزدهم نمایشی با عنوان «سوررئالیستها» برگزار شد و تا بیست و هفتم وقت دیدن داشت. طرح و تنظیم نمایش بر عهده چنگیز شهوق بود و طراح و تنظیم کننده کاتالوگی که به این مناسبت چاپخش شد، قدسیه مهتدی بود. در مجموع، هشتادوپنج تابلو از محمود اقدسی، ایران درودی، صادق تبریزی، جمال بخشپور، کریم روحانی، رحیم روحانی، واحد خاکدان، امینالله رضایی، اسماعیل مرضائی و علیاکبر صفائیان دیده شد. منتقدین هنرهای تجسمی در این ایام نقدهایی بر این نمایش نوشتند و متفق بر این قول بودند که چرا عنوان «سوررئالیستها» بر این مجموعه قرار گرفته و آیا فقط همین چند نفر در این سالها در این ژانر کار کرده اند؟!
مخبر روزنامه رستاخیز (شماره ۲۶۷، چهارشنبه، ۲۷اسفند۱۳۵۴، صفحه۶) وقتی از صادق تبریزی، که با تابلوهای قهوهخانهای (خولیهایش) در این نمایش حضور داشت، پرسید «به چه جهتی کارهایتان در نمایشگاه سوررئالیست به نمایش گذاشته شده است؟!»، پاسخ داد «من ادعا ندارم که سوررئالیست هستم و با توجه به نقاشانی چون دالی و شاگال معتقدم که ما نقاش سوررئالیسم نداریم. نگارخانهها در اثر کمبود نقاش و برنامه مجبور هستند مثلا نقاش سوررئالیست به وجود بیاورند و از من نیز خواسته شد که تابلوها را در این نمایشگاه بگذارم. من اصولا راجع به سوررئالیست فکر نمیکنم».
۱۳۵۵؛ نیمه اول سال فعالیتی جدی در گالری صورت نگرفت؛ نمایشهای دولتی بود و یا - به گفتهی مدیر داخلی - بر گالری تحمیل میشد.
فروردین؛ قرار شد از طرف اداره کل آفرینش هنری و ادبی وزارت فرهنگ و هنر و با همکاری هفتهنامه «جوانان رستاخیز» آخر پنجشنبه هر ماه جلسات شعر در تالار گالری برگزار شود. نخستین شب شعرخوانی، عصر پنجشنبه، بیستوششم، برپا شد و در آن منوچهر آتشی، محمد نوعی، حبیبه نیک سیرتی، بهمن توسی، اسماعیل رها، فرانک هاشمی، محمدرضا حسن بیگی، بیرنگ کوهدامنی، کریم رجبزاده لنگرودی، جمشید ماضی پور و غلامحسین صارمی شعر خواندند.
اردیبهشت؛ مجموعهای از نقاشیهای دانش آموزان دبستان شماره ۲ هدف برقرار شد و تا خرداد وقت تماشا داشت. عصر پنجشنبه، سیام، دومین شب شعرخوانی جوانان در تالار گالری برپا گردید.
خرداد؛ سومین شب شعرخوانی در بعدازظهر روز بیست و هفتم جمعیت زیادی به گالری آورد. از شهرستانها یوسفعلی میرشکاک (دزفول)، هرمز علیپور (مسجدسلیمان)، حسین بیغم (رشت) و محمدرضا عبدالملکیان (ساوه) شعر خواندند. اشعاری نیز توسط محمدعلی بهمنی، فرانک هاشمی، شهرام دانش، قاسم چنگیزی رازی، ابوالفضل اکبری، رضا بنده خدا، هاشم دلخوشنواز، عباس یمینیشریف، محمدرضا حسن بیگی، حبیبه نیک سیرتی، افشین شاهرودی، کریم رجبزاده، ماهدخت مخبر، منوچهر نوریزاده، امیر معزی، یعقوب یاوری، على غضنفری، سهراب خدابخشی، مسعود صفری و مرتضی فدایی خوانده شد. در وقت پایانی جلسه، به دعوت حضار، جواد مجابی پشت میکروفن رفت و درباره این شبهای شعر سخنانی گفت و سپس شعر بلند «بهرام» را خواند.
تیر؛ به مناسبت بزرگداشت آیین ملی پنجاهمین سال شاهنشاهی پهلوی، نمایشی از آثار دانشجویان انستیتو تربیت مربیان امور هنری وزارت آموزش و پرورش ترتیب داده شد. در واقع، این افراد مربیان پژوهشی شهرستانها بودند و هدفشان نه ارائه اثر هنری به عنوان هنرمند، بلکه نشان دادن ذوق هنری یک آموزگار بود.
«انستیتو تربیت مربیان امور هنری» در ۱۳۴۸ با همکاری وزارت فرهنگ و هنر و وزارت آموزش و پرورش تاسیس و هدف آن بود دانشجویانی در تهران آموزش هنری ببینند، سپس در کسوت معلم به شهرستانهای خود باز گردند و به آموزش محصلین بپردازند.
در این نمایشگاه سیوسه پوستر، پانزده نقاشی رنگ روغن، چهلوهفت طراحی تزئینی، بیستویک آفیش (در تکنیک گواش) و سیوسه مجسمه از کارهای انفرادی و دو نفره یا گروهی دانشجویان تماشا شد. از جمله شرکتکنندگان در این نمایش میتوان از محمود بیگدلی، نسرین دخت ارج، منیژه عصیا، هایده غلامی، اشرف علامه زاده، محمدعلی فضلی، اکبر علیزاده، فاطمه حیدری، صدیقه خراسانی و عبدالله قادری آذر، ... نام برد. طرح و تنظیم نمایشگاه بر عهده چنگیز شهوق بود و قدسیه مهتدی و مهناز سیار، طراح و تنظیم کاتالوگ و آفیش را عهدهدار بودند.
بعدازظهر روز سیویکم، چهارمین شب شعر رأس هشتونیم شروع شد. آغازگر این شب فرانک هاشمی بود. سپس این افراد شعر خواندند: منوچهر شکسته پر، اکبر اکسیر (از آستارا)، عادل فدایی، سیروس یزدانی (از کانادا)، فیروز ناپلئونی، علیرضا طبایی، محمدعلی بهمنی، محمد نوعی، عطار رضایی، ناصر قلعهوند و محمدرضا حسن بیگی.
مرداد؛ بعدازظهر روز بیستوهشتم پنجمین شب شعر برگزار شد و در آن عباس صادقی پدرام، ناصر قلعهوند، مهرداد علوی (از قزوین)، الیاس صفیحی (از قزوین)، فیروز ناپلئونی (از شیراز)، اکبر اکسیر (از آستارا)، حسین آهی، مرتضی فدایی و عباس کیمنش شعر خواندند.
شهریور؛ از سیزدهم مجموعهای با عنوان «مروری بر فعالیتهای نگارخانه از ۲۵۳۳ تا ۲۵۳۵» بود. و گزیده آثاری که در دو سال گذشته در گالری دیده شده بود، تماشا شد.
در ششمین شب شعر جوانان، بالغ بر دویست مهمان شرکت کرده بود و برنامهگردانی آن شبها برعهده جمشید مهرپویا بود. او نخستین شاعری بود که در آن شب شعر خواند. سپس عباس صادقی (پدرام) از مشهد، مهرداد علوی از قزوین، میر احمد فخری نژاد (شیون فومنی) از رشت، آریا آریاپور از مسجدسلیمان، حسین کاشانیراد از گرگان، فیروز ناپلئونی از شیراز، الیاس صنیعی از قزوین، ناصر عرفانیان و رضا دبیر از مشهد و محمد عزیزی، یاور همدانی، هوتن نجات، حبیبه نیک سیرتی، شهناز والیزاده، محمدرضا حسنبیگی، ناصر قلعهوند، مرتضی فدایی، رضا بنده خدا و عطار رضایی شعرخوانی کردند.
مهر؛ مجموعه ای گروهی بود و این افراد بودند: محمدمهدی انوشفر، هاسمیک نرسسیان، سرکیس زاکاریانس (واسپور)، ژازه تباتبایی، صادق تبریزی، بدری علائی، جمال بخش پور، گیزلا وارگاسینایی، ناهید سالیانی، علیاکبر صفائیان، ایران درودی، چنگیز شهوق، رامیز شهوق، بهزاد گلپایگانی، حبیبالله آیتاللهی، مهین نورماه، ویولت متحده، احمد اسفندیاری، رضا مافی، حسین محجوبی، نصرتالله افجهای، ابراهیم احراری، مرتضی رازفر و چند تن دیگر. از پانزدهم تا هجدهم نخستین سمینار جهانی سینمای آماتور، همزمان با برگزاری هشتمین جشنواره سینمای آزاد برگزار شد. جلسات این سمینار از روز پانزدهم صبحها از ساعت ده تا دوازده در محل تالار گالری شروع میشد. برگزارکننده، فدراسیون جهانی سوپرهشت و سینمای آزاد ایران بود و رادیو تلویزیون ملی ایران با آنان همکاری میکرد. به همین مناسبت از پانزدهم برای پنج روز آثار گرافیک ابراهیم حقیقی (زاده مهر ۱۳۲۸، تهران) به عنوان سینماگر سینمای آزاد به دیوار رفت. او، که گهگاه پوستر تئاتر میساخت، ۱۳۴۹ نخستین فیلم هشت میلیمتری خود را ساخته و بعدتر در کنار طراحی جلد و پوستر به این کار ادامه داده بود. حقیقی، که سال پیش از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران در رشته معماری فارغالتحصیل شده بود، حالا سرباز بود و اعم پوسترهای به نمایش در آمده مربوط به سینما و تئاتر میشد.
هفتمین شب شعرخوانی برای جوانان به مناسبت جشنهای شاهنشاهی، آخرین پنجشنبه این ماه برگزار شد. در شب این ماه این افراد شعر خواندند: محمدکاظم سالمی، محمدرضا رخشانی، الیاس صفیعی، ابوالفضل اکبری، محمد عزیزی، یوسفعلی پولادی، سیروس دبیران، مهرداد علوی، عباس صادقی (پدرام)، محمدعلی بهمنی، حسین ابن آهی، قاسم چنگیزی رازی، م. حسنبیگی، کریم رجبزاده و مرتضی فدایی.
آبان؛ از اول تا چهاردهم از سوی انجمن ملی حمایت کودکان، سیصد نقاشی و آبرنگ از کودکان سراسر کشور دیده شد. این مجموعه برداشت کودکان از مسائل محیطی بود و از بین هزاران اثر، که از اول تیر تا پایان مرداد امسال به روابط عمومی انجمن ملی حمایت کودکان رسیده بود، انتخاب گردید. در این نمایش به بهترین نقاشیهایی که با نظر بازدیدکنندگان به عنوان بهترین طرح، بهترین رنگ و بهترین موضوع بود، در روز نهم آبان (آغاز هفته کودک) طی مراسمی، جوایزی اهدا شد.
به مناسبت جشن فرهنگ و هنر مجموعهای از چند طراح شهرستانی (غیر تهران) برای دو هفته با همکاری گالری تالار نقش تماشا شد. کیومرث کیاست از تبریز، علیرضا ظریف و جمشید کریمی از شیراز و حافظی از اهواز در این نمایش بودند. جمشید کریمی ۱۳۵۲ نمایش موفقی در تالار نقش داشت، علیرضا ظریف، که نخستین آثارش در سالن اجتماعات کارمندان آبادان در ۱۳۴۹ دیده شده بود، این سالها با تالار نقش کار میکرد. کیاست تحصیلات نقاشی و طراحی نداشت و دانشجوی رشته برق دانشکده آذرآبادگان بود. نخستین بازتاب حقیقی آثار این افراد در نمایشهای تالار نقش بود.
در هشتمین شب شعر جوانان، عمران صلاحی، منوچهر نیستانی، محمدعلی بهمنی، منوچهر شیبانی، حسین سرفراز، بیرنگ کوهدامنی، عباس صادقی (پدرام)، حسین ابن آهی، مهرداد علوی، م. حسن بیگی، قاسم چنگیزی رازی، فرانک هاشمی، حبیبه نیک سیرتی، بهمن میری و بهمن طوسی به شعرخوانی پرداختند.
آذر؛ در ادامه همکاری دستاندرکاران تالار نقش با این گالری؛ نمایشی از آثار سه نقاش رئالیست هوشنگ پیمان (پیمانی)، پرویز حبیبپور و نامی پتگر دیده شد. این مجموعه به مناسبت جشنهای فرهنگ و هنر دایر شده بود. پیمانی از دهه ۳۰ روی جلد مجلاتی چون امید ایران، تصویر دختران زیبا را میکشید. او بعدتر یک هنرستان خصوصی نقاشی در خیابان تخت جمشید، میدان کاخ، بنا نهاد و افراد بسیاری را آموزش نقاشی به شیوه کمال الملکی داد. در ۱۳۳۴ کتابی با عنوان «رد عقاید مکتب کوبیسم» نوشته بود که در آن مخالف دیدگاه جلیل ضیاءپور و نقاشی غیر رئالیستی در آمده بود. جهان در نگاه پیمانی همانی بود که با چشم سر میدید و در نقاشیهای خود از اصول رئالیستی عدول نمیکرد. پرویز حبیبپور (زاده ۱۳۱۴، بندرانزلی) از نیمه دهه ۳۰ در کلاسهای پیمانی شرکت کرده بود و در ادامه ذهنیت او، فرارویهایی نیز میکرد. نامی پتگر، دستپرورده پدر خود – علیاصغر پتگر - بود. از همان ابتدا او – علیرغم تمایلات رئالیستی - با نوعی از عرفان و بعدهای موازی در نقاشی آشنا شده بود. با این حال، به واسطه شهرت پدر، جزو نقاشان خبره رئالیستی در این سالها بود.
از بیست و پنجم، نهمین شب شعر جوانان با همکاری مجله جوانان رستاخیز برگزار گردید. این برنامه یک ساعت و نیم به طول انجامید و بالغ بر سیصد تماشاچی در آن شرکت کرده بودند. طبق معمول این شبها، شاعران شهرستانی بیشتر از شاعران تهرانی شعر خواندند. از رشت شیون فومنی، صفورا فزونی، حسین بیغم و معالی؛ از گرگان حسین کاشانی راد؛ از قزوین فیروز ناپلئونی (شاعر شیرازی که آن سالها در قزوین زندگی میکرد)، مهرداد علوی، الیاس صفیعی و شکوهی. عباس صادقی (پدرام)، محمدرضا رحیمی و شهرام دانش نیز اشعاری را از خود در این شب خواندند. نصرت رحمانی نیز، که از او دعوت شده بود، پشت میکروفن رفت و حدود یک ساعتی برای حضار از کتابهای خود شعر خواند.
دی: آثار سه نقاش طبیعت گرا ۔ عفت روزبه (نیامیر)، فریده مرشد و احمد کامکار - تماشا شد. روزبه متولد رضائیه بود و با گواش و رنگ روغن کار میکرد. مرشد، از شاگردان علیاصغر پتگر بود و عناصر زندگی روستایی را بر بوم بازتاب میداد؛ او پیشتر از این در موزه ایران باستان تهران و سالن شهرداری زاهدان نمایش گذاشته بود. کامکار، که قزوینی بود، نخستین نمایش آثارش ۱۳۴۷ و در تالار نقش بود. در این ماه دو نمایش همزمان از مینیاتورهای اردشیر تاکستانی (از شاگردان حسین بهزاد) و مجموعه آبرنگهای آندرو در سالنهای شماره ۱ و ۲ برقرار شد و تا دهم بهمن وقت دیدن داشت.
* همه سپاس برای شهرام کریمی که عکس جمشید کریمی را در اختیارم گذاشت.
بهمن؛ پس از پایان مهلت دیدن آثار تاکستانی و اندرو، نمایش تازهای در این ماه برگزار نشد.
اسفند؛ با مدتی تاخیر در فعالیت، همزمان در این ماه، سه نمایش برقرار گردید. فرح نوتاش، شاعر و نقاش، در سالن شماره ۱ آثار رنگ روغن خود را، که فیگورهایی بیچهره بود، نشان داد. علی اکبر صفائیان (زاده اول فروردین ۱۳۲۶، سنگسر) در ادامه تکنیک آثار پیشین خود، سی و پنج تابلو ارائه کرد. صفائیان سال گذشته در گالری مهرشاه نیز نمایشی برپا کرده بود. نمایش سوم، از آثار تازه؛ منوچهر صفرزاده (مش صفر) بود که در گالری شماره ۲ امکان دیدن داشت.
۱۳۵۶؛ در این سال، تغییر و تحولاتی در مدیریت گالری به وجود آمد. مدتی بود که حمید ساهر - از دست اندرکاران گالری تالار نقش – همکاریهایی جهت نمایش آثار هنرمندان با عوامل گالری تخت جمشید مینمود. همین سال مدیریت داخلی، که به عهده چنگیز شهوق بود، به ساهر داده شد. اردیبهشت؛ آثار اعضای گروه تازه تأسیسی به نام «هفت»، که متشکل از هفت نفر بود، برای نخستین بار تماشا شد. وجه اشتراک آن افراد این بود که همه در سطح تهران در مدارس هنری و دانشکدهها تدریس میکردند: مرتضی راز فر، که جوانترین عضو گروه بود، پیش از این در گالری مس و گالری سنگ آثاری به نمایش گذاشته بود؛ عبدالرضا دریابیگی، رضا بانگیز، ایرج تنظیفی، قربانعلی اجلی، عزتاله برهانی و بهمن اسداللهزاده، گروه را شکل می داد؛ رضا بانگیز (زاده ۱۳۱۶، تهران)، در ۱۳۳۵ وارد هنرستان هنرهای زیبای پسران شده بود و هنوز در هنرستان بود که در بیینال تهران شرکت کرد؛ قربانعلی اجلی (زاده ۱۳۱۸) در ۱۳۴۹ از دانشکده هنرهای تزئینی در رشته معماری داخلی فارغ التحصیل شده بود و در حین گذراندن دوره فوق لیسانس همین دانشکده، معلم طراحی هنرستان عالی بود و در دانشکده تزئینی نیز شیوههای گوناگون خط فارسی را برای رشته گرافیک، درس میداد؛ او از ۱۳۴۳ و نمایشگاه فضای آزاد پارک پهلوی شروع به نمایش آثار خود کرده بود و در اغلب نمایشهای گروهی دانشکده تزئینی (از ۱۳۴۳ تا ۱۳۴۹) آثارش دیده میشد؛ اجلی، خط نستعلیق و شکسته نستعلیق را از ابراهیم بوذری، حسین میرخانی و محمد حسین عطارچیان آموخته و در ۱۳۵۲، از طرف انجمن خوشنویسان، گواهینامه درجه عالی گرفته بود؛ عزتاله برهانی (زاده ۱۳۲۰، کرمانشاه) نیز تا دوره تربیت معلم در زادگاهش زندگی میکرد؛ از ۱۳۴۱ به عنوان آموزگار به استخدام وزارت آموزش و پرورش در آمد؛ ۱۳۴۶ وارد دانشکده هنرهای زیبا شد و چهار سال بعد، لیسانس نقاشی گرفت؛ او سال گذشته (آذر ۱۳۵۵)، به مناسبت چهاردهمین سالگرد گالری مس، در یک نمایش گروهی شرکت کرده بود. در پاسخی به مصطفی شفافی (روزنامه رستاخیز، شماره ۶۰۷، ۱۷ اردیبهشت ۲۵۳۶) که پرسیده بود: «چرا در صدد به وجود آوردن این گروه بر آمدید؟» ایرج تنظیفی گفته بود: «هر تشکیلاتی که بنیانگذاری میشود، به خاطر نیازهایی است. ما نیز بر حسب همین نیازها و تشابهی که در این گونه احتیاجات وجود دارد، گردهم آمدهایم. این گرد آمدن باعث شد تا ما به این حقیقت پی ببریم که گروه، قادر به فعالیتهایی است که فرد به تنهایی از آن بر نمیآید. دیگر هدف ما این بود تا با برگزاری نمایشگاه جمعی و ایجاد تداوم در کار، انگیزه قویتری، جهت هر چه بیشتر کار کردن، به وجود آوریم. ضمن این که، خواه ناخواه، در کنار هم قرار گرفتن حاصل چند اندیشه میتواند تبادل نظرهایی مفید را باعث شود».
از روز یکشنبه، بیست و پنجم، برای پانزده روز، آثاری از نقاشان معاصر ژاپن به تماشا درآمد. اسپانسر این مجموعه را چند مؤسسه ژاپنی در ایران بر عهده داشتند و از مجموع شصت تابلوی به نمایش درآمده، هیچیک جهت فروش نبود، اما مبلغ یک میلیون دلار قیمتگذاری شده بود. آثار مربوط به نقاشان حرفهای و مشهور ژاپن و تکنیک آن رنگ روغن و آبرنگ بود.
خرداد؛ پس از نمایش نقاشان ژاپن، نقاشی و مجسمههای کودکان، به مناسبت سال جهانی کودک، به تماشا درآمد.
تیر؛ آثار نقاشان معاصر آمریکایی و اروپایی دیده شد.
مهر؛ از پانزدهم آثار طراحان بریتانیا بود و تا دوم آبان وقت دیدن داشت.
آذر؛ مجموعهای از مجسمههای سنگی رضا بصیری و تندیسهای کاغذی و مقوایی فرهاد ابراهیمیان در تماشا بود. رضا بصیری سالها بود که در امریکا زندگی میکرد. اولین نمایش او در گالری خانه آفتاب و اردیبهشت همین سال بود.
او، که لیسانس مجسمهسازی از دانشگاه کالیفرنیا و فوق لیسانس همین رشته از دانشگاه نورتریج آمریکا داشت، پیش از آمدن به ایران، نمایشهای متعددی در خارج برگزار کرده بود. این مجموعه، محصول تلاش او در یک کارخانه سنگبری واقع در ابن بابویه بود. بصیری، که بزرگ شده خیابان مولوی تهران بود، در نوجوانی و در یکی از قهوهخانههای خیابان مولوی با حسین قوللر آغاسی آشنا شد و این آشنایی، او را به سمت و سوی هنر آورده بود.
ارژنگ در یادداشتی بر نمایش آثار او در روزنامه رستاخیز (شنبه، ۱۹ آذر ۲۵۳۶، شماره ۷۸۷) نوشت: «... پیکرتراش از سنگهای ایرانی، که به قول خود او، از زیباترین سنگهای دنیا هستند، استفاده کرده است و میبینیم، به جز شکلهای نو و چشمنواز پیکرهها و ساختوساز هنرمندانهشان، رنگهای موجود در سنگها و ضربه خطوط و شیارهای نازک و رنگی آنها، به زیبایی پیکرههایش بسیار افزوده است. شاید ایدهآل بصیری این باشد که یک روز بتواند، در پیکرههایش اندیشههای خیامی را پیاده کند. بتواند ماده سفت و سخت و بدوی را، آنچنان بسازد و آرایش دهد که به خوبی بیانگر اندیشه خیامی باشد ... از این موارد که بگذریم، دومین نمایشگاه او، جدا از تشنج و ناهماهنگی گروهی و برخی از پیکرههایش، مابقی بسیار دیدنی و چشم نوازند. هر پیکره به تنهایی، از زیبایی بسیار برخوردار است. سطحها به خوبی پوشیده شدهاند و کشیدگی و نرمش و پستی و بلندیها و به دنبال قاعدههای تازه و نظرگیر، سایه روشنها در کار، هماهنگ و همراه، شکل گرفتهاند. او به درستی زیبایی در سنگهای ایرانی را به کار گرفته است و خیالش را، با سنگ و رنگهای ذاتی آن، همراه و هماهنگ کرده است ...»
فرهاد ابراهیمیان نیز تندیسهایی از کاغذ و مقوا نشان داده بود. او با تئاتر شروع کرد، به گریم رو آورد و سپس از ماسکسازی به سمت و سوی تندیسهای مقوایی آمد. این نخستین نمایشگاه آثار ابراهیمیان بود. برای ساختن این نوع تندیسها نیاز به متریالهای گوناگونی نبود. در مجسمههای بزرگ، اسکلت چوبی یا فلزی به کار میرفت، سپس روی اسکلت با کاغذ پوشیده میشد و در آثار کوچک، با خمیر کردن کاغذ و شکل دادن به آن، اشکال ساخته میشد. این مجموعه، نزدیکیهایی به آثار عروسکی او داشت، که در این سالها میساخت و به شکل تئاتر در تلویزیون نمایش میداد.
دی؛ از روز چهاردهم برای ده روز آثار چهار کارتونیست برجسته جهان، به انتخاب احمد سخاورز، به دیوار رفت. در کنار این مجموعه، آثاری از دیوید لیواین نیز دیده میشد. هدف اصلی این نمایش شناساندن بیشتر کارتون روزنامهای و کارتونیستهای معروف جهان بود و احتمالا – همچنان که خبرنگاران در آن ایام ذکر کرده بودند برای امکان مقایسه بیشتر و تفاوت میان کارتون و کاریکاتور بود که آثار دیوید لیواین نیز در کنار این افراد به دیوار رفته بود. این مجموعه آثاری بود از رانان لاری (اسرائیل)، هربرت بلاک (آمریکا)، اولیفانت (استرالیا) و ویلی فاکس. این مجموعه در راستای ذهنیت گردآورنده، به سبک کارتون روزنامهای بود.
سپس از روز بیست و پنجم، به مناسبت سال جهانی کودک؛ کودکان و نوجوانان مدارس ملی و دولتی، بیمارستانهای کمک، اعضای کتابخانههای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و کانونهای تربیتی شهرداری در کنار هم آثار نقاشی خود را به نمایش نهادند. در این مجموعه، کودکان تیزهوش و کند ذهن نیز شرکت کرده بودند. رده سنی از شش تا هفده سال و از سراسر ایران بالغ بر سیصد اثر گردآوری و نمایش داده شد. در تابلوهایی از کودکان کانونهای تربیتی شهرداری (یتیم خانه ها)، عشق و علاقه آنان به خانواده و تصوراتی از خانه و خانوادهای که نداشتند، دیده میشد. کودکان مدارس ملی تهران، با رنگ روغن کار کرده بودند و آثار، رفاه و راحتی و خوشی کودکانه داشت. رنگهای شادی در مضمونهایی چون آبعلی و دیزین و شمشک دیده میشد. در قسمت آثار کودکان شهرستانی هر خطه، به شیوه مرسوم خود بود؛ یعنی کودکان اصفهانی به کارگاه قالیبافی و ابنیه تاریخی پرداخته بودند و گیلانیها درخت و جنگل کشیده بودند.
بهمن؛ از دهم برای پانزده روز آثار طراحی پرویز شاپور، بیژن اسدیپور و عمران صلاحی بود.
شاپور، موش و گربه و ماهیهایش را در تماشا گذاشته بود و گهگاه با زیرنویس، نوعی لطیفه مصور به وجود میآورد. او، که پیشتر از این و در گالری زروان آثار رنگی خود را نمایش داده بود، در اینجا آثار سیاه سفید ارائه کرده بود.
عمران صلاحی، شاعر و طنزپرداز، مجموعهای از آدمهای زمان مشروطه را مد نظر قرار داده و تصویر کرده بود. او، که خدمت سربازی خود را در مراغه طی کرد، با کتاب «تاریخ مشروطه» احمد کسروی در همین دوران آشنا شد و عکسهای این کتاب را، تصویر کرده و این مجموعه حاصل آن کتاب بود.
بیژن اسدیپور (زاده مهر ۱۳۲۵، آبکنار بندر پهلوی)، که دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران را به پایان رسانده بود، آثار متفاوتی داشت که چهره نیما یوشیج بهترین این مجموعه بود. او مدتی مدیر مجله «تحقیقات اقتصادی» دانشگاه تهران بود و از ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۳ مجموعه «کتاب نمونه» را اداره میکرد. همکاری او با عمران صلاحی سبب گردآوری کتاب «طنزآوران امروز ایران» نشر مروارید، ۱۳۴۹) شد. از او کتاب «ملانصرالدین» (۱۳۵۴) و «تفریح نامه» (همراه با پرویز شاپور، ۱۳۵۵) در آمده بود.
اسفند؛ مجموعهای گروهی از زنان نقاش از دهم برای ده روز بود.
۱۳۵۷؛ اردیبهشت مجسمههای ناصر هوشمند وزیری (زاده ۱۳۲۵، همدان) و کارمند موزه تاریخ طبیعی تماشا شد. او، که نیمه دهه ۴۰ وارد دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران شده بود، در ۱۳۵۰ لیسانس مجسمهسازی گرفت و مجسمههایی در پارک جمشیدیه تهران ساخت.
در این ماه به همت دکتر پرویز ممنون و همزمان با برگزاری سومین جشنواره تئاتر شهرستانها، مجموعهای با عنوان «نود سال فعالیت تئاتر اصفهان» دیده شد که شامل عکسها و پوسترهای نمایشی شهر اصفهان بود. این نمایشگاه، تکمیل کننده کتابچهای بود از او که به مناسبت نخستین جشن فرهنگ مردم، مهر سال پیش در مرکز مردمشناسی وزارت فرهنگ و هنر اصفهان در چهل و هشت صفحه و با عنوان نمایشگاههای مردمشناسی و فرهنگ عامه ایران (سیری در تئاتر مردمی اصفهان) چاپخش شد. شروع فعالیتهای دکتر ممنون در حوزه تئاتر مردمی اصفهان از ۱۳۴۹ و به توصیه فریدون رهنما در شورای تئاتر تلویزیون ملی بود.
خرداد؛ سی تابلوی رنگ روغن و دویست طرح از شهاب موسویزاده (زاده ۱۳۲۴، تهران) با عنوان «انقلاب مشروطیت» به دیوار رفت و تا بیستم وقت دیدن داشت. او خود را دست پرورده مکتب کمالالملک میدانست؛ چرا که از شانزده سالگی در کارگاه کمالالملک و زیر نظر حسین شیخ اصول اولیه نقاشی را آموخته بود. ۱۳۴۸، که وارد دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد، با نقاشی غیر رئالیستی آشنایی پیدا کرد. یک سال بعد نخستین نمایش آثار او در منزل هانیبال الخاص تماشا شد. در کاتالوگی که شب افتتاحیه چاپخش شد، عناوینی چون «شکست محاصره تبریز»، «انفجار»، «شبیخون»، «حمله به سنگر»، «اعدام» و «پیروزی» دیده میشد.
تیر؛ از یازدهم برای بیست روز نمایشی به مناسبت معرفی همه جانبه هنرمندان شیرازی بود؛ مجموعهای از طراحی، طنز سیاه، نقاشی و عکاسی. قرار شد در جوار آن، چند شبشعر و قصهخوانی و سخنرانی از هنرمندان این شهر برگزار گردد. قسمت عمده آثار ارائه شده در این نمایش از جمشید کریمی بود. او سی سال داشت و تاکنون در دوازده نمایش انفرادی و گروهی شرکت کرده بود. در حین این نمایش، کریمی دبیر دانشسرای هنر شیراز بود. شهرام کریمی، برادر بیست و یک ساله جمشید، با چند طراحی شرکت کرده بود و تأثیر برادر بر کار او مشهود. ابراهیم خضری، بیست و چهار سال داشت و نه اثر سیاه قلم و سه کار رنگی ارائه داده بود. اسماعیل مستقیمی (از شاگردان کریمی) چند طرح، خلیل توکلی یک اثر، اقدسی ریاضی چند اثر و عباس دریسی (صاحب گالری دریسی شیراز) چند رنگ روغن کار کرده بود، و از حبیب جعفر سبیل نیز آثاری دیده شد. هدایت نجابت، تنها عکاس شرکت کننده در این نمایش، شانزده سال داشت و زادۀ محله گلکوب شیراز بود. او این سال در کلاس دوم علوم انسانی درس میخواند و عکسهایی از اماکن حاشیهنشین جنوب شیراز به نمایش گذاشته بود.
شهریور؛ از چهاردهم تا بیست و پنجم، مجموعهای با عنوان «نمایش گروهی عکاسان آماتور» شامل صدوهشتاد قطعه عکس از شش عکاس تماشا شد. و در آن کاوه گلستان، حمید صدیقی، عباس باقریان، عباس میرمالک، نادر مهربان و مسعود بینیاز شرکت داشتند. و این آخرین نمایش گالری تالار تخت جمشید بود.
کاوه گلستان، فرزند ابراهیم گلستان، از هجده سالگی رو به عکاسی با سوژه اجتماعی آورده بود و در طی این سالها – علىرغم حضور در مطبوعات نمایشهایی نیز برگزار کرده بود. حمید صدیقی، گران قیمتترین عکسها را در این مجموعه داشت و به همین علت اغلب روزنامههای آن هفته پایتخت از قیمت بالای هزار تومان عکسهای او گفتند. صدیقی، که اسفند ۱۳۵۵ در گالری نیازی مجموعهای از عکسهای خود را نشان داده بود و بعدتر در انجمن ایران و فرانسه نیز، در آکادمی برلن، رشته عکاسی و فیلمبرداری و تاریخ هنر خوانده بود و در این سال در برلن زندگی میکرد. کارهای این مجموعه او از فتومونتاژ و تبدیل چند عکس برهم تشکیل میشد. مضامین این آثار شمع در تاریکی، دو پسر بچه معلول، که روی حصیر کف مسجد نشستهاند، پیرمرد گدای کتاب به دست، ... بود.
عباس باقریان (زاده ۱۳۳۱، شیراز) در مدرسه عالی تلویزیون درس میخواند و سوژههایی اجتماعی کار کرده بود. عباس میرمالک، عاشورا و کوچهها را عکس گرفته بود و نادر مهربان، زندگی و اقتصاد مردم فقیر را ثبت میکرد. مسعود بینیاز، که نخستین نمایش آثارش در گالری قندریز (۱۳۵۱) بود و بعدتر در کنار روبرت صافاریان (۱۳۵۵) نمایشی از عکسهای خود را در تالار عبید برگزار کرده بود؛ در ادامه ذهنیت عکاسان دیگر این گروه، به سوژههایی اجتماعی پرداخته بود.